نماد آخرین خبر

فهرست کامل اسم دختر سنتی همراه با ریشه و معنی

منبع
ستاره
بروزرسانی
فهرست کامل اسم دختر سنتی همراه با ریشه و معنی
ستاره/ اسم دختر سنتي با حرف الف اَسما معني: نامها، اسامي؛ معارف، حقايق؛ در تصوف به معناي معارف، حقايق و علوم آمده است؛ نام همسر پيامبر اسلام(ص). ريشه: عربي اَطهره معني: اطهر + ه (پسوند نسبت) منسوب به اطهر، اطهر. ريشه: عربي اَعظم معني: بزرگ، بزرگتر، بزرگترين، بزرگوار، بزرگوارتر؛ از صفات خداوند. ريشه: عربي اَفضل معني: فاضلتر، برتر از ديگران در علم و هنر و اخلاق و مانند آنها، برترين، بالاترين. ريشه: عربي اَقدس معني: پاکتر، پاکيزهتر، مقدستر؛ عنواني احترام آميز براي بزرگان يا مکانهاي مقدس. ريشه: عربي اَکرم معني: گراميتر، آزادتر، بزرگتر، بزرگوار، گرامي؛ از نامهاي خداوند. ريشه: عربي اَمانه معني: اطمينان و آرامش قلب. ريشه: عربي اُسوه معني: پيشوا، رهبر، مقتدا، خصلتي که شخص بدان لايق مقتدايي گردد؛ از واژه هاي قرآني. ريشه: عربي اُم‌البنين معني: مادر پسران، لقب فاطمه‌ي کلابيه دومين همسر اميرالمؤمنين علي(ع) و مادر حضرت عباس(ع). ريشه: عربي اُم‌سلمه معني: نام يکي از همسران پيامبر اسلام(ص) ريشه: عربي اُم‌فَروه معني: مادر امام جعفر صادق(ع)؛ نام دختر امام موسي بن جعفر(ع). ريشه: عربي اُم‌کلثوم معني: شير ماده؛ سومين دختر پيامبر اسلام(ص)، دختر علي ابن ابيطالب(ع) ريشه: عربي اِجلال معني: بزرگ داشتن، تجليل؛ شوکت و جلال، بلندي مقام؛ کبريا و عظمت پروردگار. ريشه: عربي اِحترام معني: حرمت داشتن، محترم بودن؛ حرمت، پاس، بزرگداشت؛ رفتار و گفتاري که نشان دهنده‌ي بزرگداشت و اهميت دادن به کسي يا چيزي است. ريشه: عربي اِلهه معني: رب‌النوع؛ پرستش کردن؛ ماه نو؛ آفتاب؛ بتان ريشه: عربي ادنا معني: از واژه هاي قرآني؛ کمترين، جزئي‌ترين؛ پايين‌تر ريشه: عربي اسرا معني: به شب راه رفتن، در شب سير کردن، معراج پيغمبر اکرم (ص )، نام هفدهمين سوره ي قرآن کريم داراي صد و يازده آيه، در گويش سمنان اشک ريشه: عربي الحان معني: آوازها، آهنگ ها، آوازهاي خوش، نغمه‌هاي دلکش، صداهاي موزون و خوشايندي که انسان يا بعضي پرندگان يا آلات موسيقي توليد مي‌کنند. ريشه: عربي الوان معني: رنگها، نوعها، رنگارنگ، رنگين؛ گوناگون، گونهگون ريشه: عربي الهام معني: به دل افکندن، در دل انداختن؛ القاء معني خاص در قلب به طريق فيض؛ رسيدن فکر به ذهن و در معارف اسلامي القاي امري از سوي خداوند به دل کسي؛ دريافت و شعور غريزي. ريشه: عربي امين دخت معني: امين (عربي) + دخت (فارسي) دختر امين، دختر درستکار ريشه: عربي امينا معني: زن درستکار، امين (عربي) + ا (فارسي)، مورد اعتماد، امين ريشه: عربي امينه معني: مؤنث امين، زن مورد اطمينان و درستکار ريشه: عربي انور معني: روشنتر، روشن، نوراني؛ (به مجاز) مبارک، گرامي. ريشه: عربي ايمانه معني: منسوب به ايمان ريشه: عربي آسيه معني: زن اندوهگين، ستون، نام همسر فرعون که موسي (ع) را از نيل گرفت و پنهاني از فرعون از او مراقبت کرد، نام کوهي در استان فارس ريشه: عربي آمنه معني: نام مادر پيامبر (ص)، مونث آمن به معناي بانوي نترس، زن دلير، خانم استوار ريشه: عربي آيه معني: هر يک از پاره‌هاي مشخص سوره‌هاي قرآن و ديگر کتابهاي آسماني، نشانه ريشه: عربي اسم دختر سنتي با حرف ب بَرکت معني: فراواني و بسياري و رونق؛ خجستگي، يمن، مبارک بودن؛ نعمت هاي موجود در طبيعت، چنان که نان. ريشه: عربي بَصيرا معني: منسوب به بصير؛ منتسب به دانايي؛ (به مجاز) دختري که بينا و دانا باشد. ريشه: عربي بَصيرت معني: بينايي؛ (به مجاز) آگاهي داشتن از امري و جزئيات آن را در نظر داشتن، آگاهي و دانايي؛ (در تصوف) نيروي باطني که سالک با آن حقايق و باطن امور و اشيا را در مي‌يابد. ريشه: عربي بُشري (بشرا) معني: بشارت، مژده، مژدگاني؛ از واژه‌هاي قرآني ريشه: عربي بِلقيس معني: ملکه شهر سبا که در روايات نام همسر حضرت سليمان (ع) است (پيشينه و ريشه نام بلقيس به درستي دانسته نيست، برخي آن را برگرفته از واژه احتمالا يوناني pallaxis، به معناي دختر باکره يا همخوابه دانسته‌اند و براي آن معادل‌هايي در زبان‌هاي آرامي و عبري برشمرده و بعضي ريشه‌ يوناني آن را به معناي نوعي آلت موسيقي دانسته‌اند و معادل‌هايي در زبان سومري، اَکَديِ بابلي و لاتين براي آن برشمرده‌اند. همچنين برخي بر اين عقيده‌اند که نام بلقيس از واژه اوستايي pairika در دوره هخامنشيان است که بعدها در فارسي به صورت پري درآمده است. در هر صورت اينان متفق‌اند که اين واژه وارد زبان عبري شده و در عربي به صورت بلقيس درآمده است. ريشه: عبري بِنت‌الهدي معني: دختر هدايت شده ريشه: عربي باقيه معني: (مؤنث باقي)، عمل صالح؛ آن که يا آنچه وجود دارد، موجود؛ پاينده، پايدار ريشه: عربي بتول معني: کسي که از دنيا منقطع شده است و به خدا پيوسته است؛ زن بريده از دنيا براي خدا؛ لقب حضرت فاطمه(ع). ريشه: عربي بسمه معني: نام دختر اسماعيل (ع) ريشه: عبري اسم دختر سنتي با حرف ت تَکتَم معني: نام چاه زمزم؛ نام مادر امام رضا (ع) ريشه: عربي تاليا معني: (تالي + الف اسم ساز) (به مجاز) يعني دختر دوم، تلاوت کننده قران مرکب از تالي عربي به معني تلاوت کننده + الف تانيث فارسي، در اساطير يوناني الهه موسيقي و رقص، دختر شاه خدايان زئوس و الهه خاطرات منه موزين است. ريشه: عربي تامارا معني: درخت خرما؛ نام عروس يهودا چهارمين پسر حضرت يعقوب(ع) ريشه: عبري تبرّک معني: مبارک بودن، مبارکي، خجستگي، خوش يمني؛ برکت گرفتن. ريشه: عربي تسنيم معني: از ريشه‌ي «سنم» در لغت به معناي «بزرگ شدن کوهان شتر» و نيز «بزرگ و مهتر قوم گرديدن» است؛ طبق روايات نان چشمه‌اي در بهشت ريشه: عربي اسم دختر سنتي با حرف ث ثَمره معني: ميوه؛ (به مجاز) نتيجه و حاصل ريشه: عربي ثَنا معني: ستايش، مدح؛ دعا؛ درود و تحيت؛ حمد، شکر، سپاس ريشه: عربي اسم دختر مذهبي با حرف ج جَميله معني: (مؤنث جميل)، جميل؛ زيبا ريشه: عربي جَنت معني: بهشت، فردوس ريشه: عربي جُمانه معني: يک دانه مرواريد، يک دانه لؤلؤ؛ نام دختر ابوطالب و خواهر حضرت علي(ع) ريشه: عربي جِنان معني: بهشت؛ باغها ريشه: عربي جليله معني: مؤنث جليل ريشه: عربي اسم دختر با حرف ح حَسِيبا معني: (حَسِيب = پاک نژاد، پاکزاد، اصيل + ا (پسوند نسبت))، داراي اصل و نسب، پاک نژاد، پاکزاد و اصيل ريشه: عربي - فارسي حَسْنا معني: زيبا، زن زيبا ريشه: عربي حَسنه معني: خوب، نيک، پسنديده، عمل نيک و پسنديده؛ عمل پسنديده به ويژه عمل مطابق با شرع ريشه: عربي حَسيبه معني: دارنده‌ي نام و شرف و بزرگي، زنِ شريف در اصل و نسب ريشه: عربي حَفصه معني: اسد، شير؛ دختر عمر بن خطاب و همسر پيامبر اسلام(ص) ريشه: عربي حَنّان معني: آرزومند، مشتاق؛ بخشاينده؛ بسيار مهربان؛ نوحه و زاري کننده؛ از نامهاي خداوند ريشه: عربي حَنّانه معني: بسيار نوحه کننده، ناله کننده ريشه: عربي حُرمت معني: احترام؛ اطاعت و فروتني در برابر اوامر الهي، دوري از زشتي‌ها و به جاي آوردن حقوق که رعايت آنها واجب دانسته شده است. ريشه: عربي حُريه معني: حُره ريشه: عربي حُسنا(حُسني) معني: نيک، پسنديده ريشه: عربي حُسنيه معني: نيکوتر، کار نيک، عاقبت نيکو ريشه: عربي حُلما معني: جمع حَليم، بردباران، صبوران. ريشه: عربي حِسانه معني: زن بسيار نيکو؛ از صحابيات و از دوستان نزديک حضرت خديجه کبري (س) است. ريشه: عربي حامده معني: مؤنث حامد، سپاسگزار ريشه: عربي حانيه معني: مهربان، دلسوز ريشه: عربي حبيبه معني: مؤنث حبيب، دوست، يار، معشوقه ريشه: عربي حديث معني: سخني که از پيامبر اسلام(ص) يا بزرگان دين نقل کنند، روايت، سخن، گفته؛ داستان، جديد، تازه، نو؛ (به مجاز) عشق، سودا ريشه: عربي حره معني: زن آزاده ، لقب زنان اشرافي، خاتون ، نام خواهر محمود غزنوي ريشه: عربي حفيظه معني: موکّل به چيزي؛ حافظ و محفوظ ريشه: عربي حکيمه معني: مؤنث حکيم، زن حکيم و دانشمند ريشه: عربي حليمه معني: مؤنث حليم، زن خويشتن دار، صبور و با تحمل، دختر بردبار ريشه: عربي حمده معني: سپاس و شکرگزاري ريشه: عربي حميده معني: مؤنث حميد، ستوده، پسنديده؛ مادر امام موسي کاظم(ع). ريشه: عربي حنيفه معني: مؤنث حنيف، دختر درست و پاک، دختر راستين، زن ثابت قدم در دين ريشه: عربي حوا معني: نخستين انسان ماده در مذاهب سامي؛ در نجوم نام صورت فلکي بزرگي در آسمان نيمکره‌ي جنوبي، به روايت تورات و قرآن، نخستين زني که خدا آفريد، همسر حضرت آدم(ع) ريشه: عربي حور معني: زن زيباي بهشتي ريشه: عربي حورا معني: حور، زن زيباي بهشتي؛ زنِ سفيد پوستِ سياه چشم و موي. ريشه: عربي حوريا معني: از حوري به معني فرشته بهشتي مي‌آيد، آن که چون حور زيباست. ريشه: عربي حيفا معني: نام بندري در فلسطين ريشه: عربي اسم دختر با حرف خ خَضرا معني: (مؤنث اخضر) به معني سبز، کبود، نيلگون، و آبي و سبز؛ سبزه‌زار، چمن‌زار. ريشه: عربي خديجه معني: مولودِ پيش از اتمام ماههاd باردارd، ولادت قبل از موعِد، نام همسر پيامبر اسلام(ص) و مادر حضرت فاطمه(س) ريشه: عربي خليله معني: مؤنث خليل ريشه: عربي خيرالنسا معني: بهترينِ زنان؛ عنواني براي حضرت فاطمه(س) دختر پيامبر اسلام(ص). ريشه: عربي خيزران معني: نوعي ني مغزدار با ساقهاي محکم و بلند؛ نام مادر امام محمّد تقي(ع). ريشه: عربي اسم دختر مذهبي با حرف د دينا معني: داور، داوري؛ (در اوستايي) دين؛ (در عبري) (= دينه) انتقام يافته؛ نام خواهر يوسف(ع). ريشه: عبري دينه معني: انتقام يافته، نام دختر يعقوب (ع) و خواهر يوسف (ع) ريشه: عبري اسم دختر با حرف ذ ذاکره معني: مونث ذاکر (آنکه خدا را ستايش مي‌کند و ذکر خدا مي‌گويد؛ ياد کننده) ريشه: عربي اسم دختر مذهبي با حرف ر رَشيده معني: مؤنث رشيد ريشه: عربي رُمَيصا معني: نام يکي از زنان فداکار صدر اسلام با کنيه ام سلم . وي از شخصيتهاي اجتماعي دوران صدر اسلام به دور پيامبر حلقه زدند و جنگيدند تا همگي به شهادت رسيدند، نام ستاره ايست و يکي از دو ستاره‌اي است که برذراع است، شِعرهاي شاميه، غموص. ريشه: عربي رابعه معني: نام دختر اسماعيل بصري از زنان عارف و بسطار مشهور در قرن دوم که از او حکايتها و سخنان زيادي نقل شده است. ريشه: عربي راحل معني: مهاجر، کوچ فرما، کوچ کننده؛ (اَعلام) نام مادر حضرت يوسف(ع) ريشه: عربي راحله معني: مؤنث راحل ريشه: عربي راحمه معني: (مؤنث راحم) به معني رحمت آورنده و دل سوزاننده ريشه: عربي راحيل معني: نام يک فرشته، بي گناه، نام همسر يعقوب(ع) و مادر يوسف(ع) ريشه: عبري راشده معني: راهنمايي شده، از گمراهي درآمده. ريشه: عربي راضيه معني: پسنديده، خوش، خشنود، از القاب فاطمه زهرا(س) ريشه: عربي رحمه معني: نام همسر ايوب(ع) ريشه: عربي رحيمه معني: مؤنث رحيم، مهربان ريشه: عربي رضوانه معني: رضوان + ه (پسوند نسبت)، منسوب به رضوان؛ بهشتي؛ (به مجاز) زيبارو ريشه: عربي رضيه معني: مونث رضي ريشه: عربي رفعت معني: (به مجاز) برتري مقام و موقعيت، بلند قدري، افراشتگي و بلندي. ريشه: عربي رفيعه معني: مؤنث رفيع ريشه: عربي رقيه معني: دعا، تعويذT يکي از چهار دختر پيامبر اسلام (ص)، دختر امام حسين(ع) ريشه: عربي ريحانه معني: ريحان، نام مادر امام رضا (ع). ريشه: عربي اسم دختر با حرف ز زاکيه معني: نيکو، پاکيزه ريشه: عربي زاهده معني: مؤنث زاهد ريشه: عربي زکيه معني: مؤنث زکي، پاک، طاهر، پارسا ريشه: عربي زليخا معني: نام همسر عزيز مصر که مفتون زيبايي يوسف (ع) شد. ريشه: عربي زمزم معني: نام چشمه‌اي در نزديکي کعبه ريشه: عربي زهرا معني: روشن، درخشان ، نام دختر پيامبر(ص) ريشه: عربي زيب النساء معني: بهترين زنان، زيباترين زنان، نام دختر پادشاه هند که به ادبيات فارسي و عربي علاقه زيادي داشت و قرآن را حفظ بود. ريشه: عربي زينا معني: نام دختر نوح نبي ريشه: عبري زينب معني: پاکيزگي، نام درختي خوشبو و خوش منظر، (در اعلام) نام دختر علي ابن ابي طالب (ع) و خواهر امام حسين (ع) و نام دختر رسول اکرم (ص)، نام دختر علي (ع) و خواهر حسين (ع) ريشه: عربي اسم دختر با حرف س سَکينه معني: آرامش خاطر؛ نام دختر امام حسين(ع) ريشه: عربي سَلامه معني: سلامه يا سلافه مشهور به شهربانو دختر يزدجرد ابن شهريار يا هرمزان و همسر امام حسين(ع) ريشه: عربي سَليمه معني: مؤنث سليم ريشه: عربي سَما معني: آسمان ريشه: عربي سُميه معني: صداي خوش، آوازي که در آن خير باشد، نام مادر عمار ياسر که از اصحاب پيامبر (ص) بود و اولين زن شهيده در صدر اسلام. ريشه: عربي سِتيلا معني: نام دختر حضرت موسي کاظم(ع)؛ نام حضرت مريم. ريشه: عربي ساجده معني: مؤنث ساجد ريشه: عربي سارا معني: خالص، نام زن حضرت ابراهيم(ع) و مادر اسحاق(ع) ريشه: عبري ساره معني: سارا، اميره‌ي من ريشه: عبري ساريه معني: ابري که در شب آيد؛ نام يکي از دختران امام موسي کاظم(ع) ريشه: عربي سالومه معني: زوجه زبدي و مادر يعقوب کبير و يوحناي انجيلي ريشه: عبري سامره معني: مؤنث سامر، نام شهري در عراق که مرقد امام دهم و يازدهم در آن واقع شده است. ريشه: عربي سبا معني: سوره‌ي سي و چهارم از قرآن کريم؛ نام شهر بلقيس؛ (در عبري) انسان ريشه: عربي سدنا معني: (تلفظ: sadenā) سجده کننده بر خانه خدا، مرکب از سدن (عربي) به معناي سجده کردن به کعبه + ابف فاعلي (فارسي) ريشه: عربي سوده معني: ساييده، ساييده شده، از همسران پيامبر اسلام(ص) ريشه: عربي سوره معني: هر يک از بخش هاي صد و چهارده گانه ي قرآن که خود شامل چند آيه است. ريشه: عربي اسم دختر با حرف ش شکرانه معني: سخني که به عنوان سپاسگزاري گفته ميشود، يا عملي که براي سپاس انجام ميشود، يا آنچه به عنوان هديه براي قدرداني داده ميشود؛ شکرگزاري و حق شناسي. ريشه: عربي اسم دختر مذهبي با حرف ص صَفيه معني: مونث صفي، نام چند تن از زنان مشهور صدر اسلام ريشه: عربي صِديقه معني: مونث صديق، لقب حضرت فاطمه (س) و حضرت مريم ريشه: عربي صابره معني: مؤنث صابر ريشه: عربي صادقه معني: مونث صادق راستگو و درستکار ريشه: عربي صالحه معني: مؤنث صالح، زنِ صالح ريشه: عربي صبورا معني: صبور + ا (الف نسبت يا تعظيم)، به معني بردبار، صبور ريشه: عربي - فارسي صبوره معني: منسوب به صبور؛ صبور و شکيبا ريشه: عربي - فارسي صغري معني: مؤنث اصغر، کوچک، کوچکتر؛ فاطمه‌ي صغري دختر علي ابن ابي طالب(ع) ريشه: عربي صفا معني: داشتن رفتار و کرداري همراه با دوستي و صميميت، يکرنگي، خلوص و صميميت، نام جايي در مکه ريشه: عربي صفورا معني: نام همسر حضرت موسي(ع) و دختر حضرت شعيب(ع) ريشه: عربي صوفيه معني: پيروان طريقه و مسلک تصوف، اهل تصوف، متصوفه؛ پايتخت بلغارستان ريشه: عربي صونا معني: منسوب به صون؛ خويشتن داري از گناه، صيانت، پارسايي ريشه: عربي - فارسي اسم دختر مذهبي با حرف ض ضُحا معني: (تلفظ: zohā) زماني پس از برآمدن افتاب، چاشتگاه، نام سوره اي در قرآن کريم ريشه: عربي ضحي معني: معني: صبح، چاشتگاه زماني از صبح که تازه آفتاب در آمده است. ريشه: عربي اسم دختر مذهبي با حرف ط طَيبه معني: مؤنث طيب، پاک ريشه: عربي طاهره معني: (مؤنث طاهر)، زن پاک از پليدي و عيوب، لقب حضرت فاطمه(س) ريشه: عربي طوعه معني: اطاعت، فرمانبري؛ نام زني که مسلم ابن عقيل به خانه او پناه برد. ريشه: عربي - فارسي اسم دختر با حرف ظ ظهيره معني: معني: مؤنث ظهير، پشتيبان، ياور، ظهيرالدين ريشه: عربي اسم دختر مذهبي با حرف ع عابده معني: مؤنث عابد، عبادت کننده، پرستنده، آنکه چيز يا کسي را مي‌پرستد. ريشه: عربي عاتکه معني: بانوي خوشبو، نام دختر عبدالمطلب، جد پيامبر (ص) ريشه: عربي عادله معني: مؤنث عادل، بانوي با انصاف ريشه: عربي عاديات معني: نام سوره‌اي است در قرآن کريم. ريشه: عربي عارفه معني: مؤنث عارف، بانوي دانا، آن که از راه تهذيب نفس و تفکر، به معرفت خداوند دست مي‌يابد، آگاه ريشه: عربي عاليه معني: مؤنث عالي،عنواني احترام آميز براي زنان، عالي مقام، نام دختر هارون الرشيد، به روايتي نام دختر امام علي النقي(ع) ريشه: عربي عايشه معني: داراي حال نيکو، نام دختر ابوبکر و همسر پيامبر(ص) ريشه: عربي عذرا معني: دوشيزه، باکره، لقب مريم (ع) و لقب فاطمه (س) ريشه: عربي عرشيان معني: عرش (عربي) + ي (فارسي) + ان (فارسي)، فرشتگان، ملائکه ريشه: عربي - فارسي عرفانه معني: عرفان (عربي) + ه (فارسي) مرکب از عرفان (معرفت) + ه (پسوند نسبت) ريشه: عربي - فارسي عصمت معني: بي گناهي، معصوميت، پاکدامني ريشه: عربي عطا معني: بخشش، انعام ريشه: عربي عطيه معني: انعام، بخشش ريشه: عربي عفاف معني: پرهيزکاري، پاکدامني اسم زيباي ايراني ريشه: عربي عفت معني: پاکدامني، پرهيزکاري، پارسايي ريشه: عربي عفيفه معني: مؤنث عفيف، داراي عفت، پرهيزکار، پارسا ريشه: عربي علويه معني: از نسل علي (ع)، سيده اسم اصيل پسر ريشه: عربي عليمه معني: مؤنث عليم ريشه: عربي اسم دختر مذهبي با حرف ف فاتيما معني: فاطيما، نام شهري است در اروپا که حضرت فاطمه در آنجا ظهور کرده است. ريشه: عربي فاطمه معني: زني که بچه خود را از شير گرفته باشد، نام دختر پيامبر (ص) ريشه: عربي فاطيما معني: فاتيما ريشه: عربي فايزه معني: فائزه، مؤنث فائز، نايل، رستگار ريشه: عربي فائزه معني: فايزه، رستگار، نايل ريشه: عربي فريضه معني: عمل واجب، امر واجب ريشه: عربي فضيلت معني: برتري در دانش، هنر و اخلاق، ارزش و اهميت، شرف ريشه: عربي اسم دختر با حرف ق قُدسي معني: مربوط به عالم بالا، مربوط به عالم مجردات، ملکوتي؛ (به مجاز) فرشته ريشه: عربي قُدسيه معني: مؤنث قدسي ريشه: عربي قديره معني: مؤنث قدير، توانا ريشه: عربي اسم دختر مذهبي با حرف ک کبريا معني: بزرگي، عظمت ريشه: عربي کريمه معني: مؤنث کريم، بخشنده، سخاوتمند ريشه: عربي کلثوم معني: اسم يکي از دختران حضرت علي (ع) ريشه: عربي کوثر معني: نام چشمه‌اي در بهشت، نام سوره اي در قرآن کريم که يکي از شأن نزول‌هاي آن تولد حضرت فاطمه (س) است. ريشه: عربي اسم دختر با حرف ل لعيا معني: عربي ليا، نام زن حضرت يعقوب ريشه: عربي ليا معني: خجسته، نام همسر يعقوب (ع) ريشه: عبري ليزا معني: بنده خالص خداوند ريشه: عبري ليلا معني: ليلي،‌ نام همسر امام حسين (ع) ريشه: عربي ليلي معني: شب دراز، نام يکي از لحنهاي قديم موسيقي ايراني ريشه: عربي لئا معني: به سوي خدا، دختري که رو به سوي خدا دارد. ريشه: عبري اسم دختر مذهبي با حرف م مَکيه معني: مربوط يا متعلق به مکه، اهل مکه ريشه: عربي مَهْديه معني: کسي که خداوند رستگاري را و راه راست را برايش تعيين کرد. ريشه: عربي مُحَدِثه معني: مُحَدِث (زن)، مُحَدِث؛ يکي از القاب حضرت زهرا(س) ريشه: عربي مُقدسه معني: مؤنث مقدس، آنکه از پليدي و زشتي و گناه دوري ميکند، پارسا ريشه: عربي مُهيمِن معني: آگاه به حاضر و غايب؛ از نامها و صفات خدا ريشه: عبري ماري معني: گونه‌ي ديگري از مريم ريشه: عبري ماريا معني: مريم، ماريا نوعي گشتار آوا شناختي از مريم در زبان‌هاي اسپانيايي و آسيايي است. ريشه: عبري ماريان معني: انگليسي از عبري، مريم ريشه: عبري ماريه معني: زنِ سفيد و براق، بسيار درخشنده؛ نام همسر قبطي پيامبر اسلام(ص) و مادر ابراهيم ابن محمّد پسر پيامبر ريشه: عربي ماهِده معني: (مؤنث ماهِد، گسترنده، گستراننده ريشه: عربي مائده معني: مؤنث مائد، خوردني، طعام؛ سفره‌اي که بر آن غذا ميگذارند؛ سوره‌اي از قرآن کريم ريشه: عربي مبينا معني: مؤنث مبين، روشنگر، هويدا ريشه: عربي متين معني: داراي پختگي، خردمندي و وقار، داراي متانت؛ استوار، محکم؛ از نامها و صفات خداوند. ريشه: عربي محجوبه معني: مؤنث محجوب ريشه: عربي محسنه معني: مؤنث محسن، آراسته و زيبا؛ زن احسان کننده، زن نيکوکار ريشه: عربي مرسانا معني: هديه خداوند ريشه: عبري مرضيه معني: کسي که خدا از او راضي باشد - پسنديده، مرضي ريشه: عربي مريم معني: گلي سفيد و خوشبو و داراي عطر بادوام، نام مادر عيسي (ع )، نام سوره‌اي در قرآن کريم ريشه: عربي معصومه معني: (مؤنث معصوم)، زن بي گناه و پاک معصوم، لقب حضرت فاطمه (معصومه) خواهر گرامي امام رضا (ع) ريشه: عربي منزه معني: به دور از آلودگي، پاک، پاکيزه؛ مبرا، بري، بي عيب ريشه: عربي منصوره معني: مؤنث منصور ريشه: عربي موحده معني: مؤنث موحد، يکتا پرست ريشه: عربي مؤمنه معني: مؤنث مؤمن، ديندار، متدين ريشه: عربي اسم دختر با حرف ن نادي معني: ندا دهنده، ندا کننده ريشه: عربي ناديه معني: مؤنث نادي، ندادهنده، صدا کننده ريشه: عربي نجيبه معني: مؤنث نجيب، شريف، اصيل، عفيف، پاکدامن ريشه: عربي نرجس معني: معرب از فارسي، نرگس، نام همسر امام حسن عسگري (ع) و مادر حضرت مهدي (ع) ريشه: عربي نسا معني: زنان، نام سوره اي در قرآن کريم ريشه: عربي نسيبه معني: دختر با اصل و نسب، بانوي اصيل، بانويي که در صدر اسلام در جنگ احد شرکت داشت و به آسيب ديدگان کمک مي کرد. ريشه: عربي نعيمه معني: مؤنث نعيم، نعمت، نرم و لطيف ريشه: عربي نوال معني: عطا، بخشش، بهره، نصيب ريشه: عربي نور معني: روشنايي، فروغ، از نامهاي خداوند، نام سوره‌اي در قرآن کريم ريشه: عربي نورا معني: نور (عربي) + ا (فارسي)، مؤنث انور درخشان، تابان ريشه: فارسي - عربي نوريه معني: منسوب به نور، درخشان ريشه: عربي نونا معني: برج حوت، نام مادر ابراهيم(ع) ريشه: سرياني نيروانا معني: آخرين مرحله سلوک در نزد "بودا” که مرحله محو شدن جنبه حيواني وجود و رسيدن به کمال است. ريشه: سنسکريت اسم دختر با حرف و واحده معني: مؤنث واحد، يگانه ريشه: عربي وحدانه معني: يکي يکدانه ريشه: عربي وحيده معني: مؤنث وحيد، يکتا، تک، بي نظير، يگانه ريشه: عربي اسم دختر با حرف ه هاجر معني: معرب از عبري؛ به معني مهاجرت کننده، فرارکننده. هم چنين اسم مادر اسماعيل و همسر حضرت ابراهيم (ع) ريشه: عبري هايده معني: توبه کننده، به حق بازگردنده ريشه: عربي هدي معني: هدايت کننده ريشه: عربي اسم دختر مذهبي با حرف ي يامين معني: اسم همسر حضرت يعقوب (ع) ريشه: عبري يرحا معني: نام مادر حضرت موسي (ع) ريشه: عبري يوکابد معني: جلال خداوند، خداوند مجد و بزرگي است، نام مادر موسي (ع) ريشه: عبري اسم دختر از القاب ائمه اُم‌البنين:‌ به معني مادر پسران و لقب فاطمه‌ي کلابيه دومين همسر اميرالمؤمنين علي(ع) و مادر حضرت عباس(ع) بتول: کسي که از دنيا منقطع شده است و به خدا پيوسته است؛ زن بريده از دنيا براي خدا؛ لقب حضرت فاطمه(ع) حميرا:‌ مصغّر حمرا، زن سرخ و سپيد، زن سرخ؛ لقبي که پيامبر اسلام (ص) به عايشه داده بود صديقه: مونث صديق، لقب حضرت فاطمه (س) و حضرت مريم طاهره:‌ زن پاک از پليدي و عيوب، لقب حضرت فاطمه(س) عذرا:‌ دوشيزه، باکره، لقب مريم (ع) و لقب فاطمه (س) معصومه:‌ (مؤنث معصوم)، زن بي گناه و پاک معصوم، لقب حضرت فاطمه (معصومه) خواهر گرامي امام رضا (ع) نرجس خاتون:‌ مرکب از نرجس (نرگس) و خاتون، لقب مادر حضرت مهدي عج الله
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره