هفته نامه صدا/ تجربه «زن» بودن در دنياي مدرن تجربه عجيبي است. زن بودن در اين دنيا اغلب از خلال هزاران نقش و موقعيت متضاد و متناقض تعريف شده در شکاف هاي ميان سنت و مدرنيته حرکت مي کند و «زن» ناچار بايد به دنبال ترفندهايي براي سازگاري بيشتر آنها، مطلوب کردن شان و گاه حذف و انتخاب يکي به نفع ديگري باشد. اين فرآيند مداوم «انتخاب» با ايجاد سازگاري ميان نقش ها و تعاريف متضاد اغلب آنقدر دشوار است که خيلي از زن ها عطاي آن را به لقايش مي بخشند، کنار مي نشينند و ترجيح مي دهند، انسان هاي تعريف شده در قالب همان کليشه هاي غالب باشند.
اما دشواري زن بودن درست از جايي آغاز مي شود که مي خواهد پايش را آن سوي کليشه هاي غالب بگذارد؛ يعني جايي که مي خواهد هم مادر و همسر باشد و هم مدير، سياستمدار، هنرمند و ...! هم فرهيخته و باسواد باشد، و هم زيبا و سالم، اين زن ها در دنياي مدرن بايد در جبه هاي مختلفي بجنگند. آنها بايد تلاش کنند در شرايط عمدتا نابرابر مهارت هاي مختلف که لازمه حضورشان در جامعه است را کسب کنند.
آنها بايد مدام در حال اثبات خود و توانايي هاي شان باشند تا شايد باز هم در شرايط نابرابر، سهمي به آنها در طبقه بندي هاي اجتماعي داده شود. آنها بايد در عين جنگيدن در همه اين ساحت ها همچنان «زن» باقي بمانند و ويژگي هاي منحصر به فرد زن بودگي، ظرافت هاي زنانه شان، احساسات مادرانه شان و ... را حفظ کنند، تا به ويژه در نقش هاي مادري و همسري ديده شوند و دوست داشتني باقي بمانند.
آنها بايد حواس شان به تنظيم نقش هايي که عمدتا در فضاي سنتي براي زنان تعريف شده اما دامنه شان به دنياي مدرن کشيده شده (مثل نقش مادري، همسري و خانه داري کنار تلاش براي استقلال مالي و عاطفي) باشد و همه اينها در حالي است که يک سيکل بي پايان از نابرابري – عقب داشته شدگي – زنان را همراهي مي کند.
زنان اگر در بلندترين قلعه هاي علمي بايستند و به جايزه هاي بزرگي مثل جايزه فيلدز هم دست يافته باشند، باز هم بايد ثابت کنند به اندازه مردان باهوشند و مي فهمند! و اگر به بالاترين رده هاي مديريتي همچون معاونت رئيس جمهور برسند باز هم صلاحيت وزير شدن ندارند! و اگر رئيس عالي ترين نهاد سياست خارجي اتحاديه اروپا هم باشند، باز هم با ادبياتي جنسيت زده درباره آنها قضاوت مي شود. به اين ترتيب زن ها راه سختي براي «بودن» در دنياي مدرن با همه اقتضائات آن دارند.
با اين حال اما به مدد حضور زناني که توانسته اند از سد اين مشقت ها عبور کنند، ما با جهاني مواجهيم که شماري از هنرمندان، انديشمندان و نظريه پردازان و سياستمداران و ... آن زن هستند. مردان مي خواهند با اين واقعيت چه کنند و چطور با آن کنار بيايند؟
مشقت زن بودن در اين دنيا با زنان چه خواهد کرد؟ زناني که توانسته اند معادله پيچيده مادر و همسر بودن، تحصيلکرده بودن، فعال اجتماعي و سياسي و اقتصادي بودن و رشد کردن و موفق شدن و سالم و زيبا ماندن را حل کنند، چه روايتي از اين تجربه دارند؟ مطالبه هايي همچون انتخاب وزير و رئيس جمهور زن چه زمان قرار است به امري عادي و پذيرفته شده تبديل شوند؟ مشقت زن بودن همچنان ادامه دارد.
برخي موفقيت زنان را در تداوم صفات زنانگي در کليشه هاي جامعه پذيري جنسيتي مي يابند
شيرين احمدنيا، عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي: زن ايراني مدرن همچون زنان بسياري جوامع ديگر در دنياي حاضر، دائم و همزمان در چند جبهه که خودش، آگاهانه در مقابل خويش گشوده است در تلاش بي وقفه و شايد بتوان گفت مبارزه اي خستگي ناپذير با موانع پيش رويش است. در تلاش براي اين که از قالب ها، يا کليشه هاي تحميلي براي ايفاي نقش در عرصه هاي خصوصي و عمومي فراتر رود. در اين مسير، ابتدا بايد خودش به اين باور رسيده باشد که انتظار از او خيلي بيش از انتظاري است که از مادرش و مادربزرگش مي رفته است.
غايت زنان نسل هاي قبل غالبا اين بود که نقش هاي همسري و مادري خود را به خوبي ايفا کنند اما زنان امروز مي دانند که گذشته از ايفاي نقش هاي سنتي خود، مي توانند افق هاي جديدي را بگشايند، مسيرهاي جديدي را بپيمايند و آرزوهاي جديدي را که خودشان براي خودشان ترسيم کرده اند، علي رغم انواع موانع فرهنگي و حقوقي و سياسي دنبال و محقق کنند.
از زنان ايالات متحده آمريکاي لاتين و و اروپا که بگذريم، در حوزه هاي همسايگي مان، زنان در هند، ترکيه و حتي افغانستان توانسته اند در چنين تلاشي به موفقيت هاي چشمگيري دست پيدا کنند، زنان ايراني چرا نتوانند؟! کمتر کسي است که نداند نمونه هاي زنان ايراني که عرصه هاي علمي و فرهنگي، هنري و سياسي را براي فعاليت هاي شان گشوده اند و آوازه شان ابعاد جهاني پيدا کرده است، فراوان اند، خواننده اي که اين سطور را مي خواند در اين لحظه به نام هاي آشنايي در عرصه بين المللي که براي ايران افتخارآفرين بوده اند مي انديشند و نيازي نيست که فهرست بلندبالاي آن اينجا مرور شود، بله، همان زنان ايراني که با جايزه نوبل، يا معتبرترين جايزه رياضي، يا جوايز فستيوال هاي هنري و سينمايي و عرصه هاي ورزشي بين المللي در ذهن ها تداعي مي شوند.
همان نمونه ها کافي است تا برخي هوشيار شوند که اين زنان علي رغم تمامي محدوديت ها و موانع توانسته اند جايي براي خود در بالاترين سطوح موفقيت در رقابت هاي مهم و «معني دار» باز کنند و چه بسا در ايفاي نقش هاي سنتي شان به عنوان همسر و مادر هم موفق و الگو بوده اند، اما آنچه باعث شده ملت شان به ايشان افتخار کند محدود به شايستگي هاي شان در حوزه نقش هاي خانوادگي نبوده، بلکه دستاوردهايي بوده است که در صحنه نقش آفريني و سپهر عمومي حاصل کرده اند.
واقعيت اين است که در شرايطي که زنان به باور دروني براي توسعه جايگاه اقتصادي اجتماعي خود نائل مي شوند و در تلاش اند تا سدهاي سنتي مقابل شان را بشکنند، هم گروه هايي از زنان را در مقابل خود به عنوان مخالف6 خوان مي يابند و هم گروه هايي از مردان را. گروه هاي مخالف خوان زن، همان ها هستند که آرامش و امنيت را در تداوم و بازتوليد هويت زن وابسته و غيرمستقل مي شناسند و به زناني که بخواهند از حريم امن وابستگي به مردان زندگي خود فراتر بروند، گوشزد مي کنند که مبادا پاي از گليم خود خارج کنند و خود را از ويژگي هاي زنانگي مبرا کنند و صفات مردانه را هدف هويت يابي خود قرار دهند.
ايشان موفقيت زنان را در تداوم صفات زنانگي در کليشه هاي جامعه پذيري جنسيتي مي يابند که از زنان فراتر از نيل و حفظ جذابيت ظاهري و روحيه تسليم و اطاعت و تامين و تضمين خدمات براي ساير نقش هاي موجود در خانواده انتظار چنداني ندارد. گروه هاي مرداني هم که تفکر سنتي دارند، در همراهي با اين نگاه زنان را اساسا هماهنگ و پاسخ دهنده به نيازهاي مردان مي شناسند که حيطه حضور و فعاليت شان در محيط هاي اندروني و نه بيروني است.
نهايتا اگر زنان در عرصه عمومي نيز ظاهر بشوند، عمدتا به فعاليت هايي مي توانند بپردازند که همان خدمات مرسوم و مالوف زنانه را اين بار در فضاي عمومي تداوم مي بخشند؛ نظير معلمي، پرستاري، امور خيريه و نظاير آن. مي دانيم که زنان امروز، براي اين که با اين نگاه هاي محدود کننده تحقق موجوديت انساني شان مواجهه و مقابله اي داشته باشند، در اولين قدم، متوسل به مهم ترين ابزار در دسترس شان، يعني آموزش و ادامه تحصيلات شان شده اند و آمارها حکايت از اين دارد که اين عرصه ها را به خوبي گشوده اند، هر چند که هنوز نسبت متعادلي را ميان دستاوردهاي عرصه تحصيلي شان و حضور فعال شان در بازار رسمي اشتغال ايران شاهد نيستيم و موانع فرهنگي و قانوني همچنان در کارند تا حضورشان در رده هاي پايين شغلي، در نقش هاي شغلي به اصطلاح «زنانه» و در نقش هاي خدماتي متمرکز بماند.
زناني هم که از عرصه هاي خصوصي خانه و خانواده فراتر عمل کرده و به فعاليت شغلي مي پردازند، عملا با دو کارفرما در درون خانه و بيرون خانه مواجه اند که از ايشان خدمت رساني را در عالي ترين شکل آن مي طلبند، بدون اين که از فشار مضاعفي که زنان متحمل مي شوند آگاه باشند يا بدان توجهي داشته باشند، ضمن اين که معمولا زنان از امنيت شغلي نيز برخوردار نيستند و نيروي کار موقت، يا پاره وقت و فاقد بيمه و مزاياي شغلي را شکل مي دهند. سقف شيشه اي براي مانع شدن از رشد زنان در سلسله مراتب پيشرفت شغلي و نيل ايشان به مسئوليت هاي اجرايي و مديريتي نيز همچنان محکم بر جا و برقرار است.
در تحولات اخير در صحنه سياست ايران نيز همچنان زنان توانمند اين سرزمين با درهاي بسته روبرو هستند و همه را با اين شگفتي روبرو کرده اند که چگونه است که در کشور همسايه و برادر يعني افغانستان چندين وزير زن در کنار وزراي مرد به خدمت به جامعه مشغولند و اين سوي مرز، برخي، سخن از ناتواني زنان ايراني در سطوح وزارت مي رانند. زنان از تجربيات مديريتي کمتري در ايران برخوردارند، به دليل اين که عرصه تجربه اندوزي مشابه آنچه براي مردان ميسر است، براي شان فراهم نشده است.
راه چاره اين نيست که زنان را همچنان از عرصه هاي تجربه اندوزي محروم بدارند، بلکه ضرورت دارد همان عرصه آزمون و خطا را که مردان همواره از آن بهره مندند براي شان تامين کرد و فرصتي فراهم آورد تا شايد همان ويژگي هاي زنانه، اين بار در کسوت مسئوليت پذيري شان در قبال جامعه و نه فقط خانواده، در بوته آزمايش قرار داده شود تا خلاقيت ها و انديشه ورزي و نوآوري هاي حاصله زمينه حضور و شکوفايي بيابد.
زنان، براي نقش هاي سنتي خويش ارج و قرب قائل اند، اما همانگونه که مردان خود را محدود به ايفاي نقش فرزندپروري نمي کنند، بلکه از استعدادهاي خود در عرصه هاي متفاوت و متنوعي بهره برداري مي کنند، زنان نيز به عنوان تشکيل دهنده نيمي از جمعيت و گروه هاي فعال اقتصادي چشم اميد به تدبير دولتمردان امروز ايران دارند که جامعه، اقتصاد، سياست و فرهنگ اين کشور را از حضور فعال و ثمربخش نيمي از نيروي انساني مولد توسعه محروم نکنند. تنها در شرايط تسهيل و جلب مشارکت بهترين استعدادها اعم از زن و مرد در اين کشور است که شايسته سالاري مي تواند محقق شود.
نبايد به مطالبه زنان بي تفاوت بود
يلدا راهدار، رئيس کميسيون رقابت، خصوصي سازي و سلامت اداري اتاق ايران: زنان در دوران معاصر با چالش هاي بسيار زيادي روبرو هستند. الزامات زندگي در شرايط دنياي مدرن وضعيت زنان را بسيار دگرگون کرده است. آنچه در ظاهر به نظر مي رسد اين است که نقش آفريني زنان در حوزه هاي مختلف به رسميت شناخته شده و زنان مي توانند با فراموش کردن کليشه هاي سنتي جوامع مختلف که آنان را عموما در محيط اقتصادي، سياسي و غيره مشارکت داشته باشند. در حالي که آنچه در واقعيت وجود دارد، بيشتر شبيه به جنگي براي استيفاي حقوقي است که وجود دارند اما ادا نمي شوند!
وجود شرايط نابرابر باعث مي شود تا زنان امکان کسب تجربيات لازم براي فعاليت در حوزه هاي مختلف را به دست نياورند. وجود شرايط نابرابر باعث مي شود تا زنان داراي ايده و انگيزه نتوانند از امکانات جامعه به نحو بهينه اي براي پيشرفت و ترقي اقتصادي استفاده کنند. اين وضعيت در کشورهاي در حال توسعه به شکل پررنگ تري وجود دارد.
در مورد ايران بايد گفت که وجود نابرابري جنسيتي عليه زنان در بخش هاي مختلف مشاهده مي شود. شايد بارزترين وجه آن، وجود نابرابري در حوزه هاي اقتصادي، مديريتي و ارکان مختلف سياسي باشد. وضعيت به گونه اي است که زنان بايد مدام در حال اثبات خود و توانايي هاي شان باشند تا شايد در شرايط نابرابر سهمي در طبقه بندي هاي اجتماعي به آنها داده شود، آن هم نه از سر اقرار به شايستگي ها و توانايي هاي فردي، بلکه تحت عناويني چون تلاش براي توسعه «توانمندسازي زنان»، در حالي که رفع نابرابري هاي جنسيتي از طريق باوري که به توسعه «توانمندسازي زنان» وجود دارد، نه تنها کمکي به حل مشکل نمي کند، بلکه خود به طور ضمني تاکيد بر ناتواني زنان در انجام امور محسوب مي شود.
در چند سال اخير بر طبق آمارهاي رسمي ميزان استقبال و حضور زنان در استفاده از امکانات آموزش عالي بيش از مردان بوده است اما ارائه فرصت هاي برابر تنها محدود به بحث آموزش و استفاده از امکانات آموزشي نمي شود بلکه اين نگاه يکسان مي بايد در همه شئون زندگي اجتماعي و انساني جريان يابد. چرا که طبيعتا تلاش براي استفاده آموزش عالي براي زنان و مردان با هدف ايفاي نقش والاتر در مناسبات اقتصادي و اجتماعي آينده صورت مي گيرد و اگر بنا باشد تا زمينه هاي نقش آفريني، مشارکت جويي و مسئوليت پذيري زنان فراهم نشود. در کنار هدر رفتن منابع ارزشمند مالي و انساني کشور، ظلم بزرگي در حق آنان اتفاق افتاده است.
موضوع نابرابري جنسيتي در حوزه مشارکت اقتصادي زنان نيز بسيار مورد توجه است. نابرابري هاي شديد دستمزد ميان زنان و مردان در جامعه ايراني و ضعف نهادهاي حمايت کننده از حقوق کارگران، زمينه تضعيف روحيه اعتماد به نفس زنان را فراهم مي کند. اين مسئله خصوصا در حوزه اقتصاد غيررسمي امري شايع است. از سوي ديگر موانعي عجيب در فضاي کسب و کار پيش روي زنان کارآفرين قرار دارد. به عنوان مثال در حال حاضر اکثر بانک ها براي وام دادن به زنان اعتماد نمي کنند و حتي در برخي از موارد از زنان خواسته مي شود که به منظور دريافت وام با همسر خود به بانک مراجعه کنند.
دسترسي به مقامات و نهادهاي صاحب قدرت و صلاحيت، به عنوان يکي از شاخصه هاي توسعه يافتگي، به دلايل مختلف براي زنان بسيار دشوار است. مشکلاتي که در زمينه مرخصي هاي زايمان وجود دارد و همچنين عدم ارائه حمايت هاي قانوني مرسوم در جهان همچون فعاليت مهد کودک هاي دولتي و غيره باعث شده تا در شرايط برابر، علاقه اي به افزايش مشارکت زنان در فعاليت هاي اقتصادي وجود نداشته باشد. مجموع اين مسائل موضوع نابرابري جنسيتي را دامن مي زند.
بدون شک شنيدن و يا نشنيده گرفتن صداي زنان به عنوان نيمي از جامعه که براي دستيابي به حقوق بديهي خود همواره در حال تلاش با کليشه هاي سنتي برساخته در ارکان مختلف جامعه بوده اند، چرخه باطلي از نابرابري هاي اجتماعي را منجر خواهد شد که قطعا براي سلامت روح و جسم جامعه رو به پيشرفت ايران مضر خواهد بود. خودداري از ارائه فرصت هاي برابر در هر بازه اي از زمان، باعث عقب ماندن زنان در حوزه هاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي مي شود؛ اين عقب ماندگي در دوره بعد باعث کاهش مشارکت دادن زنان در حوزه هاي مختلف شده و کاهش ناخواسته مشارکت زنان مجددا باعث بار توليد نابرابري و عقب نگه داشتن زنان مي شود؛ و اين تسلسل همواره ادامه مي يابد.
اهميت موضوع نابرابري جنسيتي در سطوح بين المللي نيز قابل توجه است. شاخص شکاف جنسيتي از سال 2006 توسط مجمع جهاني اقتصاد به صورت سالانه ارائه مي شود. اين مسئله بيانگر تلاش جهاني براي رفع معضلي است که به بهانه جنسيت، ميان زنان و مردان تبعيض هاي ناروا قائل مي شود. اين شاخص وضعيت زندگي زنان را در چهار حوزه مورد بررسي قرار داده و کشورها را بر اساس ارزش صفر تا يک، يعني از تبعيض کامل تا برابري کامل رتبه بندي کرده است:
1. حوزه اقتصاد، 2، حوزه آموزش، 3. حوزه بهداشت و سلامت، 4. حوزه سياست
آمارهاي سال آخر يعني سال 2016 ميلادي نشان مي دهد که رتبه ايران در اين سال از ميان 144 کشور مورد بررسي، 139 بوده است! تنها کشورهاي چاد، عربستان سعودي، سوريه، پاکستان و يمن هستند که در اين رابطه اوضاعي8 بدتر از ايران دارند.
نکته حائز اهميت اينجاست که زنان در هر جامعه مدرني مي بايد در کنار فعاليت هاي خارج از خانه، توجه ويژه اي نيز به محيط درون خانواده خود داشته باشند و نقش هاي سنتي خود در جايگاه مادر يا همسر را نيز به نحو شايسته اي به انجام برسانند. به عبارت ديگر مسير زنان در يافتن جايگاه خود در هر جامعه اي به اندازه کافي دشوار و صعب العبور است. پس در چنين شرايطي به جاي آن که متوليان امر چه در امر قانون گذاري و چه در عرصه اجرا به فکر تسهيل فعاليت نيمه عمدتا غيرفعال جامعه باشند، با استمرار و شيوع نابرابري هاي جنسيتي از طريق دليل تراشي هاي مختلف، موانع تازه اي را بر جامعه زنان تحميل مي کنند.
مطالبه گري به حق جامعه زنان امروز ايران نسبت به رفع نابرابري هاي جنسيتي امري است که نمي توان نسبت به آن بي تفاوت ماند. زماني که بحث اعطاي حق رأي به زنان در کشور مطرح بود نيز گروه هاي مختلفي با برخي به اصطلاح سختگيرانه درصدد مخالفت با اين ايده بر آمدند اما با گذر زمان شاهديم که نه تنها اين حق به طور کاملا بديهي مورد پذيرش جامعه قرار گرفته، بلکه معدود حکومت هايي که همچنان بر زنان حق رأي قائل نشده اند، از سوي مردم ما و ساير ملل مورد شماتت قرار مي گيرند.
لذا بحث افزايش امکان مشارکت زنان در فعاليت هاي اقتصادي با بهره گيري از زنان در سطوح مختلف سياسي، مديريتي و در مناصب کليدي و مهم که به عنوان مطالبه امروز جامعه ايران مطرح شده اند، بدون سختگيري هاي مرسوم، قطعا آثار بسيار مثبتي را در سطح جامعه خواهد داشت و سرمايه اجتماعي ملت ايران را به طرز محسوسي ارتقا خواهد داد. در غير اين صورت زنان در مسيري دشوار براي «بودن» و «زندگي کردن» در جهان امروز به طور دائمي در چرخه معيوب عقب نگه داشتن سير خواهند کرد.
لذا به نظر مي رسد براي ايجاد تحول در سطوح مختلف مي بايد با تکيه بر روحيه مطالبه گري زنان امروز جامعه ايران و با استفاده از عزمي همه جانبه، يک بازنگري اساسي و عميق بر اساس يک نگاه آسيب شناسانه نسبت به عرصه هاي مختلف نابرابري جنسيتي در کشور داشت.
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد
بازار