آخرين خبر/ همسر حضرت علي و دختر پيامبر، حضرت فاطمه، وقتي از دنيا رفت، چهار بچه داشت؛ دو پسر، به نامهاي «حسن» و «حسين» و دو دختر، به نامهاي «زينب» و «امکلثوم». اونها خيلي کوچک بودن و بايد کسي ازشون مراقبت ميکرد؛ حضرت علي هم براي حل اين مشکل، تصميم ميگيره که با امالبنين ازدواج کنه. حالا من ميخوام داستان اين زن پاک و دلسوز رو براتون بگم.
چند روز بعد از واقعهي کربلا، کاروانهايي که از اون طرف رد ميشدن، خبر اين اتفاق رو به شهر مدينه رسوندن؛ شهري که امام حسين و حضرت عباس و برادرهاشون در اونجا زندگي ميکردن. خانم امالبنين وقتي شنيدن که يه کاروان داره ميرسه و خبرهايي از کاروان امام حسين داره، فوري خودشو رسوند به اون کاروان. از اونها خبر حسينبنعلي رو گرفت. اونها گفتن: «خانم متاسفانه پسرت جعفر شهيد شد.»
حضرت امالبنين گفت: «بگو حسين چه شد؟»
اونها بيتوجه به حرف خانم، گفتن: آخه پسرت عثمان هم شهيد شد!
حضرت باز تکرار کرد که چه اتفاقي براي حسين افتاده. اون کاروان، ولي شهيد شدن پسرش عثمان رو به او خبر دادند.
حضرت امالبنين که انگار متوجه شهادت پسرانش نشده باشه، باز هم جمله قبلياش رو تکرار کرد.
کاروانيان خبر شهادت قمر بنيهاشم، حضرت ابافضل، پسر بزرگ امالبنين رو به او دادند، ولي ايشان باز هم خم به ابرو نياورد و باز نگرانياش در مورد امام حسين رو ابراز کرد. و در نهايت کاروانيان به او گفتن: حسين هم مانند بقيه يارانش شهيد شد.
آن زمان بود که امالبنين نشست و شروع به گريه کرد، نه براي پسرش، بله براي پسر حضرت فاطمه!
بازار