چگونه کودکان را بخندانیم؟

آخرين خبر/ روي نيمکت پارک نشسته بودم و تلفني با دوستم که داشت ميگفت گلودرد دارد حرف ميزدم.
پسرکي سه-چهار ساله، تپل و لپقرمز، آن سر نيمکت نشسته بود و به بازيِ بچهها نگاه ميکرد.
به دوستم گفتم: "يه کم آبنمک قرقره کن."
بچه زد زير خنده. خنديد، خنديد و ساکت شد! زيرچشمي نگاهش کردم. روبرو، جايي که داشت نگاه ميکرد چيزي براي خنديدن وجود نداشت.
خواستم مطمئن شوم؛ دوباره توي گوشي گفتم: :آبنمک قرقره کن!"
بچه دوباره شروع کرد به خنديدن و همانطور که ريسه ميرفت، ميگفت: "قرقره کن... هاهاها... قرقره کن."
مطمئن شدم که به حرف من ميخندد. وانمود کردم متوجه خندهاش نشدهام و دوباره به دوستم گفتم: "خوب قرقره کن!"
بچه وسط خنده جيغ زد. گفتم: "خوب که قرقره کردي، فرداش دوباره قرقره کن."
دوستم گفت: "فهميدم ديگه!"
بچه با دستهاي کوچک و تپلش پشت هم ميزد روي ران پايش و ميخنديد "قرقره کن"
توي گوشي گفتم: "پس فهميدي؟ همش قرقره کن!"
دوستم گفت: "بخدا فهميدم."
بچه آنقدر خنديد که از پشت خوابيد روي نيمکت. شکم تپلش از زور خنده مثل ژله ميلرزيد. بعد از جا پريد و همينطور که جلويش را ميچلاند دويد طرف دستشوييهاي پارک.
حس خوبي که آن روز از خندانِ آن بچه بهم دست داده بود، باعث شد که بخواهم باز، دوباره تجربهاش کنم.
تحقيق کردم: "چگونه کودکان را بخندانيم؟"
و اين نتايج تحقيقاتم، اگر شما هم ميخواهيد بچهها را بخندانيد:
دالي بازي کنيد؛
وسط حرف زدن، صدايتان را تغيير دهيد؛ کلفت يا نازکش کنيد؛
يک تکه پارچه بين لبهايتان بگذاريد و تمام رخ به بچه نگاه کنيد؛
زباندرازي کنيد؛
عروسک انگشتي بخريد؛
وانمود کنيد که نميبينيدش و داريد دنبالش ميگرديد؛
.
دنيا دارد روزبهروز جاي ترسناکتري ميشود و چيزي که تضميني ميتواند اين ترس و تلخي را کم کند خندهي کودکان است.
بچهها را راحت ميشود با چيزي مثل "قرقره کردن" خنداند. خنداندن کودکان يک معامله دو سر سود است؛ آنها ميخندند، جگر شما جلا پيدا ميکند!
کودکان را بخندانيد و اگر روشي براي خنداندن بلديد بنويسيد تا ياد بگيرم.
نويسنده: سودابه فرضي پور