دوست داری بچهات دختر باشد یا پسر؟
شهربانو/ «اولي پسره. خدا کنه اين يکي ديگه دختر باشه! شوهرم دختر دوست داره.»، «دکتر خواست جنس بچه رو بگه. گفتم: نگو! ترسيدم. خيلي ميترسم اين يکي هم دختر باشه. ويارهام همه مثل اوليه. جواب خانواده شوهرم رو چي بدم؟!»، «سر بچه اولم که حامله بودم، مادرشوهرم دائم ميگفت: انشاءا... يه دختر قشنگ مثل خودت برامون بياري. پسر نميخوايم. تو فاميل زياد داريم! اما پسر شد. حالا ميترسم اينم پسر باشه. دعا کنين اين يکي ديگه دختر باشه!»، «هر وقت به شوهرم ميگفتم به فکر يه بچه ديگه باشيم، ميگفت: اگه پسر شد چي؟! يه شيطونک داريم بسه. حوصله يکي ديگه ندارم! حالا که دومي رو بعد از 9 سال حاملهام، حتي پسر کوچولوم ميگه خدا کنه دختر باشه. آخه بزرگ کردن پسر سخته.» اين جملات و صدها عبارت مشابه هنوز در قرن 21 از سوي برخي مادران جوان ما شنيده ميشود. کافي است سري به مراکز سونوگرافي بزنيد و پاي درد دل مادران جواني که با نگراني چشم به دهان متخصص دوختهاند تا جنسيت فرزندشان را بگويد بنشينيد. بهندرت از آنها ميشنويد که از صميم قلب فقط بگويند: «فرقي ندارد. خدا کند سالم و عاقبتبخير باشد!» يکي دو نسل قبلتر، مادران ما اگر 7 دختر هم به دنيا آورده بودند، صرف نظر از مشکلات اقتصادي خانواده و سلامت جسمي خودشان، مجبور بودند آنقدر فرزند به دنيا بياورند تا سرانجام آخري پسر شود و «ننگ» «دخترزا» بودن از روي خود و دخترانشان که ازدواج آنها هم متأثر از قضاوت در و همسايه بر همين اساس بود، برداشته شود. البته کمتر پيش ميآمد «پسرزا» بودن افتخارآفرين نباشد، اما گاهي براي داشتن يک «گريهکن پاي تابوت»، مادرها با افتخار آنقدر پسر ميزاييدند تا بالأخره يک دختر هم به دنيا اضافه کنند. امروز هرچند اين ديدگاه تعديل شده است، جوانان بسياري -اگر موفق به تشکيل خانواده شوند و پس از چندين سال تصميم به فرزندآوري بگيرند- متأسفانه به تکفرزندي بسنده ميکنند. برخي از همان اندک زوجيني هم که با فاصله زياد تصميم به داشتن فرزند دوم ميگيرند تا اولي را از تنهايي در اين دنياي بيدروپيکر نجات دهند هنوز درگير جنسيتزدگي هستند. اين موضوع ميتواند بهشدت بر سلامت و آرامش رواني مادر باردار تأثيرگذار باشد و حتي استرس آن سلامتي جسمي مادر و جنين را هدف قرار دهد. مادران زيادي را ميبينيم که با حس پسر يا دختردار شدن باردار ميشوند. حتي زير نظر برخي پزشکان يا عطاريها پيش از بارداري، رژيمهاي غذايي يا روشهاي خاصي را رعايت ميکنند تا جنسيت فرزندشان را خودشان تعيين کنند. اما پس از تحمل اضطراب بسيار در 4 ماه نخست بارداري که به خودشان تلقين کردهاند اين نوع ويارها يا اين مدل راه رفتن، شکل شکم يا تغيير چهره مادر به قضاوت ديگران نشان از دختر يا پسر بودن بچه است و حتي براي نوزاد آينده لباس و وسيله مناسب جنسيتي خاص تهيه ميکنند، با يک جواب سونوگرافي، کاخ آرزويشان فروميريزد و مدتها زمان ميبرد تا بتوانند دوباره با فرزند دلبندي که ماهها رنج حمل او را تحمل کردهاند ارتباط عاطفي مادرانه برقرار کنند. اين مادران گاهي حتي پس از زايمان هم افسردگيهاي طولانيتر و عميقتري را تجربه ميکنند که ميتواند براي خودشان و نوزادشان خطرناک باشد و در روند مراقبت از فرزندشان و رشد او اخلال ايجاد کند. به علاوه، تولد چنين فرزندي ممکن است در کيفيت روابط همسران به جاي تأثير مثبت، اثري ناخوشايند به جاي بگذارد. اکنون که جامعه با وجود همگاني شدن دانش به ياري فناوريهاي نوين ارتباطي به اين آگاهي رسيده است که تعيين جنسيت موضوعي خارج از اختيار ماست، شايد وقت آن رسيده باشد که خانوادهها و بستگان در رعايت بهداشت بارداري بانوان، بيشازپيش به نکتههاي مهمي از اين دست توجه کنند و به جاي تحميل استرسهايي ناپسند از اين نوع که تعيين آن بهيقين خارج از توانايي انسان است، آرامش و عشق را به او هديه دهند تا شادماني و تندرستي هديه تولد نورسيده زندگيشان باشد.
شبنم کرمي روزنامهنگار