خراسان/ در کشوي پيشخوانِ عکاسيها يا آزمايشگاهها، حتماً عکسها و جوابهاي آزمايشي هست از آنِ کساني که هرگز سراغشان را نميگيرند. شش قطعه عکس سهدرچهار در پاکتي کوچک باقي ميماند، لبههاي پاکت زرد ميشود و حتي عکاس هم فراموش ميکند روزي چنين عکسي برداشته و صاحبش هنوز نيامده بقيه پولش را بپردازد و عکسها را ببرد براي کارت پايانخدمت سربازي، گذرنامه يا گواهي نامه رانندگي. آن جواب آزمايشي که نشان ميدهد خانمي باردار است يا مردي مبتلا به سرطان معده هرگز به دست صاحبش نميرسد، صاحبش شايد فراموش کرده آزمايشي داده، شايد هم فرصت نکرده جواب آزمايش را بگيرد، مرد سرطاني شايد زودتر از تاريخي که جواب حاضر ميشده بهمرگ دردناکي مُرده، يا آن زن از حالات خودش فهميده باردار است و فکر کرده وقت تلف کردن است مراجعه به آزمايشگاه و گرفتن جوابي بديهي. کشوي پيشخوانِ عکاسيها و آزمايشگاهها پُر است از اين پاکتهاي خاکخورده و چه بسيار کساني که نميروند فيلم عروسيشان را که تازه مونتاژ شده، تحويل بگيرند. چه بسيار کساني که به کتابفروش بيعانه ميدهند کتاب نايابي را برايشان تهيه کند و آخرسر نميروند باقي پول کتاب را بپردازند. چه بسيار شناسنامهها و گذرنامههايي که تا وقتي صاحبانشان تحويلشان نگيرند، بينامونشان باقي ميمانند. هتلهايي رزرو ميشوند اما مسافري پا به آنها نميگذارد، به حساب آژانسهاي مسافرتي پول واريز ميشود اما مسافران در روز و ساعت مقرر سر قرار نميروند. رانندههاي آژانس و موتورسواران غذابَري زنگ در خانهها را ميزنند اما کسي در را باز نميکند. کارت پايانخدمت پسري گوشه پستخانه خاک ميخورد و مردي هنوز منتظر است خانواده دختر موردعلاقهاش جواب نهايي را بدهند، بيآنکه بداند آن زن بچه دومش را هم باردار است. همه آن عکسها، آزمايشها، گذرنامهها، فيلمهاي عروسي يا کتابها انگار متعلق به يک نفرند، کسي که نه فراموشکار است، نه بيمبالات و نه حتي بيمار. کسي که انگار احساس وظيفه ميکند تمام کارهايي را که ديگران ميکنند بکند، شناسنامه داشته باشد، از قند خونش باخبر باشد، سفر برود، غذا سفارش بدهد و تاکسي خبر کند، بيآنکه بخواهد جايي برود يا ميلي به غذا داشته باشد يا شيمي خونش برايش مهم باشد. اوست که فکر ميکند بيشناسنامه يا گذرنامه هم ميشود زندگي کرد، بدون تاکسي و سفر و غذا و کتاب، کسي که هيچ عکسي ازش باقي نمانده، جز در کشوي عکاسخانهاي. تمام مدارکش هم آواره پستخانههاست. کسي که هويتش تکهتکه در هر گوشهاي است، يک تکهاش دست اين عکاس و تکه ديگرش دست آن منشي آزمايشگاه.
نويسنده : مهران موسوي
بازار