بازده/ اين مقاله بر اساس محبوب ترين و بهترين اسم هاي پسرانه در ايران با بررسي آمار و اطلاعات دقيق سازمان ثبت احوال از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۶ نوشته شده است . ۶۵ درصد پسران ايراني در بازهي مورد بررسي با نام هاي اين فهرست نام گذاري شده اند.
انتخاب نام هاي محبوب و پربسامد به لحاظ روانشناسي نام ها مي تواند سهم مهمي در موفقيت آينده فرد ايفا کند. اين ها نيز چنين کرده اند. به همين دليل است که اکثر اين نام ها طي دهه ها در بين ۱۰۰ بهترين اسم هاي پسرانه قرار داشته اند. اين فهرست ماحصل انتخاب و راي والدين ايراني در ۱۷ سال گذشته است.گرچه راي ايران به اين نام ها مي تواند تاييدي باشد بر خوش آوايي ، اقبال عمومي مخاطبان، معني مناسب و بسيار چيزهاي ديگر ولي هدف اصلي اين نوشتار به دست دادن فهرست محبوب ترين و بهترين اسم هاي پسرانه بر اساس آمارهاي معتبر اداره ثبت احوال بوده است. با اين حال در ذيل هر يک از نام هاي اين فهرست معني و تعريف مختصري هم آورده شده است.
۱۰۰ اسم دخترانه که محبوب ايراني هاست را اينجا ببينيد.
فهرست ۱۰۰ محبوب ترين و بهترين اسم هاي پسرانه در ايران:
۱. اميرحسين
معني اميرحسين :امير خوب و نيکو، پادشاه نيک، حاکم صاحب جمال – مرکب از دو اسم امير و حسين، کسي که حسين عليه السلام امير و حاکم اوست
۲. ابوالفضل
معني ابولفضل :خداوند هنر. صاحب فضل. پدر فضل، (در اعلام) نام يکي از پسران حضرت علي (ع) و برادر امام حسين (ع )، (عباس بن علي معروف به قمر بني هاشم) – خداوند و صاحب هنر، کنيه دينار، لقب چهارمين فرزند علي (ع)
۳. علي
معني علي: بلند، بلند بر آمده، بلند قدر، بزرگ، شريف، توانا، کلان، نامي از نام هاي خداي تعالي، (در اعلام) نام اميرالمؤمنين علي (ع)
۴. محمد
معني محمد: ستوده، بسيار تحسين شده، آن که خصال پسنديده اش بسيار است، (در اعلام) نام پيغمبر اکرم (ص )، نام سوره ي چهل و هفتم از قرآن کريم داراي سي و هشت آيه – ستوده شده.
۵. مهدي
معني مهدي: هدايت کرده، هدايت شده، نام قائم منتظَر (ع) در نزد شيعه
۶. امير علي
معني اميرعلي: امير و حاکم بزرگ و بلند قدر، پادشاه شريف و توانا – مرکب از امير (پادشاه) +علي (بالا رفتن و صعود کردن)
۷. عليرضا
معني عليرضا: کسي که علي عليه السلام از او راضي است مرکب از دو اسم علي و رضا
۸. اميرمحمد
معني اميرمحمد: امير بسيار تحسين شده وپادشاه ستايش شده و پسر سلطان محمود غزنوي بود که چندي بعد از پدر به تخت شاهي نشست.
۹. حسين
معني حسين: صاحب جمال.خوب، نيکو، (در اعلام) امام سوم شيعيان و پسر علي ابن ابي طالب (ع) از حضرت فاطمه (س) – نيکو، خوب، مصغر حسن، نام امام سوم شيعيان
۱۰. محمدرضا
معني محمدرضا: از نام هاي مرکب، محمد و رضا – کسي که حضرت رسول اکرم محمد صلي الله عليه وآله از او راضي است.
۱۱. محمد مهدي
معني محمدمهدي: ستوده هدايت کننده، ترکيب دو اسم محمد و مهدي است . که کلمه محمد برگرفته از نام رسول الله است و مهدي نام آخرين امام ما شيعيان . امام زمان
۱۲. رضا
معني رضا: خشنود، خرسند، خوشدل، خرسندي-خشنود شدن.
۱۳. اميررضا
معني اميررضا: از نام هاي مرکب، امير و رضا- کسي که امير و سلطان از او راضي و خوشحال است
۱۴. محمدحسين
معني محمدحسين: نام ترکيبي از اسم محمد به معناي ستوده شده و حسين به معناي نيکو و صاحب جمال است.
۱۵. محمد طاها
معني محمدطاها: نام ترکيبي از اسم محمد به معناي ستوده و طاها که شکل فارسي از طه نام سوره اي در قران کريم است.
۱۶. محمد امين
معني محمد امين: لقب پيامبر گرانقدر اسلام- به معني محمد درستکار و پاک دست
۱۷. عرفان
معني عرفان: شناختن و دانستن بعد از ناداني. تصوف، الهيات، حکمت، شناخت، علم، معرفت
۱۸. محمدجواد
معني محمد جواد: بنده ستوده شده خدا و بخشاينده
۱۹. اميرمهدي
معني اميرمهدي: امير هدايت شده، فرمانرواي ارشاد گرديده – ترکيب نامهاي امير و مهدي، کسي که حضرت صاحب الزمان سرور و فرمانده اوست
۲۰: علي اصغر
معني علي اصغر: فرزند شير خواره امام حسين ع و شهيد کربلا در روز عاشورا
۲۱. ياسين
معني ياسين: نام سوره سي و ششم از قرآن مجيد،«يا» حرف ندا و «سين » کنايه از لفظ سيد است و يکي از اسماي حضرت محمد (ص ) است
۲۲. اميرعباس
معني اميرعباس :امير شجاع و دلاور، پادشاه و حاکم چون شير.
۲۳. سجاد
معني سجاد: سجده کننده، بسيارنمازخوان، سجده گر
۲۴. پارسا
معني پارسا: آنکه از گناهان پرهيزد و به طاعت و عبادت و قناعت عمر گذارد. باتقوا، پاکدامن، پرهيزکار، پرهيزگار، خداترس، ديندار، زاهد، صالح، عفيف
۲۵. طاها
معني طاها يا طه: نام سوره ٔ بيستم از قرآن کريم- طالب حق و هدايت کننده
۲۶. سينا
معني سينا: به معني دانشمند است که در ايران باستان خانواده هاي دانشمند را سئنا مي گفتند- سوراخ کننده- شبه جزيره ايست کوهستاني در شمال شرقي مصر
۲۷. متين
معني متين: باوقار، جاافتاده، سنگين، موقر، استوار، محکم، پابرجا، رزين، فرهيخته
۲۸. دانيال
معني دانيال: دانيال از پيامبران بني اسرائيل و همزمان کورش کبير و داريوش بزرگ هخامنشي بوده است.
۲۹. ايليا
معني ايليا:راستگوي بزرگ، نام حضرت علي (ع) در تورات
۳۰. نيما
معني نيما: نام کوهي است حوالي نور
۳۱. احسان
معني احسان: بخشش، مهرورزي، نکوکاري، نکويي، نيکي
۳۲. آرمين
معني آرمين:نام چهارمين پسر کيقباد سردودمان کياني، نژاد آرمين کي آرمين – از شخصيتهاي شاهنامه، نام چهارمين پسر کيقباد، مرد هميشه پيروز
۳۳. عباس
معني عباس: شيري که شيران از او بگريزند. بسيار شجاع و دلير، عباسِ بن علي مکني [کنيه او] ابوالفضل و برادر امام حسين (ع) که در واقعه عاشورا به شهادت رسيد
۳۴. بنيامين
معني بنيامين: پسر دستِ راست من – پسر دست راست، نام کوچکترين پسر يعقوب و راحيل
۳۵. مبين
معني مبين: آشکارکننده، آشکار، روشن، هويدا، واضح، روشنگر | بيانگر، بيان کننده، نشان دهنده، نشانگر
۳۶. ماهان
معني ماهان: روشن و زيبا چون ماه، نام شهري در استان کرمان
۳۷. حميدرضا
معني حميدرضا: ستوده ي خوشنود
۳۸. شايان
معني شايان: صفت فاعلي از شايستن- لايق وسزاوار و درخور.
۳۹: محسن
معني محسن: شاهنده، صالح، نيکوکار
۴۰. يوسف
معني يوسف: از حواريون و شاگردان حضرت عيسي (ع ) وبه سبط افرائيم منسوب بود و به اعتقاد نصارا جسد مبارک حضرت مسيح را پس از مصلوب شدن در باغچه ٔ خود دفن کرد.
۴۱. پرهام
معني پرهام: الهه تقدير کننده طبيعت – برهان قاطع براهيم ابراهيم را معرب آن دانسته است
۴۲. حسن
معني حسن: نيکو، جميل
۴۳. آرين
معني آرين:منسوب به آرين، آرين – آريايي نژاد، از نسل آريايي
۴۴. امير
معني امير:پادشاه، حاکم، حکمران، خان، خديو، رئيس، ژنرال، سرلشکر، سلطان، شاه، شيخ، فرمانده، ملک
۴۵. آرش
معني آرش: نام پهلواني کماندار از لشکر منوچهر.اسم مصدر آردن آوردن.
۴۶. سبحان
معني سبحان: تنزيه، تنزيه کردن، سبحان اله گفتن، خدا را به پاکي ياد کردن، پاک بودن، پاکيزه کردن، پاک، منزه
۴۷. اميد
معني اميد: آرزو، انتظار، رجا، توقع، چشمداشت؛ اشتياق يا تمايل به روي دادن يا انجام امري همراه با آرزوي تحقق آن.
۴۸. سعيد
معني سعيد: خوش اقبال، خوشبخت، سعادتمند، نيک اختر، نيکبخت، همايون، مبارک، ميمون، فرخنده، خجسته
۴۹. عرشيا
معني عرشيا: منسوب به عرش، عرش – ملکوتي آسماني، مرکب از عرش + الف نسبت
۵۰. محمد پارسا
معني محمد پارسا: مرکب از محمد به معناي بسيار ستايش شده + پارسا به معناي زاهد و با تقوي است
۵۱. هادي
معني هادي: پير، دليل، راهبر، راهنما، رهبر، مرشد، معلم، رسانا
۵۲. کيان
معني کيان: جمع کي [ ک َ / ک ِ ] باشد، يعني پادشاهان جبار بزرگ.
۵۳. ميلاد
معني ميلاد: تولد، زايش، ولادت، روز تولد، هنگام ولادت، سالروز ولادت
۵۴. مصطفي
معني مصطفي: برگزيده، منتخب از نامهاي پيامبر بزرگ اسلام حضرت محمد (ص)
۵۵. امين
معني امين: استوار، امانت دار، ثقه، درستکار، درست، درست کردار، صالح، موتمن، معتمد، موثق
۵۶. سهيل
معني سهيل: ستاره اي است معروف که در آخر فصل گرما طلوع کند و ميوه ها در آن وقت ميرسند و چون در يمن کاملا مشهود است آنرا سهيل يماني خوانند .
۵۷. محمدعلي
معني محمدعلي: ترکيب اسامي محمد و علي
۵۸. مرتضي
معني مرتضي: پسنديده- راضي کرده شده. خشنود شده.
۵۹. آرتين
معني آرتين: نسوب به آرت، پاکي و تقدس، (به مجاز) پاک و مقدس، (در اعلام) هفتمين پادشاه ماد
بهترين اسم هاي پسرانه ۶۰: پوريا
معني پوريا: هم خانواده پريا به معني نيک صورت – نام پهلوان ايراني معروف به پورياي ولي
۶۱. احمدرضا
معني احمدرضا: از نامهاي مرکب؛ کسي که به اوصاف خشنودي و ستوده متصف است
۶۲. آريا
معني آريا: آزاده، نجيب، شعبه اي از نژاد سفيد که از روزگاران بسيار قديم در ايران، هند و اروپا ماندگار شده اند، نژاد هند و اروپايي
۶۳. حسام
معني حسام: تيغ، سيف، شمشير، قداره
۶۴. علي اکبر
معني علي اکبر: از اسمي ترکيبي به معني شريف و بزرگ مرتبه
۶۵. محمد ياسين
معني محمد ياسين: نام ترکيبي از محمد و ياسين. به بالا رجوع شود.
۶۶. پويا
معني پويا: پوينده. رونده و برخي دونده را گويند.
۶۷. مجتبي
معني مجتبي: برگزيده. برگزيده شده. برگزيده و پسنديده.
۶۸. حامد
معني حامد:ستايشگر. حمدکننده.درودفرستنده. سپاسگزار. ستاينده.
۶۹. محمدمتين
معني محمدمتين: نام ترکيبي از محمد و متين. به بالا رجوع شود.
۷۰. احمد
معني احمد:حميدتر، ستوده تر، بسيارستوده، ازنامهاي پيغمبر
۷۱. جواد
معني جواد: بخشنده، جوانمرد، سخاوتمند، سخي، کريم، مکرم
۷۲. امير حافظ
معني امير حافظ: نام ترکيبي از امير و حافظ به معناي امير و فرمانده اي که نگهدار و پشتيبان ديگران است
۷۳. مهران
معني مهران: دارنده مهر، (در اعلام) نام يکي از خاندان هاي هفتگانه عصر ساساني . نام رود سند است. نام رودي که از سمت مشرق آغازد و از جهت جنوب به سوي مغرب متوجه مي شود و در طرف پايين سند به درياي فارس مي ريزد.
۷۴. ساميار
معني ساميار:ثروتمند – کمک کننده به آتش محافظ آتش
۷۵. آراد
معني آراد: نام فرشته اي است موکل بر دين و تدبير امور
۷۶. ماني
معني ماني: ماني (در لغت) به معني ‘ انديشمند ‘ است
۷۷. يونس
معني يونس: به معني کبوتر است. سوره ي دهم از قرآن کريم
۷۸. اشکان
معني اشکان: (اشک + ان (پسوند نسبت) )، منسوب به اشک که باني و مؤسس خاندان اشکانيان بود – منسوب به اشک
۷۹: آرمان
معني آرمان: ايده، ايدئال، شعار، مرام، هدف، نصب العين، آرزو، اميد، اندوه، حسرت، غم
۸۰. ابراهيم
معني ابراهيم: چهاردهمين سورۀ قرآن کريم،پدر عالي، (در اعلام) يکي از پيامبران اولوالعزم و نام فرزند حضرت محمد (ص) که در کودکي وفات يافت
۸۱. مهرداد
معني مهرداد: داده ي مهر، آفريده شده ي مهر، (در اعلام) اسم سه نفر از پادشاهان اشکاني بوده است.
۸۲. فرهاد
معني فرهاد: در بعضي منابع فرهاد را «ياري» معني کردهاند . در شاهنامه پهلوان ايراني دوران کيکاووس و کيخسرو، که رستم او را براي رهاندن بيژن از زندان افراسياب با خود به توران برد؛ عاشق ناکام شيرين همسر خسرو پرويز.
۸۳. وحيد
معني وحيد: بي همتا، تک، تنها، فرد، فريد، مجرد، منفرد، واحد، يکتا، يگانه
۸۴. سامان
معني سامان: خطه، سو، قلمرو، کران، مرز، حد، سرحد، ناحيه، منطقه، ابزار، اثاث، اسباب، وسايل، انتظام، ترتيب، نظام
۸۵. امير شايان
معني امير شايان: اسم ترکيبي از امير و شايان . رجوع شود به معني هر کدام از اين دو اسم در بالا.
۸۶. آريا
معني آريا: جد داريوش بزرگ. طايفه اي هند و اروپائيان که در عهدي بسيار کهن با هم ميزستند و بعد ها بدو بخش بزرگ تقسيم شد
۸۷. کامران
معني کامران: خوشگذران، عياش، کامجو، کامروا، کامياب، خوشبخت، نيکبخت
۸۸. رادين
معني رادين: جوانمرد – بخشنده، جوانمرد
۸۹. کسري
معني کسري: عنوان هر يک از پادشاهان ساساني خسرو- منسوب به کسري، يعني خسروي.
۹۰. فرزاد
معني فرزاد: با فر و شکوه زاده شده، زاده ي با فر و شکوه و عظمت – زاده شکوه و جلال
۹۱. محمد عرفان
معني محمد عرفان: نام ترکيبي از محمد و عرفان. رجوع شود به معني هر کدام از اين دو اسم در بالا.
۹۲. ياشار
معني ياشار: جاويدان، هميشه زنده – عمرکننده، زندگي کننده
۹۳. افشين
معني افشين: لقب پادشاهان اسروشنه. نام سردار معروف معتصم خليفه عباسي
۹۴. برهان
معني برهان: بينه، حجت، دليل، فرنود
۹۵. مسعود
معني مسعود: خوشبخت، سعادتمند، نيک بخت، مبارک، خجسته، ميمون، همايون
۹۶. سامي
معني سامي: عالي، بلند مرتبه، بلند، (در اعلام) منسوب به سام پسر نوح نبي (ع )
۹۷. ايمان
معني ايمان: اطمينان، اعتقاد، باور، باورداشت، عقيده، گرويدن
۹۸. کاوه
معني کاوه: يکي از خاندانهاي معروف پهلواني دوره اساطيري ايران . به معني پادشاه
۹۹. رامين
معني رامين: نام عاشق ويسه، اين کلمه در بعضي منابع مرکب از «رام»به معني طرب و «ين»است به معني طربناک است. رامتين – عاشق ويس در منظومه ويس و رامين
۱۰۰. شاهين
معني شاهين: شاهباز، عقاب، لاچين
بازار