خشم در زندگی ممنوع!
باشگاه خبرنگاران/ همان طور که در مطلب قبلي اشاره کرديم, خشم سرکوب شده, اغلب ميتواند به عنوان يک نااميدي يا عصبانيت مداوم در سطح پايين ظاهر شود که نه تنها به دلايل خارجي بستگي ندارد بلکه وقتي شرايط خوب هم به نظر ميرسد، اين خشم بهبود پيدا نميکند؛ به طوري که گاهي اوقات حتي ممکن است به يک عصبانيت کامل يا يک عمل پرخاشگرانه تبديل شود.
بايد بدانيم که هرچه بيشتر با خشم خود مبارزه کنيم، از لحاظ روحي و جسمي شرايط بدتري را تجربه مي کنيم و دليل آن هم اين است که در حقيقت، مبارزه کردن با احساسات دشوار، يک نوع جنگ عليه خود ماست و براي اين که درد عاطفي مان کمتر شود لازم است فقط عصبانيت خود را بپذيريم و نسبت به خود رحم و مهرباني داشته باشيم.
من تقريبا در دو دهه از زندگي ام عصباني بودم، امّا نميتوانستم اين عصبانيت خود را ببينم و در حقيقت، من خودم را حساس، بي تاب و با ارداهاي قوي ميديدم و فکر ميکردم از اين که به کارهاي اشتباه و نادرست ديگران واکنش نشان ميدهم کار درستي انجام مي دهم. زيرا بر اين تصور بودم که آنقدر فرد انعطاف پذيري نيستم که بتوانم با شکستن چارچوب هاي شخصيتي و رفتاري خود همه چيز را تحمل کنم
من براي سرخوردگي مداوم خود انواع توضيحات را به خودم ارائه ميدادم و اين طبيعي نبود که شاد باشم. تا زماني که ناراحتي به افسردگي تبديل شد و به خودم اجازه دادم آنچه که عصبانيتم به من ميگفت را گوش کنم.
امروز من چند گام ديگر را به اشتراک ميگذارم که ميتواند به شما کمک کند خشم خود را در سطح عميقتري درک کنيد و آن را به روشي مثبت تغيير دهيد.
اجازه دهيد خشمتان با شما حرف بزند
هنگامي که براي اولين بار, اين تمرين روان سنجي را کشف کردم، احساس تسکين عميقي در وجود خود داشتم.
هدف از اين کار اين است که بتوانيم زيرشخصيتهاي مختلف خود را شناسايي کنيم چراکه شخصيتهاي فرعي, حالتهاي مختلف شخصيتي هستند که به مرور زمان به وجود ميآيند و با بهبود ويژگي هاي شخصيتي خوب خود مي توانيم با هر شرايطي کنار بياييم.
هر يک از ما داراي زيرشخصيتهاي مختلفي چون خوب و متوسط، نترس و ترسو، سنتي و شورشي هستيم و ما فقط داراي يک شخصيت نيستيم چرا که در شخصيت هاي ما تاريکي و روشني، خوبي و بدي، معمولي و عجيب بودن هم وجود دارد.
خود واقعيسازي, فرآيند هماهنگي اين انرژيها و کامل شدن است که در اين تمرين، خشم را به شکل انساني تجسم ميکنيم و آن را به عنوان موجودي جداگانه در نظر ميگيريم که در اين ميان، هدف اين است که احساسات، افکار و خاطرات سرکوب شده بدون اينکه بخواهيد آنها را ساکت کنيد، پديدار شوند که در اين مسير، ما به احساسات خود گوش ميدهيم و اجازه ميدهيم پيام خود را فاش کنند و ما از خودِ عصباني ميخواهيم تا چهره خود را نشان دهد.
چشمان خود را ببنديد و بر احساس عصباني خود تمرکز کرده و تصور کنيد که عصبانيت شما شکل انساني پيدا کرده است. چطور به نظر ميرسد؟ مرد است يا زن؟ جوان يا پير؟ عصبانيت انساني شما از چه لباسي استفاده ميکند؟ چهره، صدا و بدن آن را توصيف کنيد.
آيا کسي که ميشناسيد را به شما يادآوري ميکند؟ چه خصوصياتي دارد؟ اگر بتوانيد يک اسم توصيفي به آن بدهيد چيست؟
تصور کنيد که با احساس عصبانيت خود شروع به مکالمه ميکنيد. شما ميخواهيد بدانيد که چرا در زندگي شما وجود دارد؟ بگذاريد با شما صحبت کند و هر احساسي که ناشي از تعامل شماست را مشاهده کند.
ممکن است در مرحله بعد نکاتي را يادداشت کرده و دوباره آنها را مرور کنيد امّا بدانيد هنگامي که متوجه خشم خود شويد و علت آن را بشناسيد، خواهيد فهميد که فقط بخشي از وجود شماست که براي رسيدن به هدفي خاص متولد شده است و شما نمادي از خشم خود نيستيد چراکه شما داراي بسياري از شخصيتهاي فرعي ديگر هم هستيد که هيچکدام از آن ها هويت انحصاري شما نيستند.
انتظارات را رها کنيد
انتظارات برآورده نشده ميتواند باعث نااميدي و عصبانيت شود چراکه در قلب هر انتظاري، احساس تمايل وجود دارد و اين طبيعي است که همه ما بخواهيم عشق را تجربه کنيم و توسط ديگران مورد تأييد و احترام قرار بگيريم و از زندگي لذت ببريم و به آنچه که شايسته آن هستيم، برسيم و در حقيقت, ما ميخواهيم همه چيز به گونهاي پيش برود که ما را خوشحال کند.
با اين حال، خوشبختي مبتني بر تحقق انتظارات ما بسيار شکننده است و دليل آن هم اين است که که ما نمي توانيم پيش بيني کنيم که زندگي به چه صورت براي ما اتفاق خواهد افتاد و ديگران را به چه صورت مي توانيم کنترل کنيم و از طرفي ديگر, وقتي يک انتظار را هم برآورده مي کنيم, انتظار ديگر به چه صورت, خود را نشان مي دهد.
ما ميتوانيم يک اولويت يا يک هدف داشته باشيم و به نتيجه کار خود اهميت بيشتري دهيم چرا که اين کار باعث مي شود تفکر و ديد خود را بازتر کنيم تا بتوانيم گزينههاي ديگري را نيز در نظر بگيريم و به اطرافيان خود اجازه دهيم بدون فشار مستقيم يا غيرمستقيم انتظارات ما، خودشان باشند که در اين ميان, ممکن است متوجه هم شويم که اين تغيير ساده, باعث تغيير نگرش ها نسبت به ما نيز مي شود.
دلسوزي واقعي نسبت به خودتان را تمرين کنيد
به ندرت مايل هستيم با خودِ آسيب پذير دوست شده و فقط ميخواهيم از اين شرايط خود خلاص شويم.
ما خشم خود را جايگزين خشم ميکنيم. زيرا عصبانيت, توهم قدرت به ما ميدهد. اين در حالي است که خودِ آسيبپذير ما بايد به هر قيمتي پنهان بماند. چرا که به اين ترتيب، رنج ما دو برابر ميشود و اين کار باعث مي شود که خشم در هر مرحله اي از زندگي ما خودش را نشان دهد.
پادزهر خشم، دلسوزي و رحم است چراکه شفقت، باراني است که جنگل سوزان روح ما را نجات ميدهد و اين عنصري از عشق واقعي است آن هم از نوعي که هيچ قاعده، شرايط و انتظاراتي را تحميل نميکند. بنابراين, ما بايد نسبت به خودمان مهرباني کنيم. زيرا اگر نتوانيم شفقت را تجربه کنيم، نميتوانيم آن را به ديگران نيز هديه دهيم.
تمرين مهرباني در حق خود براي من بسيار دشوار بود و اولين عکسالعمل من هميشه پيدا کردن کارهايي بود که اشتباه انجام دادهام. به همين دليل, در اين شرايط, من همان برخورد قضاوتي اي که والدينم با من داشتند را به خود پيشنهاد مي کردم چرا که بر اين باور هستم که مي توانيم خود را سرزنش نکنيم و از طرفي شديگر, مهرباني کردن به خود را پرورش دهيم و از قضاوت کردن خود دوري کنيم.
مهرباني کردن در حق خود، احترام به خود، عشق به خود و مراقبت از خود را نيز به همراه دارد. بنابراين, هنگامي که نسبت به خود دلسوزي و مهرباني کرديد مي توانيد مرزهاي خوب و سالمي را براي خود تعيين کنيد و ديگران را راحت تر ببخشيد امّا اگر قبل از اين که به خود شفقت و مهرباني کنيد طرف مقابل را ببخشيد ممکن است بر اين تصور باشيد که به رنج خود احترام نگذاشته ايد و بخشش شما هم با احترام همراه نخواهد بود.
براي پرورش شفقت و مهرباني نسبت به خود تمرين کنيد
همانطور که قبلاً عشق ايدهآل و بي قيد و شرط به شما داده شده است، برگرديد و به اين فکر کنيد که عشق مي تواند به هر شکل و در هر زماني در زندگي شما باشد و به خودتان يادآوري کنيد که اين ابراز عشق حتي اگر براي لحظهاي کوتاه يا فقط توسط يک شخص هم بوده باشد، خوب است و نشان مي دهد که دوست داشته شدهايد.
هنگامي که به خود مهرباني کنيد مي توانيد اين حس را به ديگران هم منتقل و پيشنهاد کنيد و ميتوانيد درک کنيد که رنج انسان جهاني است و فقط اين شما نيستيد که به خاطر مشکلات درد مي کِشيد.
همانطور که تيچ نات هانت ميگويد: «وقتي به عصبانيت خود نگاه کنيد، خواهيد ديد شخصي که دشمن خود ميخوانيد بالاخره در جايي از زندگي خود از کاري که انجام داده است پشيمان مي شود و رنج ميبرد که به محض مشاهده اين موضوع، بايد ظرفيت پذيرش و دلسوزي خود نسبت به چنين فردي را بالا ببريد.»
بخشيدن
بخشيدن، انتخاب رها بخشي است که انجام ميدهيم. بر خلاف آنچه که فکر ميکنيم، گذشت, يک عمل يکباره نيست و طرز تفکر جديدي است که بايد پرورش دهيم.
من هر روز بخشيدن را تمرين ميکنم و از خود ميخواهم که انتظارات بيش از حد را کنار بگذارم و ديگر به درد و رنج گذشته وابسته نباشم. اگرچه اين کار آسان نيست امّا توانستم و يکي از روزها اين مطالب را در دفتر خود نوشتم.
وقتي براي اين موضوع احساس آمادگي کرديد، ميتوانيد يک تمرين دم و بازدم متفاوت را تمرين کنيد و با هر نفس کشيدن، بخشي از رنجهاي بشريت را تحمل کنيد و سپس، به مهرباني کردن به انسان ها فکر کنيد که هدف از اين کار, پرورش دلسوزي عميق با وارونه کردن تمايل انسان براي جلوگيري از درد و لذتجويي است.
دلبستگيها را کنار بگذاريد و به جريان زندگي اعتماد کنيد
شما نميخواهيد خشم خود را کنار بگذاريد. زيرا اعتقاد داريد که اين کار طبيعي و موجه است و اين باور که عصبانيت تا حدودي مفيد است، حاکي از اين است که شما نسبت به عصبانيت خود پيوستگي مثبتي داشتهايد و از طرفي, ممکن است نسبت به عصبانيت خود وابستگي منفي هم داشته باشيد.
بايد بدانيد که در اغلب مواقع, شما سعي مي کنيد عصبانيت خود را کنترل کنيد اما گاهي اين عصبانيت فراتر از کنترل کردن شماست و بدنيال آن, عصباني بودن يک سري احساسات دشوار ديگر را به وجود مي آورد که باعث مي شود شما در يک حلقه بي پايان گير بيفتيد.
اطمينان داشته باشيد که بدون عصبانيت، آزادتر و شادتر خواهيد بود حتي اگر اتفاقات به شيوه اي که مي خواهيد پيش نرود و بدانيد که نپذيرفتن شرايط فقط رنج شما را بيشتر مي کند چرا که که ما نمي توانيم کسي را مجبور کنيم همان گونه رفتار کند که شايسته آن است و نمي توانيم زندگي را به گونه اي پيش ببريم که فکر مي کنيم براي ما بهتر است.
خشم خود را رها کنيد
براي رها شدن از عصبانيت خود، دست از مبارزه عليه آن برنداريد امّا چگونگي بروز آن را هم بپذيريد و برخي از مواقع, از خشم خود به خاطر داشتن نقش محافظتي در زندگي خود تشکر کنيد و آن را نه به عنوان خوب و بد, بلکه به عنوان آن چه که واقعا در وجود همه افراد است ببينيد و براي فروکش کردن آن و مهرباني کردن به انسان ها تلاش کنيد.