شبنم قلی خانی از بارداری و مادر شدنش می گوید


ني ني سايت/ اين بار سراغ شبنم قلي خاني دوستداشتني رفتيم و درباره دوران باردارياش سؤال کرديم و هم از حال و هواي سريال آنام که درباره مادر شدن و چالش هاي آن بود پرسيديم. او هم درحاليکه صداي شانا، دختر شيرينش در زمينه پيچيده بود، با صبر و حوصله جواب سؤالهاي ما را داد.
اولين باري که فهميديد باردار هستيد، چه احساسي پيدا کرديد؟
اولين باري که متوجه شدم باردارم انگار از خوشحالي روي ابرها بودم! واقعاً يک خوشحالي بيحدواندازهاي بود. خيليها ميگويند کودک ما ناخواسته بوده؛ ولي من منتظر اين اتفاق بودم و خيلي خوشحال شدم و با خوشحالي هرچهتمامتر اين مطلب را به همسرم گفتم. او هم مسلماً بهاندازه من خوشحال بود و دوران شيرين بارداري شروع شد.
دوران بارداريتان چطور گذشت؟
دوران بارداري من خدا را شکر بيدردسرترين و بي مشکلترين دوران بارداري بود که من در اطرافم ديده بودم. چون من از روز اول بارداري تا آخرش حتي يک ويار کوچک هم نداشتم. خب بههرحال، ماههاي آخر آن سنگيني و فشارهايي که بچه به شکم آدم ميآورد که ديگر طبيعي است؛ ولي مورد خاصي که بگويم استراحت مطلق بوده يا ويار بد، اصلاً نداشتم. حتي حالت تهوع معمولي را که همه دارند، نداشتم. من تا ماه ششم باشگاه ميرفتم و ورزش ميکردم. از ماه ششم به بعد در استخر هفتهاي يکبار ورزشهاي مخصوص بارداري را انجام ميدادم. تا هفته آخر هرروز پيادهروي ميکردم و خدا را شکر همهچيز خيلي عادي گذشت.
اين را هم بگويم که آنقدر دوران بارداري من دوران شيرين و خوب و بيدردسري بود که تمام دوستان من که همه آن موقع تازه ازدواج کرده بودند يا يکي دو سال بود ازدواج کرده بودند و هيچکدام بچه نداشتند، بعد از من همهشان سال بعد بچهدار شدند و اتفاقاً همه هم دختر آوردند. الآن همه همبازيهاي شانا يک سال از او کوچکترند!
شبنم قبل از مادر شدن و شبنم بعد از مادر شدن چه فرقي در ايفاي نقشهايش پيدا کرد؟
من بعد از مادر شدن درواقع، نهفقط در ايفاي نقشهايم؛ بلکه در زندگي خودم احساس ميکنم خيلي بزرگتر و پختهتر شدم. خيلي تغيير کردم. آدم وقتي بچه دارد، خودش بچگياش را کنار ميگذارد و تمام مدت سعي بر اين دارد که زندگياش را به نحو درستي جلو ببرد. کار و فعاليتش روي حسابوکتاب و جهتدار ميشود، چون حالا ديگر بچهاي هست که به نظر من، چشمش به آن مادر و پدر است. من نهفقط در بازي نقشهايم، بلکه در زندگي شخصيام خيلي پختهتر شدم. اتفاقاً درست 9 ماه بعد از به دنيا آوردن شانا، اولين نقشي که بازي کردم نقش يک مادر در سريال هشت و نيم دقيقه بود که پارسال از شبکه دو پخش شد و احساس ميکنم که اگر مادر نبودم نميتوانستم؛ چون بسيار نقش سختي بود و لحظات حسي زيادي داشت و اگر مادر نبودم نميتوانستم آن احساس مادري را نشان دهم. در «آنام» هم همينطور. اگر دوران بارداري را تجربه نکرده بودم مسلماً نميتوانستم اين دوران را به تصوير بکشم.
به نظرتان مادر شدن چه تأثيري روي شخصيت يک زن ميگذارد؟
به نظر من مادر شدن روي شخصيت هر زني تأثير درست و مثبتي ميگذارد؛ حالا بگذريم که بعضيها دچار افسردگيهايي ميشوند و اين افسردگي رويشان ميماند و چه بد که يک مادر افسرده ميشوند؛ ولي به نظر من مادر شدن با خودش پختگي را همراه دارد. ازخودگذشتگي و ايثار را همراه دارد که اينها فقط کلمه نيست. شما در عمل و در زندگي همه مادرهاي موفق ميبينيد.
در يکي از مصاحبههايتان خوانده بودم گفته بوديد: «براي بچهدار شدن بايد همه شرايط فراهم باشد» و چون ساکن استراليا بوديد و از خانواده دور، براي مدتي تصميم نداشتيد بچهدار شويد. منظورتان از همه شرايط چه بود؟
يادم نيست کجا اين را گفته بودم. من فکر ميکنم که شايد خيلي از مواقع شرايط صد در صد براي بچهدار شدن مساعد نيست؛ ولي آدم نبايد از بچهدار شدن بترسد. بيشتر منظورم از همه شرايط، شرايط ذهني زن و شوهر بود. بعضيها فکر ميکنند شايد شرايط مالي بايد خيلي مساعد باشد؛ ولي من واقعاً به اين ضربالمثل قديمي که ميگويند «بچه با خودش برکت ميآورد»، اعتقاد دارم. انگار بچه روزي خودش را با خودش ميآورد. نبايد ترسيد.
الآن از تصميمي که براي کامل شدن شرايط داشتيد راضي هستيد يا فکر ميکنيد ميشد زودتر هم بچهدار شويد؟
من فکر ميکنم زودتر هم ميشد بچهدار شوم و الآن هم به همه کساني که دوروبر خودم تازه ازدواج کردهاند و يکي دو سال از ازدواجشان گذشته است، اين توصيه را ميکنم که زودتر بچهدار شويد. واقعاً احساس ميکنم با بچه زندگي معناي بهتر و شيرينتري پيدا ميکند.
شانا الآن چند وقتش است؟
شانا الآن دو سال و هشت ماهش است.
بزرگترين آرزويتان برايش چيست؟
بزرگترين آرزويم براي او موفقيت، شادي و سلامتياش است. سلامتي مهمترين چيز براي اوست.
به نظرتان همسران چقدر ميتوانند در طول دوران بارداري کمککننده باشند؟
وجود همسر خوب در کنار يک خانم باردار که شرايط را قبول و تحمل کند و در دوران بارداري همراه او باشد، تأثير بسيار بسزايي دارد و خانمي که باردار است ميتواند راحتتر شرايط را تحمل کند. همسر من هم بسيار صبور و باحوصله و مهربان اين دوران را با من گذراندند.
اگر به دوران بارداريتان برميگشتيد اين بار چهکارهايي را انجام ميداديد و سراغ چهکارهايي نميرفتيد؟
اگر به دوران بارداريام برگردم دقيقاً همان کارهايي را که کردم؛ يعني ورزش تا ششماهگي، پيادهروي، شنا ورزشهاي مخصوص بارداري در آب را انجام ميدادم و درواقع همان زندگي عادي و همه همان کارها را دوباره تکرار ميکردم.
برگرديم به آرزو در سريال آنام که بهتازگي تمام شد و مخاطبان زيادي هم داشت. مشکل آرزو در دوران باردارياش دقيقاً چه بود؟
مشکلي که آرزو در سريال آنام داشت، بيماري لوپوس بود که سقط اولش هم به دليل همين بيماري بود. چون اين بخش از سريال که راجع به بيماريها بود به سفارش وزارت بهداشت بود و ميخواست نشان دهد که اين بيماري، هميشه باعث سقطجنين نميشود و اگر تحت درمان و مراقبت باشد، بچه به دنيا ميآيد. يک سري اطلاعات و آگاهي هم راجع به لقاح مصنوعي و فريز کردن تخمک ميداد که به نظر اطلاعات بسيار خوبي بود. اينکه درصد ناباروري تقريباً خيلي کم شده و به طريقهاي مختلف ميشود خانمها باردار شوند هم يکي ديگر از مواردي بود که در سريال به آن پرداخته شد.
اگر خداينکرده در اين شرايط جاي آرزو بوديد چهکار ميکرديد؟
اگر جاي آرزو بودم هم بههرحال به خاطر اينکه باردار بودم و بچهاي داخل شکمم بود، تحمل ميکردم و سعي ميکردم اين دوران را بگذرانم.
نکتهاي هست که نپرسيده باشم و دوست داشته باشيد بگوييد؟
نه عزيزم. شما همه سؤالها را پرسيديد. مرسي. اميدوارم همه خانمهاي باردار بهراحتي اين دوران را بگذرانند و آنهايي که مثل من بچه کوچک دارند هم شادي و خوشحالي را با بچههايشان تجربه کنند.
توضيح: اين مصاحبه مربوط به سال 97 بوده است.