لينک زن/ گاهي وقتها به شدت ذهنم درگير اين ميشود که اگر من هم رفتم کسي هست که به يادش بمانم؟ کسي که مثلا همسايه مان باشد؟ رفيق وبلاگي باشد؟ همکلاسي ِ همکلاسيام باشد؟ حتي مثلا يک عابر پياده باشد؟ يا کسي باشد که مرا بخاطر لبخندم در خيابان ديده و در ذهنش مانده باشم؟ يا مثلا وقتي در حال خريد با وسواس گوجه انتخاب ميکنم، به يادش مانده باشم…آخر من به ياد خيليها هستم که خودشان هم فکرش را نميکنند…مثلا همين مش بهمن خدابيامرز که همسايه مان بود و چند سال پيش عمرش را داد به شما، من هنوز هم يادش ميکنم يا همان دخترکي که در متروي صادقيه با لباس رنگ و وارنگ ديدم، اصلا همان دختر بندرياي که با شلوار نارنجي و پيرهن نارنجي بلند که دورش چادر پيچانده بود و چهار سال پيش در بازار مشهد ديده بودم يا همان دختر همکلاسيام که آدامس سر کلاس ميجويد و هميشه درسش ضعيف بود اما وسايل قشنگ داشت…بين خودمان بماند من حتي مادربزرگم را که يکبار هم به چشم نديدهام به ياد ميآورم، چند بار هم گريه کردهام برايش …خب واقعا برايم جاي سوال دارد چه کسي مرا از ياد نميبرد….