/ اگر به دنبال اسم دختر با الف هستيد، زيباترين اسامي دخترانه شروع شده با الف، با ريشههاي فارسي را در اين مطلب بخوانيد؛ مجموعه اسم دختر با آ و ا که بسيار زيبا و جديد است.
اختر
ستاره، کوکب، نجم؛ نام گل و گياهي است؛ در باور قدما ستارهي بخت واقبال؛ سرنوشت، بخت، طالع؛ پرچم، عَلَم، درفش.
اخگر
گُلِ آتش، پاره آتش، شراره
ادليا
شکر خدا، سپاس از خدا
ارديبهشت
نام ماه دوم از سال شمسي، نام فرشتهاي که نماينده پاکي است و نگهباني آتش با اوست، نام روز سوم از هر ماه شمسي در ايران قديم.
ارزنده
داراي ارزش، ارزشمند، ارزمند، شايسته و لايق، (به مجاز) محترم، با شخصيت، مورد احترام - محترم، داراي احترام
ارزينه
ارزنده، گرانبها
ارسان
والي منسوب از طرف داريوش سوم که حاکم ناحيه ي دربند کيليکيه بود، نام همسر نرسي پادشاه ساساني
ارشيدا
آرشيدا، بانوي درخشان آريايي، بانوي آراسته و درخشان
ارغوان
درختي است زينتي از تيرهي پروانه واران با گلهايي به رنگ سرخ مايل به بنفش
ارناز
از نامهاي باستاني
اَرنَواز
آن که سُخنش رحمت ميآورد؛ نام خواهر جمشيد که ضحاک او را به همسري خود درآورد.
اروشه
اروشا، به فتح الف، سفيد، روشن، دختري با روي سپيد
اَرنيکا
آريايي نيکو کردار، آريايي نيکو رفتار، آريايي خوب و زيبا.
ارکيده
گلي با رنگهاي درخشان که يک گل برگ آن از دو گل برگ ديگرش بزرگتر است.
اريکا
پوفل، درختي از تيرهي نخلها که در مناطق گرم آسيا ميرويد، نخل هندي؛
اسپانتا
سپنتا، مقدس قابل ستايش
اسپنتا
پاک و مقدس
استاتيرا
نام زن داريوش سوم، نام دختر داريوش سوم (او با مادر خود همنام بود)، نام ملکهي اردشير، همسر اردشير دوم پادشاه هخامنشي.
استرا
در گويش سمنان ستاره، نام همسر يهودي انوشيروان که مدفن او در همدان است.
اشلي
نام کوهي در مازندران
اشک
آبي که از چشم ميريزد.
اشک ناز
مرکب از اشک و ناز، کنايه از دختر زيبا روي و لطيف
افرا
درختي از تيرهي افراها، اسپندان، اسفندان، کلمه تحسين به معني آفرين، مرحبا، درختي که برگهاي پنجه اي و ميوه بالدار دارد.
افروغ
تابش روشني، شعاع آفتاب تابش ماه، نام يکي از شارحان اوستا که در اواخر عهد ساسانيان ميزيسته است.
افروز
افروختن، افروزنده
افروزه
آنچه بدان آتش گيرانند، آتش گيره؛ شهاب.
افرينا
آفرين، نام دختر سيامک پيشدادي
افسر
کلاه پادشاهي، تاج
افسردخت
افسر (تاج) + دخت (دختر) سرآمد همه دختران
افسرخاتون
افسر (فارسي) + خاتون (فارسي)، تاج بانو، سر آمد همه زنان
افسانه
سرگذشت، قصه، داستان، سرگذشت و حکايت گذشتگان؛ افسون، سحر؛ ترانه
اَفسون
نيرنگ، حيله، مکر؛ سحرانگيزي، جاذبه، آنچه جادوگران برزبان ميرانند، سخني که براي فريب دادن و تحت تأثير قرار دادنِ ديگران گفته ميشود؛ (به مجاز) ويژگي دختري که به لحاظ زيبايي جاذبه دارد و ديگران را افسون ميکند.
اَفشان
افشاننده، پريشان، پراکنده، پاشان، ريزنده، آشفته و پريشان مانند زلف
افشيد
روشنايي خورشيد
اليا
گل خطمي صحرايي
اميتيس
آميتيس، نام دختر خشايار پادشاه هخامنشي
انار
ميوهاي خوراکي با دانههاي قرمز يا سفيد فراوان و مزه ترش يا شيرين
انارگل
گل انار
انديشه
آنچه از انديشيدن حاصل ميشود، فکر؛ توجه، غمخواري.
انگيزه
آنچه يا آن که کسي را وادار به کار کند، محرک
اَنوشا
بيمرگ و جاويدان، شادي
انوشه
جاويد، باقي، پايدار، به طور هميشگي، جاويدان، ابدي، شادمان، خوشحال، از شخصيتهاي شاهنامه، نام شاهزادهاي ساساني در تيسفون
انوشک
نام زني در زمان ساسانيان
اويسا
آويسا، پاک و تميز مانند آب
ايرانا
ايران + ا (پسوند نسبت)، منسوب به ايران، مربوط به ايران، ايراني
ايراندخت
(ايران + دخت = دختر)، دختر ايران، دختر ايراني، دختر آريايي.
ايران ناز
موجب فخر و مباهات ايران
ايرانه
ايران + ه (پسوند نسبت)، منسوب به ايران، مربوط به ايران، ايراني، منتسب به ايران زمين.
ايرسا
زنبق سفيد، سوسن، آيرس، نام بيخ سوسن آسمون گون، آليسا، رنگين کمان، به بوته سوسن کبود نيز بدان جهت که داراي گلهاي زرد و سفيد و کبود است ايرسا گويند.
ايرن
گونهاي ديگر از واژه ايران
ايزدچهر
داراي چهرهاي چون فرشتگان
ايليکا
اليکا، هل، گياهي از تيره زنجبيليان
ايدا
ياري نمودن
ايواز
آراسته و پيراسته