نماد آخرین خبر

فرزند دختر از منظر قرآن

منبع
کيهان
بروزرسانی
فرزند دختر از منظر قرآن
کيهان/ در نظر مؤمنان به دين اسلام، دختر و پسر با هم تفاوتي ندارند. هر دو نعمت و حسنه اي هستند که خداوند متعال براي تداوم نسل بشر و تشکيل خانواده و عشق ورزي به پدر و مادر داده مي شود. اما در نظر کفار و مشرکان، فرزند دختر مطلوب و قابل مقايسه با پسر نبوده و نيست. در اين مقاله نويسنده کوشيده است که نگاهي اجمالي به دختر در آيات قرآن کريم داشته باشد. با هم مطلب را از نظر مي گذرانيم. جايگاه دختر در تمدن امروزي در بسياري از جوامع بشري دختر از جايگاه فروتر و پست تري برخوردار بوده و هست. در گذشته زن و دختر از جايگاه شايسته اي برخوردار نبوده و در تمدن کنوني نيز هر چند به ظاهر سخن از تساوي مرد و زن به دور از همه تفاوت هاي واقعي ميان مرد و زن، بسيار شنيده مي شود؛ ولي هنوز هم به شکل برده داري مدرن و جديد از زنان و دختران به اشکال مختلف بهره برداري مي شود و زن و دختر جايگاه واقعي خود را نيافته اند. هنوز نيز در بسياري از کشورهاي جهان دختران به روش جديد زنده به گور مي شوند. در آمارهاي منتشر شده درباره سقط جنين در چين آمده است که بيش از هفتاددرصد دختران پس از شناسايي در زهدان مادر سقط مي شوند. در اروپاي متمدن نيز دختران مورد انواع سوءاستفاده ها حتي از سوي بستگان بسيار نزديک قرار مي گيرند و از نظر جنسيتي ميان زن و مرد تفاوت مي گذارند و در مشاغل کم تر به کار گرفته مي شوند و از نظر عدم امنيت شغلي در مرتبه بسيار بالاتري از مردان قرارمي گيرند. احترام و ارزش گذاري به زن تنها براي سوءاستفاده مي باشد و در واقعيت زن و دختر از نظر جايگاه در مرتبه اي پست تر از انسان به معناي مرد و برتر از جانوران و حيوانات فرض مي شوند. نگاه قرآن به دختر نگاه اسلام و قرآن به زن به عنوان موجودي از نظر آفرينش و خلقت همسان از مرد مي باشد و خداوند مي فرمايد: هو الذي خلق لکم من نفس واحده و جعل لکم منها ازواجا؛ (نساء آيه1) هر چند که قرآن تفاوت هايي ميان زن و مرد قايل است و از نظر جسمي آنان را ناتوان و سست تر از مردان و در مجادله و گفت وگوهاي جدلي ضعيف تر از ايشان مي شمارد. آنان را آفريده هايي مي شمارد که در زيورآلات و زينت رشد و پرورش مي يابند و از احساسات و عواطف قوي تر از مردان برخوردارند. همين عواطف قوي به گونه اي عمل مي کند که گاه احکام عقلي را زير پا مي گذارند و اين توهم پديد مي آيد که ايشان از نظر عنصر عقل ناقص هستند؛ در حالي که قوت و قدرت عواطف و احساسات موجب مي شود تا عقل عقب نشيني کند و فرصت بيشتري به عواطف و احساسات بدهد؛ اين مسئله اي است که براي بقاي نوع بشر بدان نياز است؛ زيرا عواطف و احساسات قوي زن موجب مي شود که مسئوليت بار سنگين نه ماهه آبستني را تحمل کند و پس از تولد از فرزندش چون گرامي تر از مايه جانش محافظت و مراقبت کند. از اين رو ديده مي شود که بسياري از زنان حتي جان خويش را براي محافظت و مراقبت از فرزند مي دهند که حکم عقل مقتضي آن است که چنين نکنند و جان خويش را به سلامت دارند نه آن که براي ديگري به خطر افکنند و يا حتي از دست بدهند. اين گونه است که چيرگي عواطف و احساسات در زن به عنوان نقص عقل دانسته مي شود که به معنا و مفهوم کنارگذاري عقل در هنگام قوت احساسات و عواطف است نه فقدان وجودي و يا نقص ذاتي آن در زن؛ زيرا که قرآن بيان مي دارد که ماهيت زن آن است که برگرفته از همان نفس حضرت آدم(ع) مي باشد؛ بنابر اين تفاوتي ميان مرد و زن از اين لحاظ نيست و همان گونه که از ويژگي هاي نفس برخوردار مي باشد زن نيز اين گونه است با تفاوت هاي جزيي که موجب نمي شود تا حکم کلي ميان زن و مرد متفاوت باشد؛ هر چند که در جزئيات به دلايل پيش گفته تفاوتي ها و اختلافاتي پديد مي آيد. هر چند که دختر و زن از يک جنس به شمار مي آيند ولي تفاوت هايي است که بيان آن مي تواند در تبيين نگرش قرآن به دختر و جنس زن به طور کلي مفيد باشد. دختر همان فرزند مادينه انسان است که با نگاه به مسئله فرزندي مورد تحقيق و پژوهش قرارمي گيرد نه از جهت جنس آن. احترام به دختر در اسلام و قرآن احترام به دختر به عنوان يک ويژگي انساني مورد توجه و تأکيد قرارگرفته است. احترام به دختر مي بايست به گونه اي باشد که در عمل خود را نشان دهد. از اين روست که در آموزه هاي قرآني اين احترام به شکل عملي نشان داده مي شود و تنها در حرف و شعار بسنده نمي شود. احترام به شخص به معناي احترام به عقل و هوش اوست و اين که از پيشنهادها و آرا و نظريات وي استفاده شود. در داستاني که قرآن درباره دختران شعيب گزارش مي کند، شيوه درست برخورد با دختران به روشني تبيين مي گردد و احترام واقعي و عملي نشان داده مي شود. حضرت شعيب(ع) هنگامي که با پيشنهاد به کارگيري حضرت موسي(ع) به دليل قدرت بدني و امانت از سوي دختران رو به رو مي شود، آن را مي پذيرد و نشان مي دهد که مشاوره با دختران و زنان هنگامي که با دليل و برهان همراه باشد نه تنها نادرست نيست بلکه امري درست و راست مي باشد. دختران شعيب(ع) به جهت تيزهوشي دريافته بودند که حضرت موسي(ع) شخصي افزون بر قدرت و قوت بدني که در مواجه با ديگر چوپانان و آب دهي به گوسفندان نشان داده بود، داراي رفتاري درست مي باشد و فردي امين مي باشد. آنان در يک گفت وگوي کوتاه و برخوردي ساده دريافته بودند که حضرت موسي(ع) انساني امين مي باشد. (قصص آيات 62تا 92) از ديگر مواردي که مي توان به آن براي وجوب احترام به دختران تمسک کرد، آياتي است که در بيان حقوق دختران وارد شده است. در اين آيات بر لزوم حمايت از دختران يتيم و حقوق ايشان تأکيد شده است (نساء آيه721) و حتي در آيات 85و 59 سوره نحل به دفاع از شخصيت و حقوق دختران پرداخته و به شدت کساني که از شنيدن دختردار شدن خويش چهره کبود و دگرگون مي سازند را سرزنش مي کند که اين چگونه رفتاري زشت و زننده اي است که در پيش مي گيرند؟ دختران همانند پسران هستند و از نظر خداوند تفاوتي در ميان ايشان نيست. بنابراين نبايد از شنيدن دخترداري رو سياه کنند و خشمناک گردند و از مردم به جهت اين خبر بگريزد و متواري شود و با خود انديشد که آيا با خواري او را نگه دارد و يا زنده در گور و خاک کند؟ اين چه حکم و انديشه زشت و ناپسندي است؟ خداوند در آيات 8تا 41 سوره تکوير رفتار زشت اعراب جاهلي را به نقد مي کشد و از اين که خود را صاحب جان دختران مي شمارند و به خود حق مي دهند که آنان را بکشند و زنده به گور کنند مورد سرزنش قرارمي دهد و مي پرسد که جان دختران و حق حيات دختران از آن خداست که ايشان را آفريده و جان داده است و کسي را نرسد که اين حق را از ايشان سلب کند و جانشان را بگيرد. آن گاه مي پرسد که اين دختران را به چه گناهي مي کشند؟ در حقيقت از نگاه قرآن دختر بودن با پسر بودن يکي است و ويژگي دختري موجب نمي شود که مستحق مرگ شود. اين در حالي است که اعراب براي دختران و زنان حق حياتي قايل نبوده اند و خداوند با چنين سرزنش و سخنان عتاب آميز مي کوشد تا جايگاه دختران را در نظام آفرينش تثبيت کند و زمينه هاي احترام و بزرگداشت دختران را فراهم آورد. اهميت پيامبر(ص) به دختر در انديشه و بينش قرآني دختران آن چنان از جايگاه و مقام والايي برخوردار مي باشند که پيامبر(ص) در مهم ترين مسايل اجتماعي و سياسي آنان را وارد مي سازد و در مسئله مباهله دختر خويش را به همراه مي برد. اين در زماني است که اعراب دختران را زنده به گور مي کردند و از شنيدن دختر ننگ و عار را در خانه تجسم مي کردند. پيامبر با همراه بردن دختر خويش نشان داد که دختران در پيشگاه خداوند از چنان مقام و منزلتي برخوردارند که با دختران مي توان به مباهله رفت و به نام ايشان از خداوند خواست تا دشمنان را نيست و نابود کنند. اين رفتار بيانگر چند مطلب است: نخست اين که مقام دختر در نظر پيامبر(ص) همانند مقام پسران است؛ دوم اين که در مسائل مهم و اساسي مي توان از مشارکت ايشان بهره برد هر چند که اين امور اساسي و مهم در مسايل سياسي و اجتماعي باشد. سوم آن که دختران در پيشگاه خداوند از مقام و منزلتي برخوردارند که مي توان به آن قسم ياد کرد و در اموري چون مباهله از اين مقام و منزلت بهره برد. چنان که شخص براي شفاعت مي کوشد تا شخصي را که داراي وجه وجيهي است با خود همراه ببرد. دختران در نزد خداوند از چنين مقامي برخوردارند. چهارم آن که دختران مي توانند به همراه بزرگ تر خويش در مسايل اجتماعي و سياسي مشارکت فعال داشته باشند. (آل عمران آيه16) از ديگر دلايلي که بر مقام و منزلت دختران در پيشگاه خداوند اشاره دارد مي توان به آيه 16 سوره آل عمران و آيات 48 و 58 سوره انعام توجه داد که در آن خداوند بر عدم تفاوت فرزند پسر و دختر در انتساب به عنوان حکمي از احکام اسلام اشاره مي کند. در اين آيات به روشني اشاره مي شود که فرزند پسري و دختري بي هيچ تفاوتي مي توانند به پدربزرگ منتسب شود. از اين روست که فرزندان فاطمه(س) نيز پسران پيامبر(ص) خوانده مي شوند و از آنان به پسران پيامبر(ص) ياد مي شود. از امام موسي کاظم(ع) در ذيل آيه 16 سوره آل عمران نقل شده است که فرمود: تاويل ابنائنا در آيه امام حسن(ع) و امام حسين(ع) مي باشد. (نور الثقلين ج1 ص 843) در آيه 48 و 58 سوره انعام نيز خداوند حضرت عيسي(ع) را فرزند حضرت مريم(س) را از فرزندان حضرت ابراهيم(ع) مي شمارد که خود بيانگر آن است که در انديشه و بينش قرآني هيچ تفاوتي ميان فرزندان دختر و پسر نيست. اين در حالي است که در جاهليت تنها فرزندان پسري را از نوادگان و فرزندان خويش بر مي شمردند و فرزندان دختري خويش را فرزندان ديگران و پدران ديگر مي شمردند. خداوند در آيه 94 و 05 سوره شوري فرزند دختر دادن به افراد را نشانه اي از علم و قدرت خويش بر مي شمارد که بيانگر نوعي احترام و ارزش گذاري به دختر نيز مي توان برشمرد. به هر حال دختردار شدن متکي بر مشيت الهي است و اين خداوند است که به هر کس بخواهد دختر و يا پسر مي دهد. خداوند در آيات 53 و 63 سوره آل عمران آن چنان براي دختر ارزش و اهميت قايل مي شود که خود در نام گذاري وي دخالت مي کند و نامش را مريم مي گذارد. اين در حالي است که همسر عمران از اين که دختري زاييده است که نمي تواند در خدمت خانه خدا باشد اندوهگين بود. خداوند نه تنها اين مساله را حل مي کند بلکه وي را براي خدمت کاري خانه مي پذيرد تا نشان دهد که تفاوتي ميان زن و مرد و دختر و پسر براي بندگي نيست هر چند که به علل شرايط جسمي دختران و زنان از برخي از اعمال معاف شده اند. با اين همه اجازه مي دهد که دختر عمران اين مسئوليت را بپذيرد. در تحليل قرآني دختر هديه خداوند به انسان هاست و انسان ها مي بايست از اين نعمت خداوند و رحمت وي خشنود شوند. در اين بينش هيچ تفاوتي ميان دختر و پسر از اين جهت نيست و هم دختر و هم پسر به عنوان هديه الهي به بشر مورد تاکيد قرار مي گيرد و خداوند در قرآن از آنان به هبه ياد مي کند. (شوري آيه 94) ويژگي هاي دختران دختر در تبيين و تحليل آموزه هاي قرآني موجوداتي هستند که به طور ذاتي داراي حيا و عفت هستند و از اين روست که حيا و عفت در ايشان به عنوان يک ارزش اهميت مي يابد؛ زيرا بيانگر حفظ طبيعت و سلامت روح و روان ايشان است و کساني که بي عفتي و بي حيايي را در پيش مي گيرند در حقيقت گرفتارشده و از فطرت سالم و طبيعت خدادادي خويش دور شده اند. (قصص آيه 52) دشمنان دين و بشريت مي کوشند تا براي افزايش فساد و تباهي در زمين دختران را از فطرت سالم خويش دور سازند و به بي حيايي بکشانند. از اين روست که فرعون که شخصي فاسد و مستکبر بوده و خداوند وي را متهم به فساد در زمين مي کند در اين انديشه باطل دختران بني اسرائيل را زنده مي داشت و آنان را به بي حيايي سوق مي داد (بقره آيه 94 و اعراف آيه 721 و 141 و قصص آيه 4 و غافر آيه 52) قرآن کار بيروني زنان و دختران را نادرست بر نمي شمارد ولي شرط حيا و عفت را همواره مورد تاکيد قرار مي دهد. به اين معنا که اگر دختري براي کار در بيرون مي رود مي بايست حيا و عفت را رعايت کند. البته کار کردن مي توانند مقطعي باشد و يا دايمي. يعني مي تواند به شکل اشتغال نيز باشد چنان که دختران شعيب به شغل چوپاني و گله داري و آب دهي به گوسفندان مشغول بودند. اما در همان زمان اشتغال به گونه اي رفتار مي کردند که از اختلاط با مردان دور باشند. در حقيقت شرط اشتغال دختران و زنان براي تامين زندگي اين است که با مردان اختلاط نداشته باشند هر چند که در محيطي آزاد و عمومي باشد. از اين رو سخن از دور بودن ايشان از مردان به ميان مي آيد. بنابراين اختلاط با مردان در مجامع عمومي و يا خلوت کردن با ايشان در مجامع خصوصي جواز مشروعيت کار و اشتغال را بر مي دارد و جايز نيست که دختران و زنان در اين دو حالت به کاري اشتغال داشته باشند. (قصص آيه 32) از ديگر شروط اشتغال و کارکردن دختران حيا و آزرم داشتن و گفت و گو با مردان است. به اين معنا که اگر نيازي به گفت و گو با مردان نامحرم پيش آمد مي بايست دختران با رعايت حيا در رفتار و گفتار و حرکات از هرگونه گمان و ظن سوئي جلوگيري کنند. (قصص آيه 52) ويژگي ديگر دختران آن است که نيازمند کسي هستند که ايشان را ولايت و سرپرستي کند. از اين روست که پدر و پدربزرگ پدري بر دختر در امر ازدواج نخست وي ولايت دارد.(بقره آيه 732 و قصص آيه 72) همان گونه که مادر نيز در برخي از امور خاص بر دختران ولايت دارد که در آيه 53 سوره آل عمران به مساله ولايت همسر عمران بر دخترخويش براي خدمت براي خانه خدا اشاره شده است. البته به نظر مي رسد که اين ولايت کامل مادر بر دختر نيازمند اذن پدر و ولي مي باشد. اما در برخي از موارد ولايت داشته و اين ولايت قابل اثبات است. از ديگر مسايلي که درباره دختران مطرح است حجاب ايشان است. از اين رو در آيه 95 سوره احزاب بر لزوم رعايت حجاب و پوشش دختران براي مصون ماندن از هرگونه آزار و اذيت و تعرضي اشاره شده است؛ زيرا کساني که حجاب را مراعات نمي کنند از سوي مردان شناخته و ويژگي هاي ظاهري آنان دانسته و مورد طمع قرار مي گيرند و اين گونه است که از سوي مردان آزار و اذيت مي بينند. براي رهايي از شناخته شدن و دوري از اذيت و آزار لازم است تا دختران نيز مانند زنان حجاب و پوشش را به گونه اي مراعات کنند که ويژگي هاي آنان دانسته و شناخته نشود. آيات قرآني با بيان اين مطالب و ناگفته هاي ديگر مي کوشد تا جايگاه حقيقي زن و دختر را معرفي کند و آنان را به مقام و منزلتي برساند که لايق و شايسته آن هستند. اين نگرش و بينش بر خلاف نگرش و بينشي است که برخي از جوامع آن را ترويج مي کنند. در نگرش برخي از جوامع ارزش زن و دختر در جلوه هاي ظاهري است تا براي بهره کشي جنسي از آنان استفاده شود. در کتب جامعه شناسي اقتصاد به اين مساله اشاره شده است که علت خروج زنان از خانه و اشتغال در بيرون نياز کارخانه هاي ماشيني پس از عصر صنعت بوده است که کارگران مرد هم گران و هم کم بودند و نيازهاي کارخانه هاي ماشيني را برآورده نمي ساخت. از اين رو کار در بيرون از خانه تبليغ شد و در حال حاضر نيز براي بهره کشي ها ديگر روي اين مساله تبليغ مي شود. زنان و دختران از جهاتي کم توقع و پرکار هستند و انتظارات کارفرمايان را برآورده مي سازند و حقوق کم و دستمزدهاي کم را مي پذيرند. بنابراين سخن گفتن از حقوق برابر و عدم تبعيض در برخي از جوامع تنها براي ايجاد بستر و زمينه هايي است که بتوانند به گونه اي بهتر و آسان تر به بهره کشي از دختران و زنان بپردازند. اين در حالي است که زن و دختر در اسلام از مقام واقعي برخوردار مي باشد و هرگونه بهره کشي و استثمار از آنان نهي شده است. همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در تلگرام https://t.me/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره