اعتراض به معامله زنان در خوزستان با هشتگ
روزنامه شهروند/ مخالفت با تلاش براي ثبت دو رسم قديمي بالا گرفته است، به زنان گرفتار اين رسم، «پاخوني» گفته ميشود و همين براي ثبت نشدن اين رسم کافي است.
موسسه مردمنهاد آواي زنان ريحانه اهواز: قوه قضائيه وعده رسيدگي داده، اما ما خواستار اعلام نظر قاطع هستيم مديرکل ميراث فرهنگي استان خوزستان: با ثبت خون بس موافق نيستم؛ به زنان گرفتار اين رسم، «پاخوني» گفته ميشود و همين براي ثبت نشدن اين رسم کافي است.
بين زنان خوزستاني هنوز رسم است که وقتي از همسر يا خانوادهاش، بدي ميبينند به آنها ميگويند: «مگر من پاخونيام؟» سوال به رسمي قديمي ميان عشيرههاي عرب، بعضي خاندانهاي لر خوزستان و تعدادي ديگر از استانها مثل لرستان، چهارمحالوبختياري، فارس و کهگيلويهوبويراحمد برميگردد؛ به آنچه به «خونبس» و «فصل» معروف است. دو رسم قديمي که براي تمامشدن دعواهاي بينطايفهاي و مسائلي مانند قتل در ميان قبايل وجود داشته و براساس آن، زني از طايفه قاتل به طايفه مقتول داده ميشود و عربها به اين زنان «فصليه» ميگويند.
حالا يک خبر تازه در اينباره از راه رسيده است: تلاش براي ثبت ملي اين دو رسم قديمي که به گفته فعالان اجتماعي و اداره ميراث فرهنگي خوزستان ديگر تقريبا منسوخ شده است. يک ماه پيش صادق جعفري چگني، رئيس دادگستري شوش در فراخواني در فضاي مجازي، «فصل» و «خونبس» را دو اثر فاخر اجتماعي و ميراث معنوي و ناملموس دانست و فرهيختگان استان خوزستان را دعوت کرد که براي ثبت ملي اين دو رسم تلاش کنند.
بعد از آن، موسسه مردمنهاد «آواي زنان ريحانه اهواز» که تنها موسسه غيردولتي است که در استان خوزستان درحوزه زنان فعاليت ميکند، شروع به اطلاعرساني در اين باره کرد و در نامهاي به رئيس قوه قضائيه خواست که به مسأله ورود کرده و اين پرونده را متوقف کند. پويش مخالفت با ثبت اين دو رسم، ميان زنان خوزستاني کمکم طرفدار پيدا کرد و تعدادي از آنها در فضاي مجازي با زدن هشتگ #من_فصليه_نميشوم و #من_خونبس_نميشوم، مخالفتشان را با اين موضوع نشان دادند.
حرف رئيس دادگستري شوش، اما همان است که بود؛ او چهارروز پيش در اينباره گفته که فرهنگ صلح و سازش در ميان مردم شهرستان شوش با عناوين و آداب و رسوم خاص ريشه در تاريخ اجتماعي منطقه دارد و به همين دليل براي احيا و رسميتدادن به اين سنت و معرفي به مراکز علمي و تحقيقاتي و تصميمساز قانوني براي بهرهگيري، درخواست ثبت سنت حسنه «فصل و خونبس» در فهرست ميراث معنوي و ناملموس ارايه شده است.
به گفته او، دادگستري شوش شعبه ويژهاي راهاندازي کرده و با استفاده از ظرفيتهاي اجتماعي و بزرگان اين شهرستان، در حلوفصل پروندههاي سنگين عملکرد موفقي داشته، بهطوري که نزديک به ۱۵ پرونده طي يکي دوسال گذشته که بيش از ۲۰سال طول کشيده و سه چهار مورد از آنها پرونده قتل بود از طريق صلح و سازش حل و فصل شده است: «با ثبت سنت فصل و خونبس بنا داريم از اين سنت در توسعه قضائي، عدالت، امنيت پايدار و ارتقاي سرمايه اجتماعي استفاده کنيم. بنا بود همايشي ملي در اسفند ماه ۹۸ با استانهاي همجوار برگزار کنيم که به دليل کرونا متوقف شد. »
از ١٠سال پيش تاکنون اين پنجمينبار است که درخواست ثبتملي رسم خونبس مطرح شده و با اينکه آخرينبار، مسئولان وقت سازمان ميراث فرهنگي، در پي اعتراض يونسکو به موضوع، آن را متوقف کردند، حالا رئيس دادگستري شوش به ايرنا گفته: «اين يک نگاه تنگنظرانه به موضوع است که بخواهيم مسأله را حقوقبشري کنيم. فرهنگ مردم خوزستان خيلي غنيتر از اين است، اما متأسفانه بعضي مواقع ريشهها از يادمان ميرود، اين رسم براي اين بوده که مانع ادامه خونريزي شود، شما با هر وسيلهاي جلوي خونريزي را بگيريد، مانعي ندارد، ضمن اينکه ايرادات اين رسم به دليل تأثير شرايط اجتماعي، اکنون برطرف شده، بهطوري که در پروندههاي قتلي که حلوفصل کرديم، به هيچوجه چنين چيزي مطرح نشده است. »
ثبت خونبس، بازتوليد خشونت است
عاطفه بروايه، مدير موسسه مردمنهاد «آواي زنان ريحانه اهواز»، اما اين حرفها را عجيب ميداند. او به «شهروند» خبر ميدهد که ابراهيم رئيسي، رئيس قوهقضائيه نامه اين موسسه در مخالفت با اين موضوع را خوانده و به او خبر دادهاند که اين نامه در حال پيگيري است: «ما خواستار جواب رسمي و قاطع هستيم. خبر سخنان آقاي چگني هنوز در سايت شوراي حل اختلاف استان وجود دارد. درخواست ثبتملي خونبس، بازتوليد خشونت عليه زنان است.
قربانيان اين رسم، متعلق به نسلهاي قبلي زنان خوزستانند و هنوز از آن رنج ميبرند. اينکه از طرف يک زيرمجموعه قوهقضائيه هم بيان شود، خشونت را ادامهدار ميکند. من عرب هستم و ميدانم که تا حد زيادي اين قضيه در بين عربها از بين رفته. آنقدر اين عمل شنيع بوده که خود قبايل خودجوش به اين نتيجه رسيده اند که کنارش بگذارند. حالا رياست دادگستري يکي از شهرستانها ميگويد بايد ثبت شود، چون موجب حل نزاع بوده است.» بروايه معتقد است تشکيل خانواده با چنين اکراه و زير سن قانوني، امري باطل است: «دختري داشتهايم که ٦ماهه بوده و برايش تعيين شده بود که بزرگ شود و همسر کسي بشود. آيا آن زمان او قدرت تصميمگيري داشته است؟ زناني را داشتيم که براي اين رسم، زن چندم مردان ميشدند.»
او درباره تفاوت «فصل» و «خونبس» ميگويد: «فصل از فيصلهدادن ميآيد. در قديم به دليل نبودنِ قانون و، چون امور توسط شيوخ گردانده ميشد، ديهاي تعيين ميشد. آن ديه را مردم قبيلهاي که ضرر زده بودند، پرداخت ميکردند و قضيه حل ميشد. خونبس هم درباره زناني بود که آنها را به عقد مردي از قبيلهاي که کسي را کشته بودند، درميآوردند تا ماجرا تمام شود. ما به هر دو اعتراض داريم. زمانه اين مسائل تمام شده و نبايد به اين مسائل بها داده شود. اين سنت حسنه نيست، قبيحه و سيعه است.
بروايه ميگويد، رسميتدادن قانوني به چنين مسائلي، آنها را بازتوليد ميکند آنهم در استانهايي مانند خوزستان که موضوعاتي مثل قتلهاي ناموسي هنوز وجود دارد و فرهنگسازي در اينباره کم است: «نياز به خرد جمعي در اينباره داريم. نبايد اتفاقي را که چندوقت پيش براي فاطمه برهي افتاد و قرباني قتل ناموسي شد، از ياد ببريم. فاطمه برهي اولين دخترعرب قرباني قتل ناموسي بود که اسم و عکسش منتشر شد.
جاهاي ديگر اين موضوع ممکن است طبيعي باشد، اما بين عربها نداريم. هميشه اين زنان در سکوت کشته شدهاند. فاطمه نمادياز ساختارشکني زنان عرب بود. او در نتيجه ازدواج اجباري فرار کرده بود و ميدانست کشته ميشود. با جانش ساختارشکني کرد.» بروايه از قصد موسسه براي برگزاري يادبودي براي فاطمه، کنار رود کارون، جايي که به دست همسرش کشته شد، خبر ميدهد.
مسئولان اداره ميراث فرهنگي استان خوزستان تا همين چهار روز پيش در اينباره واکنشي نشان نداده بودند تا اينکه احمدرضا حسيني بروجني، معاون ميراث فرهنگي خوزستان موافقت با پرونده ثبت «فصل و خونبس» را رد کرد و گفت اين پرونده نياز به بررسي دارد: «هماکنون درخواستي از دادگستري شوش مبني بر ثبت آيين «فصل و خونبس» در فهرست آثار ملي ناملموس دريافت شده و قرار است اطلاعات لازم جمعآوري تا در شوراي ثبت مطرح شود.
با توجه به اصرار دادگستري شوش براي ثبت اين رسم، پيشنهادم اين بود که بحث «خونبس و فصل» را از همديگر جدا کنيم. ميتوان خيلي از موارد حلوفصل نزاعها مثلا نشست و توافق بر سر مشکلات زمين يا آب و املاک را براي ثبت بياوريم، ولي اينکه يکنفر شخص ديگري را بُکُشد و بعد جلسه بگيرند و بگويند براي اينکه خون قطع شود، دختري از فلان طايفه بگيرند و بدهند به فلان پسر، اين پسنديده من هم نيست، اين ازدواج نشانه اجبار است که نقض حقوق زنان را پيش ميکشد.»
حالا حکمتالله موسوي، مديرکل ميراث فرهنگي استان خوزستان به «شهروند» ميگويد شوراي ثبت آثار استان هنوز اين موضوع را بررسي نکرده و تصميمي براي آن نگرفته است. او ميگويد با ثبت ملي «خونبس» موافق نيست چرا که طبق اين رسم، حقوق زنان مخدوش ميشود: «رسم خونبس از قديم بين عربها و بختياري هاوجود داشته است. بعضي معتقدند اين يک آيين ديرباز است و با توجه به آثار حل اختلاف، بايد ثبت شود، اما از اين بابت که اين سنت جاري و زنده نيست، اين نظر هم وجود دارد که دليلي بر ثبت آن نيست.»
او ميگويد زناني که با رسم خونبس به همسري مردان قبيله ديگري درميآمدند، در اين خانواده احترام چنداني نداشتهاند: «اين زنان حرمت زيادي نداشتهاند و نگاه خوبي به آنها نميشد، حتي نزد همسر. از اين منظر، ثبت اين سنت ممکن است بازخورد خوبي نداشته باشد. در خوزستان به اين زنان، پاخوني گفته ميشود و ببينيد شرايطشان چطور بوده که هنوز هم وقتي زني با خانواده همسرش مشکل پيدا ميکند، ميگويد مگر من پاخونيام که اينطور رفتار ميکنيد؟ ممکن است خيلي آثار وجود داشته باشند، ولي به وجود آوردهاش نام خوبي نداشته باشد و اثر او را ثبتملي کنند، اما آيين و سنتها متفاوتند. براي ثبت آيينها، آنها بايد همخوان با مسئوليتها و علاقههاي مردم باشد.»
رسمهاي ثبتنشده
اين ميان کساني هم هستند که طور ديگري به ماجرا نگاه ميکنند. نسرين جودکي، کارشناس ارشد مردمشناسي به «شهروند» ميگويد امانتداري در مردمشناسي مهم است. ما اجازه نداريم به هيچ فرهنگي برچسب خوب و بد بزنيم، بلکه تنها بايد آن را در جايگاه فرهنگي ببينيم که در گذشته کارايي داشته است: «آدابي مثل «خونبس» در گذشته کارکرد مصالحه داشته و جلوي خونريزي بيشتر را ميگرفته، اما سرانجامِ آن مبادله يک انسان است؛ قربانيکردن يک زن.
اين آداب در زمانهاي دور در جامعهاي بدون قانون اجرايي ميشدند و در روزگار امروز، قوانيني بدوي به حساب ميآيند. ثبت چنين آدابي از اين نظر قابل اهميت است که به ثبت بخشي از تاريخ ميانجامد. نميتوان تاريخ و فرهنگ گذشته را حذف کرد، حتي اگر با نگاه قضاوتگرانه بد باشند. نميتوانيم بگوييم که چنين فرهنگي هيچوقت در اين سرزمين نبوده است. چه بسا هنوز در بعضي مناطق وجود داشته باشد. با اينهمه همين حالا آداب و رسوم گوناگوني در خوزستان زنده است که هنوز در فهرست ميراث معنوي کشور جايي پيدا نکردهاند.» از نگاه اين مردمشناس ثبتملي آدابي، چون فصل و خونبس، سبب اجراي دوباره و ماندگارشدن اين فرهنگ نخواهد شد، هرچند با توجه به حساسيت مسأله حقوق بشر بايد براي آگاهسازي جوامع بومي باورمند به چنين رسومي، برنامهريزي کرد.
ثبتملي آيين خونبس درحالي مطرح شده که در خوزستان، رسمهاي فراواني وجود دارند که از نظر مردمشناسان قابليت ثبتملي دارند. جودکي که خود سرپرست و محقق پروژههاي ثبت «گاگريو» (مويه و شروهخواني زنان بختياري) و «ياريگري سرباره» (آيين همياري خانوادهها در زمان عزا) در فهرست آثار ملي بوده، ميگويد: «ياريگري سرباره فرهنگ زيبايي است که با نگاه قضاوتگرانه ميتوان صفت «فاخر» به آن داد. زندگي امروزي، جامعه را از ياريگري دور کرده، اما اتفاقا تعاون، همکاري و ياريگري همان فرهنگي است که به آن نياز داريم. در گذشته نوع ديگري از ياريگري در نخلستانها باب بود که هنوز زنده است. خوزستان مملو از نخلستان است و مردم در فصل چيدن خرما و باروري درخت نخل به هم کمک ميکنند. اين نوع ياريگري، اما هنوز به ثبتملي نرسيده است.»
مراسم «دايره» هم رسم ثبتنشده ديگري است: «در روز عاشورا و تاسوعا نذر ميکنند که اگر به مرادشان رسيدند، يک نخل بکارند. اين رسم در ١٠٠سال گذشته برپا بوده است؛ به اعتقاد باورمندان اين فرهنگ، اين نخل، نوعي درخت مراد است و ميوهاش خاصيت شفابخشي دارد. بهعلاوه نخل نذرشده هميشه در امان است و کسي آن را قطع نميکند و تکرار چنين نذري با کاشتن نخل، به نفع زمين و مردم است.» به گفته او، شمار زيادي از ميراثهاي معنوي زنده و درحال فراموششدن هنوز ثبت نشدهاند؛ مثل کارآواهايي که در نخلستانها، درحال ساخت صنايع دستي و کارهاي مختلف، کار با آوازخواندن همراه ميشود.
نويسنده: الناز محمدي
اين خبر با واکنش کاربران در فضاي مجازي روبهرو شده است: