نماد آخرین خبر

اسم پدر پسر شجاع در شناسنامه ایرج بود

منبع
لينک زن
بروزرسانی
اسم پدر پسر شجاع در شناسنامه ایرج بود
لينک زن/ براي نشان دادن فرق و ترک عميق بين خانواده مادري و پدري‌ام همين بس که خانواده مادرم به جاي کلمه بابا از پاپا يا پدر استفاده مي‌کردند و خانواده پدري من از کلمه آقام. من درفضاي وسط اين دوتا بزرگ شدم و بجاي پاپا و ددي و آقا يا حتي بهروزجان صدا کردن پدرم، يکبار و براي هميشه گفتم بابا. اصلم خو گرفته با کلمات مامان و بابا. بابا کلمه ساده‌ايست و برازنده من ساده و پدر ساده و رابطه ساده من و بابام هم هست.جالب اين است که با اينکه ۳۵ سال بابا صدايش کردم ولي کماکان روزهايي که آن يک جفت کفش مجلسي‌ ايتاليايي‌ام را مي‌پوشم در توييت‌هايم به بابام مي‌گويم پدرم. به مادرم از اول گفتم مامان. خودش هيچوقت نخواست شهين جان، شهين يا عزيز خطاب بشود والا من نوکرش هم بودم و حتي اگر مي خواست شهي جون هم صدايش مي‌کردم ولي ظاهرا خودش کلمه مامان را دوست داشته و من هم همانطور صدايش کردم که خودش خواسته. مامان و بابا کلمات خوبي هستند يک جور سادگي اولين بار که بچه زبان باز مي‌کند را با خودشان دارند. درست است مثل مادرم مادر جاافتاده با دست و پايي نيستم ولي من هم دوست دارم مامان صدا شوم. گفته بودم که بچه تا سه سالگي به من گفت مامان و يکروز سرخود بجاي مامان من را آيدا صدا کرد و الان يکسال و دو ماه است هرچه من به خودم مي‌گويم مامان جان نريز زمين، يک بوس به مامان بده، بيا مامان کتاب بخونه برات، يکبار ديگه اينکارو کني مامان ناراحت مي‌شه، مامان مرد، مامان وقتي با تلفن حرف مي‌زنه دوست نداره مدام بهش بگي مامان مامان –اون البته مي‌گه آيدا آيدا- و مامان تورو خيلي دوست داره، …، ولي بازبه من مي‌گويد آيدا – جدي از سطح دغدغه خودم در اوضاع بحراني کنوني شرمنده‌ام ولي شده خب. تا همين چند ماه پيش خيلي به ندرت بعضي از شب‎ها که کابوس مي‌ديد داد مي‌زد مامان، که آن را هم ديگر نمي‌گويد. کابوس ببيند داد مي‌زد آيدا يک هيولا و دوتا بدگاي و يک اسکلت تو کمدن. ديشب دوستش آمده بود پيشش باهم بازي کنند. دوستش از در که تو آمد با آن صداي تودماغي-بم چهارساله‌ها به من گفت سلام مامان ايليا. خيلي چسبيد. سوال زياد داشت و همان دوساعت بارها من را مامان ايليا خطاب کرد: مامان ايليا دستشويي هم دارين اينجا؟‌ مامان ايليا بنز بيشتر دوست داري يا هوندا؟ مامان ايليا مي‌شه من با خودم مسابقه کي زودتر غذاشو مي‌خوره بدم؟ حتي دوباري وقتي نوبت چشم گذاشتن من بود و دلم ‌سوخت که بچه دوبرابر کالري مي‌سوزاند وقتي داد مي‌زند مامان ايليا نيا، مامان ايليا نيا. فکر کردم بهش بگم مي‌توني آيدا صدام کني ولي نگفتم. دوست داشتم که مامان ايليا صدا مي‌شوم. احتمالا همان حال پدرپسرشجاع را داشتم که ذوب در فرزند شده بود و حتي کسي نمي‌دانست قبل از تولد پسرش اسمش چه بوده؟ تا ساعت هشت مامان ايليا بودم. تا وقتي که پشت در قايم شدم و ايليا و دوستش باهم دنبال من مي‌گشتند. فکر کنم جاي دور از ذهني قايم شده بودم و کمي مضطرب شده بودند که پيدايم نمي‌کنند. شروع کردن صدا زدن من. ايليا داد مي‌زد آيدا کجايي؟ و آن يکي داد مي‌زد مامان ايليا کجايي؟ ايليا فکر کنم از اين حجم احترام به مادر قايم شده‌اش خسته شد و به دوستش گفت: «اسمش آيداست، اسم مامانم آيداست.» هر دو داد زدند آيدا کجايي، از پشت در درآمدم و قبل سک سک سوختم و خب اين مرحله هم تمام شد.