نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
دخترونه زنونه

چرا فقط 12 درصد از ثبت نام کنندگان نمایندگی مجلس زن هستند!؟

منبع
زندگي آنلاين
بروزرسانی
چرا فقط 12 درصد از ثبت نام کنندگان نمایندگی مجلس زن هستند!؟
زندگي آنلاين/ آمار انتخابات يازدهمين دوره مجلس شوراي اسلامي نشان مي‌دهد بعد از پايان زمان ثبت‌نام براي کانديداتوري در اين دوره از مجلس از ميان 13896 نفر، 1605 نفر زن و 12291 نفر مرد هستند. بررسي رابطه بين فقدان اعتماد به ‌نفس و عدم حضور زنان در عرصه‌هاي اجتماعي آمارها و تحقيقات دانشگاهي و حتي ژورناليستي نشان مي‌دهد که در حوزه‌هاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي، زنان حضور کمتري دارند. دلايل متعددي براي فقدان حضور پررنگ زنان در چنين عرصه‌هايي وجود دارد که شامل دلايلي مثل قدرت مردسالاري جوامع، ريشه‌هاي تاريخي و سرکوب نقش زنان، تفاوت‌هاي فيزيولوژيک و ... مي‌شود اما در اين ميان، يک دليل عمده ديگر نيز وجود دارد که بايد از زواياي مختلف روان‌شناختي، جامعه‌شناختي و حتي فرهنگي نيز مورد بررسي و مداقه قرار گيرد: فقدان خودباوري در زنان؛ بارها و بارها ديده شده است که زنان خودشان نيز چندان رغبتي به حضور در عرصه‌هاي مختلف ندارند. به‌ رغم همه تنگناهاي موجود در سمت‌هاي مديريتي براي بانوان، انتخابات مجلس شوراي اسلامي يا شوراهاي اسلامي شهر و روستا جايي است که زنان مي‌توانند بدون همه تنگ‌نظري‌هاي مردسالارانه، حداقل حضور خود را در اين عرصه‌ها در دو حالت کنش‌گران انتخاب‌ شونده يا دست‌کم کنش‌گران انتخاب ‌کننده به نمايش بگذارند، اما آمار همه ثبت‌نام‌هاي اوليه نشان مي‌دهد که زنان حتي به ‌نشانه حضور هم وارد عرصه نشده‌اند و کمتر در اين مسير، خودي نشان داده‌اند. حتي خروجي انتخابات ادوار شوراها و ادوار مجلس شوراي اسلامي، چنين گزاره‌اي را تأييد مي‌کند چرا که زنان در مجالس مختلف تاکنون نتوانسته‌اند بيش از 17 نفر باشند. سهم زنان فقط 12 درصد! در همين انتخابات اخير که قرار است دوم اسفند ماه سال 1398 برگزار شود فرآيند ثبت‌نام از داوطلبان ورود به انتخابات يازدهمين دوره مجلس شوراي اسلامي با دستور وزير کشور از روز يکشنبه 10 آذر آغاز شد و به به پايان رسيد. مطابق آمار رسمي توسط وزارت کشور، 2840 نفر در تهران و در کل کشور 13896 نفر ثبت‌نام کردند. بر اساس گزارشي که سيداسماعيل موسوي، سخنگوي ستاد انتخابات کشور بعد از پايان زمان ثبت نام ارائه داد از ميان 13896 نفر، 1605 نفر زن و 12291 نفر مرد هستند. بر اساس اين آمار درصد زنان ثبت‌نام کرده حدود 12 درصد و مردان 88 درصد است. هم‌چنين نسبت به دوره قبل که ثبت‌نام‌ها حدود 12 هزار نفر بوده در اين دوره افزايش 15 درصدي وجود داشته است. فارغ از اينکه چه تعداد از اين زنان ثبت‌نامي توانسته‌اند از فيلتر شوراي نگهبان عبور کنند و چه‌کساني در فيلتر شوراي نگهبان گير کرده‌اند، ثبت‌نام‌هاي اوليه نشان مي‌دهد که زنان خودشان نيز رغيت کمتري براي حضور در عرصه انتخابات دارند. در حالي‌که چندي پيش در اين مورد بحث شد که ليست‌هاي انتخاباتي حداقل شامل 30 درصد از جامعه بانوان باشند اما ميزان کل ثبت‌نام‌هاي انتخاباتي در اين دوره تنها 12 درصد بود! زنان دنيا چه مي‌کنند؟ در انتخابات‌هاي پيشين نيز چنين آمار و ارقامي وجود دارد. در سوي ديگر ماجرا کمتر ديده شده است که زنان يک شهر يا حوزه انتخابيه، کمر همت ببندند و قاطعانه از يک بانوي کانديدا حمايت کنند تا وي به‌ عنوان صداي زنان، در مقام سياسي خود باشد. اين در حالي است که در دنيا، زنان تقريباً همپاي مردان وارد عرصه سياست مي‌شوند و در اغلب پارلمان‌هاي دنيا، زنان دست‌کم 30 درصد از کل کرسي‌ها را در اختيار دارند. چنين نموداري از حضور زنان در عرصه سياست، به ساير عرصه‌هاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي نيز قابل تعميم است. برخي بر اين عقيده‌اند که خود همين نداشتن حس اعتماد به ‌نفس و خودباوري، ريشه در دلايل تاريخي دارد؛ چرا که زنان در طول تاريخ، با خشونت مردسالارانه اجتماعات بشري مواجه شده‌اند و بنابراين، خودشان نيز کمتر رغبت به حضور پررنگ در سطوح کلان دارند اما بايد خاطرنشان کرد که جسارت حضور پررنگ در زنان به‌ رغم توانايي‌هاي سياسي، اجتماعي و حتي اقتصادي، نيازمند تقويت بيشتري است. در اين زمينه اشرف بروجردي، رئيس سازمان اسناد و کتابخانه ملي، معتقد است: «تنها نکته‌اي که باعث رشد و پيشرفت بيشتر زنان مي‌شود داشتن اعتماد به ‌نفس است، مسئله‌اي که بار فرهنگي و تربيتي بر آن متبادر است.» آيا اعتماد به‌نفس سياسي زنان کم است؟ در مقاله‌اي تحت عنوان «تحليل جايگاه مشارکت زنان در فرآيند توسعه سياسي‌اجتماعي انقلاب اسلامي ايران» به قلم بهزاد رضوي الهاشم مدرس دانشگاه و پژوهشگر موسسه تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران آمده است: «بعد از انقلاب اسلامي در سه دوره اول انتخابات مجلس، يک‌ونيم درصد نمايندگان از بين زنان بوده‌اند. در دوره چهارم تا ششم، تعداد نمايندگان زن به چهارونيم درصد مي‌رسد. اين نسبت در دوره هفتم و هشتم مجدداً سير نزولي گرفته و به کمتر از سه درصد کاهش يافته است. اين در حالي ‌است که از دوره پنجم مجلس، تعداد کل نمايندگان از 270 نفر به 290 نفر افزايش پيدا کرده است. به ‌نظر مي‌رسد اين نوسان حضور زنان در مجلس در وهله اول به اين دليل باشد که خود زنان هنوز به خودباوري و اعتماد به‌ نفس لازم نرسيده‌اند. زنان به اين نتيجه رسيده‌اند که براي احقاق حقوق خود بايد دنباله‌رو مردان باشند. زنان مسئوليت‌هاي خانواده و اهميت تربيت فرزندان را بر مشاغل مديريتي ترجيح مي‌دهند. زنان بيشتر تجربيات منفي خود را منتقل مي‌کنند و به ناکامي‌ها، شکست‌ها و موانع فعاليت سياسي در سطح کلان اشاره مي‌کنند. از طرف ديگر مردان حضور زنان را به‌عنوان تهديد قدرت خود تلقي مي‌کنند. جامعه هنوز فرصت حضور زنان را در سطح کلان مديريتي برنمي‌تابد.» اعتماد به ‌نفس بر اساس جنسيت! برخي از تحقيقات نشان داده‌اند که مردان نسبت به زنان، معمولاً اعتماد به‌ نفس بيشتري دارند و اعتماد به ‌نفس مردان کمتر تحت تأثير حرف‌هاي ديگران قرار مي‌گيرد. تحقيق درباره اعتماد به‌ نفس معمولاً نشان مي‌دهد که شرايط خاص تکليف در نتايج آن تأثير مي‌گذارد. در برابر جمع، مردان بيشتر از زنان اعتماد به ‌نفس دارند، اما در مواقع عادي و در شرايط صميمانه‌تر، اعتماد به ‌نفس آنها يکسان است. هترينگتون و همکارانش علت را در اين مي‌دانند که عزت نفس زنان بيشتر به کيفيت روابط ميان فردي آنها وابسته است و زنان بيشتر از مردان در وضعيت‌هاي اجتماعي تواضع نشان مي‌دهند. مردان در تکاليفي که به ‌طور سنتي مردانه تلقي مي‌شود نسبت به زنان اعتماد به‌ نفس بيشتري دارند و در تکاليف خنثي يا زنانه، زنان و مردان از لحاظ اعتماد به ‌نفس يکسان هستند. مردان وقتي از نتايج عملکرد خود خبر ندارند در مقايسه با زنان در اين موقعيت، اعتماد به ‌نفس بيشتري نشان مي‌دهند. تامي رابرتز و همکارانش (۱۹۹۴) نشان دادند که اعتماد به ‌نفس زنان تحت تأثير نظر ديگران قرار مي‌گيرد، در حالي‌که اعتماد به ‌نفس مردان ثبات بيشتري دارد. چنين تحقيقاتي نشان مي‌دهد يکي از دلايل عدم حضور پررنگ زنان در عرصه‌هاي مختلف، همين فقدان اعتماد به‌ نفس کافي و تغيير آن تحت تأثير عوامل بيروني است. اثر قضاوت ديگران بر اعتماد به ‌نفس محققان کشف کردند که زنان بيشتر از مردان باور دارند که نظر ديگران درباره عملکرد آنها دقيق است. البته در اين جا اين نتيجه‌گيري صحيح نيست که مردان ثبات دارند و زنان بي‌ثبات هستند. در عوض ممکن است مردان بيش از حد سفت و سخت باشند و به اولين برداشت خود اعتماد کنند حتي وقتي ممکن است غلط باشد. در عوض، زنان مي‌توانند به شيوه صحيح انعطاف‌پذير و آماده گوش دادن و واکنش نشان دادن به اطلاعات جديد باشند. در بخشي از کتاب روانشناسي زنان، نوشته مارگارت ماتلين، مي‌خوانيم: «وقتي مردم درباره مردان قضاوت مي‌کنند، معمولاً موفقيت آنها را به توانايي بالا نسبت مي‌دهند. در مقابل وقتي درباره زنان قضاوت مي‌کنند معمولاً موفقيت آنها را به آساني تکليف يا شانس نسبت مي‌دهند. قضاوت در الگوهاي اسنادي بسيار اندک است و زنان و مردان از لحاظ دلايلي که براي موفقيت‌ها يا شکست‌هاي خود مي‌آورند شبيه هم هستند. هر چند شباهت‌هاي جنسيتي بيشتر از تفاوت‌ها عموميت دارد، تفاوت‌هاي جنسيتي در بعضي محيط‌ها و وضعيت‌هاي اجتماعي و در بعضي انواع تکاليف ديده مي‌شود.» خود همين قضاوت‌کردن‌هاي سطحي، نشان مي‌دهد که عموماً زنان هم رفته‌رفته به‌ لحاظ رواني دچار افت اعتماد به ‌نفس شوند و چنين مسائلي دست به‌ دست هم مي‌دهند تا زنان نتوانند در عرصه‌هاي عمومي بدرخشند. جذابيت و اعتماد به‌نفس خانم دکتر آزاده شوشتري، روانشناس و پژوهشگر مسائل رواني زنان اعتقاد دارد که زنان از اعتماد به ‌نفس کمتري برخوردارند و دليل آن را چنين توضيح مي‌دهد: «آن‌ها ممکن است احساس کنند که قرباني هستند و همه چيز را به خودشان مي‌گيرند. در نگاه اول يک زن معمولي با ظاهري متوسط ممکن است درک نکند که چطور يک زن زيبا و برجسته ممکن است از کمبود عزت نفس و اعتماد به ‌نفس رنج ببرد و تصوير بدي از خودش داشته باشد. اما حقيقت اين است که اعتماد به ‌نفس يک مسئله کاملاً روحي و رواني است و به مشخصات ظاهري افراد ربط زيادي ندارد. شناسايي نشانه‌ها و علائم اين مشکل مي‌تواند به خانم‌ها کمک کند که زندگي بهتري داشته باشند. ‎يک زن هر چقدر زيبا باشد، اگر از اعتماد به‌نفس کافي برخوردار نباشد احساس مي‌کند که به‌اندازه کافي جذاب نيست. اين دسته از خانم‌ها ممکن است به ظاهر خودشان بي‌توجهي کنند (براي مثال موهاي‌شان را شانه نکنند و مسواک نزنند) زيرا احساس مي‌کنند اين کارها هيچ فايده‌اي ندارد و به آنها کمکي نمي‌کند. در نتيجه جذابيت آنها کاهش مي‌يابد و کمبود اعتماد به ‌نفس آنها کمتر و کمتر مي‌شود و اين چرخه همين‌ طور ادامه مي‌يابد.» اين طرز تلقي به ساير حوزه‌ها نيز کشيده مي‌شود. يک سدّ خودساخته داشتن اعتماد به ‌نفس براي موفقيت در زندگي و خرسندي لازم و ضروري است. به‌ طور کلي، اعتماد به‌ نفس يکي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي بشريت است. کساني‌که اعتماد به‌ نفس ندارند، در حقيقت پشت سد و مانعي بزرگ و البته خودساخته اسير مي‌شوند. اين افراد نه در زندگي کاري و نه در زندگي خصوصي، طعم شادي را نمي‌چشند. علت اين است که توانمندي‌هاي خود را دست‌کم مي‌گيرند و با ايجاد موانع ذهني به دشمن تراز اول خود تبديل مي‌شوند. کساني‌که اعتماد به‌ نفس ندارند، مدام احساس مي‌کنند که به اندازه کافي خوب نيستند. آن‌ها به توانايي‌هايي که در وجودشان نهفته است، تسلط ندارند و پشت ديوار ترس و سکوتي پناه گرفته‌اند که روزي بر سرشان آوار خواهد شد. نداشتن اعتماد به ‌نفس باعث مي‌شود که فرد احساس ضعف کند و به‌ خاطر نيروهاي منفي متعددي که در وجود خود پرورانده است، قادر به شکوفا کردن استعدادهايش نباشد. چنين شخصي هميشه به حداقل‌ها قانع خواهد شد. او دوست ندارد که تجربه‌هاي جديدي کشف کند زيرا همه اين‌ها باعث خروجش از منطقه امني خواهد شد که براي خود ساخته است. اغلب فقدان اعتماد به ‌نفس در يک حوزه، رفته‌رفته به ساير حوزه‌ها نيز سرايت مي‌کند و در نهايت يک حالت جمعي و نهادينه ‌شده به‌ خود مي‌گيرد و زنان را زمين‌گير مي‌کند. رخوت سکون افرادي‌که فاقد اعتماد به ‌نفس هستند، ظرفيت‌هاي دروني خود را در وجودشان محبوس مي‌کنند. اين افراد قادر به فعاليت‌هاي کارآفرينانه و توأم با ترقي نيستند. آن‌ها مدام در ترس‌ها و مشکلاتي دست و پا مي‌زنند که خودشان براي خود ايجاد کرده‌اند. در نتيجه نمي‌توانند با تمرکز بر نقاط قوتي که دارند وارد حيطه‌هاي جديد فعاليت و کسب‌وکار بشوند. حتي اگر مغزشان خيلي خوب کار کند و فکرهاي خوبي داشته باشند، در بهترين صورت به نيرويي بدل خواهند شد که براي ديگران کار مي‌کند. از آنجايي که نداشتن اعتماد به‌نفس باعث از دست دادن جسارت و تهور در افراد مي‌شود، اين دسته از افراد حقوق و درآمد کمتري هم نسبت به سايرين دريافت مي‌کنند. آن‌ها قدرت ابراز توانايي‌هاي خود را ندارند و آن‌قدر دچار رخوت سکون شده‌اند که در صورت بروز نابرابري‌ها در زمينه پرداخت حقوق و دستمزد هم نمي‌توانند از خود دفاع کنند. به‌همين خاطر است که معمولاً در قبال آن‌ها اجحاف مي‌شود. حال چنين وضعيتي را به کل عرصه‌هاي اجتماعي تعميم بدهيد؛ اگر زنان از اعتماد به‌نفس کافي برخوردار نباشند و توانايي‌هاي خود را ارج ننهند، باعث مي‌شود که کل جامعه در برابر حقوق آن‌ها اجحاف کند و کم‌کم شاهد خواهيم بود که سياست، اقتصاد و فرهنگ به‌قبضه مردان درآيد. چه بايد کرد؟ براي پذيرفتن ريسک‌هاي حساب‌شده و قرار گرفتن در مسير پيشرفت بايد گاهي اوقات دل را به دريا بزنيم. اما اگر دچار فقدان اعتماد به‌نفس باشيم، نمي‌توانيم ريسک کنيم و به‌همين خاطر هميشه در همان نقطه‌اي که قرار داريم، درجا خواهيم زد. بي‌ترديد کسي‌که اعتماد به‌نفس ندارد دقيقاً مانند پرنده‌اي بال و پرشکسته است. همه افراد داراي نقاط ضعف و قوت هستند، ناتوان بودن در برخي از زمينه‌ها به‌معناي زير سؤال بردن تمام توانايي‌ها نيست. نبايد به‌خاطر ضعف‌هايي که داريم، سرشکسته باشيم. زماني بايد سرشکسته باشيم که براي ايجاد تغيير در خود گامي رو به‌جلو برنداريم. بنابراين کاري که از دست ما برمي‌آيد، تلاش براي رفع ضعف‌ها با کمک نقاط قوت‌مان است. در همين مسير است که مي‌توانيم نقاط قوت‌مان را هم پررنگ و پررنگ‌تر کنيم. زنان نيز با بهره‌گيري از شيوه‌هاي علمي روان‌شناختي و با ممارست‌هاي اثبات‌شده مي‌توانند در راهي گام بنهند که ابتدا اعتماد به‌نفس فردي خود را تقويت کنند و در وهله بعد اعتماد به‌نفس جمعي آنان افزايش يابد. در اين صورت است که مي‌توان اميدوار بود زنان رفته‌رفته بتوانند در عرصه‌هاي مختلف و به‌خصوص در سياست و اقتصاد شکوفاتر شوند و استعدادهاي خود را بروز دهند تا جامعه مردسالار باور کند که زنان نيز مي‌توانند اثرگذار باشند. ساختارهاي سوخته! البته همواره راه‌هايي براي افزايش اعتماد به‌نفس در زنان وجود دارد. به‌طور کلي يکي از شرط‌هاي وجود اعتماد به‌نفس در انسان‌ها داشتن مهارت است. بدون در نظر گرفتن جنسيت، ممکن است شخصي در انجام يک کار سرشار از اعتماد به‌نفس باشد و در کار ديگر دچار کمبود اعتماد به‌نفس شود. بنابراين قبل از اين‌که بخواهيد اعتماد به‌نفس را در خود افزايش دهيد بايد بپذيريد که هيچ‌گاه در همه موارد لبريز از اعتماد به‌ نفس نخواهيد بود و اين شامل همه انسان‌ها است. بعد از اين که جمله بالا را پذيرفتيد قدم بعد يافتن دليلي براي کمبود اعتماد به‌ نفس در همه خانم‌هايي است که در ايران زندگي مي‌کنند. هرکسي ممکن است براي کمبود اعتماد به ‌نفس خود دلايلي داشته باشد اما در کشور ما دلايل مشترکي وجود دارد که گاهي بايد آنها را پذيرفت اما تسليم آن‌ها نشد. عمده‌ترين دليل عدم داشتن اعتماد به‌نفس در زنان طرز ديدگاه خودشان به زندگي است که البته به خاطر آموزش‌هاي نادرستي که از کودکي دريافت کرده‌اند به ‌ناچار آنها را پذيرفته و حالا حتي بدون هيچ‌گونه خودآگاهي، اين طرز ديد را سرلوحه زندگي‌شان قرار داده‌اند. بنابراين بايد همواره به‌ خاطر داشته باشيد که براي رهايي از برخي رنج‌ها، بايد بخشي از کليشه‌هاي ناروا و نادرست را از بين ببريد. زنان خودتخريب‌گر! متاسفانه گاها ديده مي‌شود که خانم‌ها به‌ خاطر افزايش اعتماد به‌ نفس در خود راه نادرستي را در پيش مي‌گيرند و همين موضوع آنها را به سمت اعتماد به‌ نفس کاذب مي‌کشاند. بهتر است بدانيد خانم‌هايي هستند که به خاطر اعتماد به ‌نفس کاذب خود را فريب داده و نهايتاً تبديل به يک شخص خودتخريب‌گر شده‌اند که روز خود را با خودزني‌هاي رواني آغاز و به‌پايان مي‌رسانند. بنابراين در انتخاب راهي که براي افزايش اعتماد به ‌نفس در پيش مي‌گيريد کاملاً حساس باشيد. اعتماد به ‌نفس در زنان (‌به ‌صورت ذاتي) بيشتر از مردان وجود دارد زيرا يک زن براي مادر شدن آفريده شده است و مادر معناي مولد و به‌ وجود آوردنده را به‌خود اختصاص مي‌دهد، اما به‌ خاطر نياز شديد به احساس عشق (محافظت) ممکن است حاضر به هرکاري باشد تا آن را دريافت کند که در اين راه با فداکاري اعتماد به‌نفس خود را هم مي‌بخشد. مي‌توان اعتماد به‌نفس بيشتر از به‌وجود آمدن، نياز به‌پيدا شدن دارد. معمولاً در خانواده‌هاي ايراني به‌ خاطر تفکري که در گذشته وجود داشته است و مرد را عامل حفظ نسل مي‌دانستند (البته هنوز هم رگه‌هايي از اين طرز فکر ديده مي‌شود) به مردها بهاي بيشتري مي‌دادند اما بهتر است بدانيد که اين بها اغلب توسط يک زن به آنها داده مي‌شد. رئيس سازمان اسناد و کتابخانه ملي، معتقد است: «تنها نکته‌اي که باعث رشد و پيشرفت بيشتر زنان مي‌شود داشتن اعتماد به‌ نفس است، مسئله‌اي که بار فرهنگي و تربيتي بر آن متبادر است.»
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره