آخرين خبر/ سيزده بدر، روزي که تماما به سرگرمي و آسودگي و خوردن اختصاص يافته دارد از راه ميرسد. بهترين بازيهاي غير ويديو گيمي اين روز را فراموش نکنيد.
سيزده بدر يکي از معدود رسمهاي بازماندهي ما ايرانيهاست (البته بماند که اين هم به سرنوشتي مثل چهارشنبهسوري دچار شده است.) روزي که ميتواند آنقدر باحال و خاطرهانگيز باشد که براي هميشه در يادمان حک شود و همچنين از سويي ديگر ميتواند آنقدر ساده و کسلکننده باشد که دوباره به عنوان ضايعترين سيزده بدري که داشتهايم در خاطرمان باقي بماند. اصولا خيلي چيزها بايد درکنار هم قرار بگيرند تا يک سيزده بدر افتخارآميز و بهيادماندني شکل گيرد. از يک جوجه کبابِ ديوانهوار گرفته تا مکاني خلوت و دنج در زير درختان پارک که براي تمام روز سايه داشته باشد و مهمتر از همه، فاميل و اقوام دوستداشتني و به قول معروف «پايه». اين وسط، وسايل سرگرمي از اوجب واجبات است. به عنوان گيمرِ مجلس وظيفهي برنامهريزي و فراهمآوري اين چيزها هم با شماست. يعني بهتر است براي يک روز هم که شده، کنسولها و کامپيوترهايتان را خاموش کنيد و رهبري بخش مهمي به نام «خوشنودسازي اعضاي خانواده» را برعهده بگيريد. پس، در اين مطلب، فقط جهت يادآوري، فهرستي از محبوبترين بازيهاي سيزده بدر را آماده کردهايم که شايد بتواند در تصميمگيري کمکتان کند. پيشاپيش، سيزده به در شگفتانگيزي داشته باشيد!
۱- پانتوميم
پانتوميمبازي کردن دو حالت دارد. (۱) يا تلاشتان براي ادا و اطفار درآوردن به خاطر کساني که اصلا هيچ ايدهاي از اين بازي ندارند، نابود ميشود و درنهايت بازي تبديل ميشود به مسخرهترين و بيحسوحالترين فعاليت گردهماييتان، يا (۲) چندتا پانتوميمباز حرفهاي در بين اعضاي خانواده و فاميل هستند و ميتوانيد با آنها حسابي بترکانيد و خوش بگذرانيد. پانتوميم در اوجِ شوخيها و خندههايي که ازش توليد ميشود، شديدا جدي است و استادي در آن به مهارت شگفتانگيزي نياز دارد که در طول جلسات متوالي پانتوميمِ و يادگيري اصول آن به دست ميآيد. براي مثال، اينکه بتوانيد کلماتي مثل «مناعت طبع» يا «معصوميت گودزيلاي اتمي» را به همتيميهايتان برسانيد، هم به قدرت و دانايي شما در استفاده از بدن و راز و رمزهاي بازي، به عنوان پانتوميمباز بستگي دارد و هم به هوشِ همتيميهايتان در پرسيدن سوالهاي درست! اين وسط، پيشنهاد ميشود در هر دو تيم، يک نفر تازهکار داشته باشيد که هيچچيز از پانتوميم نميداند. اينطوري ميتوانيد هر از گاهي خيلي آسوده، از شدت حساسيت بازي بکاهيد و به ادا و اطفارهاي مسخره و ناشيانهي آنها بخنديد و البته يادتان نرود تا از روند بازي فيلم بگيريد.
۲- وسطي
مگر ميشود سيزده بدر رفت و «وسطي» بازي نکرد! امکان ندارد. نه، راستاش را بخواهيد امکان دارد. بعضي وقتها با بخشي از فاميلهايتان بيرون ميرويد که به خوابيدن، قليان کشيدن و خوردن و خوردن و خوردن بيشتر اهميت ميدهند. دقيقا همانکاريهايي که در خانه ميکنند. يک سري تنبل که رسما هيجانتان را با خاک يکسان ميکنند و البته بعضيوقتها هم جايي گيرتان ميآيد که لبالب از خانوادهي ديگر است و جاي کافي براي فوتبال زدن وجود ندارد. اما فرض ميکنيم که قرار نيست چنين اتفاق دردناکي برايتان بيافتد و آنقدر خوششانس هستيد که هر دو لازمهي اصلي برايتان مهيا ميشود. وسطي کل فاميل را از جا بلند ميکند. زن و مرد و بچه و بزرگ. اين فرصت خوبي است تا حسابي هرچه دق و دلي داريد سر اعضاي فاميل خالي کنيد و نگذاريد آنها در بازي بمانند. البته، ممکن است شما آماتور باشيد و آنها توپبارانتان کنند. در هر صورت، وسطي در کنار هيجاناش، پُر از اتفاقات و لحظاتِ غيرمنتظره هم است. دويدنها همانا و زمين خوردنها هم همانا. يادتان نرود از بازيتان فيلم بگيريد. بعضي موقعها اين فيلمها از بهترين اپيزودهاي سريال «فرندز» هم خندهدارتر ميشوند.
۳- بادبادک هوا کردن
بادبادکبازي مال کساني است که عاشق مديريت، رهبري و صدالبته تنهايي هستند. در يک کلام، آدمهاي روزهاي سخت، کساني هستند که از اول تا آخر سيزده بدر را پاي نگه داشتن بادباک در آسمان سپري ميکنند. از تلاشي طاقتفرسا براي پرواز هواپيماي جنگندهي اف۱۴تان گرفته تا وقتي آن را در دلِ آبي آسمان ميسپاريد و حالا بايد آن را در برابر هزارجور مشکلات و موانعي که يکي بعد از ديگري ظاهر ميشوند، سالم و درحالپرواز نگه داريد. از بادهاي ناگهاني گرفته تا درختاني که از ناکجا آباد سر ميکشند و بادبادکِ نازنين را در ميان شاخ و برگهاي خشنشان گرفتار ميکنند. قابلذکر است که بادبادکبازي شايد متعهدترين و سختکوشترين آدمهاي جمع را ميطلبد. اگر از کساني هستيد که هر ۱۰ دقيقه يک بار حوصلهتان سر ميرود و دوست داريد کار جديدي انجام دهيد، بادبادکبازي به دردتان نميخورد. بادبادکبازي يعني در همه حال بايد همچون سربازي داوطلب پاي وظيفهتان ايستادگي کنيد. وقتي بقيه در سايه دراز کشيدهاند و جوک ميگويند، شما بايد پروازتان را مديريت کنيد و وقتي بقيه دارند با خيال راحت جوجهها را به بدن ميزنند، شما مجبوريد در مقابل وسوسههاي ديوانهکنندهي ديگران که ميگويند: «بيخيال اون بشو، بيا غذاتو بخور!» مقاومت کنيد و به کارتان برسيد. اما بين خودمان بماند، اعصابخردکنترين بخش ماجرا جايي است که در حال لذت بردن از پرندهتان هستيد که يکدفعه صدايي ميشنويد:«عمو/خاله بده من... بابا منم بادباک ميخوام!». اين جور مواقع بهتر است، فاتحهي بادبادکتان را بخوانيد و سرِ نخ را به دختر ۴ سالهاي که کنارتان ايستاده بدهيد! تجربه ثابت کرده آنها تا وقتي بادبادک بيچاره را لاي مرتفعترين شاخههاي درختان پارک گرفتار نکنند، بيخيال بشو نيستند. پس، مقاومت نکنيد.
۴- منچ و مار و پله و اينجور بازيها
منچ و شطرنج و تخته و از اين قبيل بازيها در روز سيزده بدر به گروه خوني من نميخورد. اما مطمئنم که خيليها از آن لذت ميبرند. حالا اينکه چرا به جاي وسطي و پانتوميم دست به منچبازي ميزنند، ميتواند سه دليل داشته باشد. (۱) تعداد خانواده از دو نفر بيشتر نيست. (۲) کلا منچ را بهطرز عجيب و غيرقابلتوضيحي به هر چيز ديگري ترجيح ميدهند (۳) اعضاي فاميل همان تنبلهايي هستند که نه حوصلهي وسطي دارند و نه استعدادي در پانتوميم. پس ميماند، همان تاس انداختن. حداقل از نگاه من، منچ افسردهکنندهترين بازي سيزده بدر است. مخصوصا وقتي سرتان را بلند ميکنيد و ميبينيد همهي خانوادههاي دور و اطرافتان دارند ميدوند و حال ميکنند و سريعترين فعاليتِ شما به آوردن دو تا شيش پشتِ سر هم خلاصه شده!
۵- گل کوچيک
گل کوچيک کاملا در مقابل منچ قرار ميگيرد. يعني چي؟ يعني خوشبختترين خانوادهها اينقدر باحال و فوقالعاده هستند که گل کوچيک بازي کنند. اگر جز اين گروه هستيد بايد واقعا به خودتان افتخار کنيد. اينکه اعضاي فاميل آنقدر زياد باشند که دوتا تيم تشکيل دهيد و روي چمنهاي بيچارهي پارک فوتبال بازي کنيد، نهايت خوششانسي است. فکر کنم متوجه نشديد: نهايت خوششانسي! البته پيشنهاد ميشود براي متعادل کردن هيجان و حساسيت بازي، يکي-دوتا از خانمهاي جمع را به هر تيم بدهيد تا وقتي توپ را نوکپا شوت ميکنند، بزنيد زير خنده! البته، اغلب اوقات همين خانمها هستند که وقتي اصلا حواستان بهشان نيست، يا توپهاي مُرده را گل ميکنند يا با کفشِ پاشنهبلند ساقهايتان را خُرد!
۶- اسم/فاميل
خب، «اسم/فاميل» جايي بين وسطي و منچ قرار ميگيرد. يعني نه آنقدر افسردهکننده است که سيزده بدر را خراب و نه آنقدر هيجانانگيز و پُرجنبوجوش که آن را تبديل به روزي بهيادماندني کند. هيجان بازي خيلي به کساني که با آنها بازي ميکنيد، بستگي دارد. جر زني بخشِ جداييناپذيري از اسم/فاميل است. اگر ميخواهيد با پايان وقت، دست از نوشتن بکشيد، شما مرد اين بازي نيستيد. در اينجا همه بايد بهطرز نامحسوسي دست به دست هم بدهند و با درآوردن اسمهاي بيمعني و مندرآوردي و همچنين گذاشتن يک «پلاستيکي» در پشت هر اسمي، به بالارفتن هرچه تمامتر ديوانگيِ بازي کمک کنند. اگر اينطوري بازي ميکنيد، اسم/فاميل خوبي خواهيد داشت!
۷- دان کبير
بله، اسم عجيبي دارد. ماجراي دان کبير از اين قرار است که بازيکنندگان اسم کوچکشان را روي تکه کاغذهاي کوچکي به تعداد بازيکنندگان مينويسند. مثلا اگر چهار نفر با اسمهاي رضا، شکوفه، صادق و ليلا هستيد، هر اسم را چهاربار روي يک تکه کاغذ تکرار ميکنيد. چهارتا قاسم. چهارتا شکوفه و همينطوري تا آخر. بعد تکه کاغذها را تا ميکنيد و در هم مخلوط ميکنيد. هرکسي بهطور تصادفي چهارتا کاغذ برميدارد و آنها را پيش خودش نگه ميدارد و به ديگران نشان نميدهد. بازي اينطوري شروع ميشود که بايد نوبتي يکي از کاغذهايتان را به صورت چرخشي به نفر بغلدستيتان بدهيد. هدف اين است که بايد بتوانيد چهارتا اسم مشابه به دست بياوريد. حالا هر اسمي ميخواهد باشد. فقط طوري کاغذهايتان را مديريت کنيد و طوري به غريزهتان اعتماد کنيد تا در نهايت به چهار اسم يکسان برسيد. حتما ميپرسيد کجاي اين بازي هيجان دارد؟ الان بهتان ميگويم. قبل از شروع بازي بايد به تعداد بازيکنندگان منهاي يک خودکار روي زمين بگذاريد. يعني اگر چهار نفر هستيد، سهتا خودکار در نظر بگيريد. خب، فرض ميکنيم شما چهارتا اسمتان را رديف کردهايد. خب، حالا براي اينکه امتياز بياوريد بايد بلند فرياد بزنيد «دان کبيـــر» و بعد يکي از خودکارها را برداريد. در اين لحظهي بقيهي بازيکنندگان هم با شنيدن دان کبير به سمت خودکارها هجوم ميبرند. از آنجايي که يک خودکار کم است، يک نفر بيخودکار خواهند ماند و امتيازي به دست نخواهد آورد. هيجان دان کبير همين است. هر لحظه امکان دارد يک نفر اسمهايش را رديف کرده باشد و آماده فرياد زدن باشد و اين به تعليق جذابي ختم ميشود که بازيکنندگان را گوش به زنگ نگه ميدارد.
۸- واليبال/گوجه
واليبال پيشفرضترين بازي سيزده بدر است. امکان ندارد سيزدهتان را به در کرده باشيد و يک دست واليبال نزده باشيد. ناسلامتي داريم دربارهي سادهترين و معموليترين فعاليت فيزيکي سيزده بدر حرف ميزنيم. به خاطر همين است که اينقدر فروشندگان توپ واليبال در سيزده بدر افزايش پيدا ميکنند و اينقدر بيزينس توپهاي واليبالِ قلابي داغ ميشود. واليبال کيف ميدهد، اما خب، مطمئنا بازي خاطرهسازي نيست. اما اگر ميخواهيد بازي کمي از حالت پاستوريزهاش در بيايد و کمي خشنتر و خاطرهسازتر شود، «گوجه» را بهتان پيشنهاد ميکنيم که با توپ واليبال بازي ميشود. در اين بازي، بازيکنندگان به صورت دايرهاي به دور يک قرباني که اصولا با مينيگيم «هر کي تک بياره» انتخاب ميشود حلقه ميزنند و با پاسکاري قرباني را گيج کرده و ناگهان مورد حمله قرار ميدهند. اگر توپهاي شليکشده خطا بروند و به زمين بخورد، زنندهي شوت به قرباني ميپيوندد و اگر قربانيها بتوانند توپهاي شليکشده را با دست بگيرند، جاي او و زنندهي شوت تغيير ميکند.
۹- زو
شرح بازي:
بازيکنان به دو گروه مساوي تقسيم مي شوند و هر گروه در جايگاه خود که از قبل مشخص شده است، مي ايستند.
يک نفر از بازيکنان گروه اول پشت خط مياني (خطي که دوگروه را از يکديگر جدا مي کند) مي ايستد.
بازيکن يک پايش را بلند مي کند و روي يک پا مي ايستد و به صورت لي لي کردن به زمين تيم مقابل وارد مي شود.
او سعي مي کند به طرف بازيکنان گروه دوم برود و آن ها را لمس کند او به هر نفري که دست بزند او را مي سوزاند و بايد از بازي خارج شود و در مقابل بازيکنان گروه دوم بايد از دسترسي او فرار کنند تا نتوانند به آن ها دست بزند.
بازيکن گروه اول بايد به همان حالت يک پا و قبل از خسته شدن و زمين خوردن پايش به سمت گروه خود برگردد ولي اگر قبل از بازگشت و گذشتن از خط مياني، پايش به زمين بخورد مي سوزد و بايد از بازي خارج شود.
اين بازي به همين روش با بازيکن گروه دوم آغاز مي شود و بازيکنان به نوبت به اجراي بازي مي پردازند تا جايي که تمام بازيکنان يک تيم بسوزند و تيم مقابل برنده بازي مي شود.
10.هفت سنگ
شرح بازي: افراد به دو گروه مساوي تقسيم شده و هر کدام يکي از بازيکنان خود را به عنوان سردسته و رهبر برمي گزينند. يک گروه در فاصله ي معيني از محل هفت سنگ، که روي هم چيده شده اند قرار مي گيرند تا به نوبت با توپ تنيس سنگها را مورد هدف قرار داده و بزنند.
گروه دوم نيز در پشت هفت سنگ، منتظر نتيجه اند تا هرگاه توپ پرتاب شده توسط گروه اول به هفت سنگ برخورد نکرد، فوراً جايشان را با آن گروه عوض کنند. ولي اگر برخورد کرد و آرايش آنها را برهم زد، توپ را بردارند و با پاسکاري و هدف گيري سعي کنند نفرات گروه اول را با توپ بزنند که اگر اصابت کند، از دور بازي اخراج مي شود.
و همچنين نفرات گروه اول در هر فرصتي که به دست آورند به سراغ سنگها مي روند تا انها را روي هم بچينند و يک امتياز بگيرند و مشخص است که براي انجام چنين کاري، يکي از دوستان بايستي خود را به خطر انداخته و يارش را در مقابل ضربات توپ پوشش دهد و چنانچه اگر باز هم مورد ضرب توپ قرار گرفت و از بازي اخراج شد، ديگري کار را به اتمام مي رساند ولي اگر ديگر بازيکني نمانده باشد، بازي تمام و در دور بعدي جاي و نقش گروه ها عوض مي شود.
در پايان، گروهي که زودتر 7 امتياز را کسب نمايد برنده است.
نکات : اين بازي در شکل ديگري با شرايط فوق درون يک دايره ي بزرگ اجرا مي شود در مرکز همين دايره دايره ايي کوچيکتر که محل چيدن هفت سنگ است رسم شده است همه بازيکنان در خارج از دواير هستند بعد از برخورد توپ گروه اول و ريختن آنها يکي از افراد گروه دوم تمام اعضاي گروه اول را در داخل دايره تعقيب ميکند تا آنها را با دست بزند و مانع از چيدن سنگ ها روي هم شود و هر گاه خسته شد نفر بعدي مسئوليت تعقيب را به عهده مي گيرد.
11. کلاه بازي (نوع اول)
▪ شرح بازي:
بعد از قرعه کشي به روش گل يا پوچ، يک نفر به عنوان بازنده تعيين مي شود و شخص بازنده بايد کلاهش را در مرکز دايره بگذارد و خودش هم بدون اين که از دايره بيرون برود از کلاهش دفاع کند، او مي تواند در داخل دايره راه برود و يا بدود اگر او بتواند يکي از افراد بيرون دايره را با پا بزند، جايش را با او عوض مي کند و شخص ضربه خورده بايد کلاهش را در مرکز دايره بگذارد و از کلاه دفاع کند، ولي اگر نتواند با پايش به افراد بيرون دايره ضربه بزند، بازيکنان که به صورت پراکنده بيرون دايره هستند، سعي مي کنند که با پا کلاه را از خط دايره بيرون ببرند. اگر بازيکني موفق شود کلاه را بيرون از دايره بيندازد، همه بازيکنان به سمت کلاه مي دوند و آن را با پا شوت و سعي مي کنند کلاه را از شخصي که داخل دايره بود، دور کنند. شخصي که کلاهش ربوده شده، به دنبال کلاهش مي دود و سعي مي کند که کلاهش را از ديگران بگيرد؛ اگر به کلاهش برسد و آن را از چنگ ديگران درآورد، مي تواند با کلاهش بازيکنان را هدف قرار دهد و اگر بتواند با کلاه به ديگر بازيکنان ضربه بزند فرد ضربه خورده بايد داخل دايره برود و کلاهش را در مرکز دايره بگذارد و از آن دفاع کنند.
▪ يادآوري:
۱) در بازي گاهي اوقات شخص موفق مي شود کلاهش را در ۳ يا ۴ متري دايره از ديگران پس بگيرد و گاهي اوقات اين فاصله تا صد متر هم مي رسد.
۲) در اين بازي از دست ها به هيچ عنوان استفاده نمي شود مگر زماني که شخص کلاهش را از ديگران مي گيرد.
۳) بازي تا زماني که بازيکنان خسته شوند ادامه دارد.
12. کلاه بازي (نوع دوم)
ا▪ شرح بازي:
اين بازي در گذشته هاي بسيار دور در روستاها با توجه به نبود امکانات صدا و سيما بين جوانان و ميانسالان رواج داشته است، به ويژه در تعطيلات فروردين ماه به اوج خود مي رسيد. علاوه بر اين، نوجوانان و کوچکترها و مردم عادي زيادي به تماشاي اين بازي رغبت نشان مي دادند و با علاقه بسياري به تماشاي آن مي نشستند و برد و باخت در اين بازي بسيار اهميت داشت و گاهي به رقابت هاي محلي و خانوادگي تبديل مي شد.
بازي با گروه بندي بين جوانان آغاز مي شود، قبل از بازي، دايره اي به قطر ۴ متر روي زمين رسم مي کنند. بعد از قرعه کشي و تعيين گروه آغاز کننده بازي، گروه بازنده در حالي که بر سرشان کلاهي نهاده اند در وسط دايره قرار مي گيرند. گروه بيرون دايره در اطراف دايره به طور مستمر حرکت و سعي مي کنند، کلاه يکي از بازيکنان را بربايند، گروه مقابل نيز علاوه بر محافظت از کلاه، در حالي که يک پايشان در وسط دايره است با پاي ديگر به افراد حريف ضربه مي زنند و در صورت موفقيت برنده مي شوند و بايد جايشان را تعويض کنند. ولي در صورت موفق نبودنشان بايد هم چنان در وسط دايره بمانند.
از طرف ديگر گروه بيرون دايره، اگر کلاه يکي از بازيکنان را بردارند به سرعت به طرف جايگاهي که به عنوان نشانه و به زبان محلي «ملته» در نظر گرفته اند، مي دوند؛ بازيکنان داخل دايره آن ها را تعقيب مي کنند اگر بتوانند به آن ها برسند، کلاه را از آن ها مي گيرند و جايزه اش اين است که بيرون دايره قرار مي گيرند و گروه مخالف بايد به وسط دايره بروند، ولي در صورت ناتواني در گرفتن کلاه حريفان شان کلاه را به نشانه مي رسانند، يک امتياز مي گيرند و دوباره به همان روش بازي آغاز مي شود و گروه بازنده دوباره بايد وسط دايره قرار بگيرند.
اين بازي به همين روش ادامه پيدا مي کند در پايان تعداد امتيازها را مي شمارند، هر گروهي که امتياز بيشتري کسب کرده باشند، برنده بازي اعلام مي شود و اعضاي گروه جايزه اي از حريف دريافت مي کنند.
* برگرفته از باشگاه خبرنگاران و زومگ.
بازار