بعد از جدایی با عکسها و خاطراتمان چه کنیم؟

برترين ها/ بالاخره همه چيز تمام شد. برگهي طلاق را امضا کرديد و رابطهاي که با اميد و آرزو شروع کرده بوديد رسما به پايان رسيد. داستان طلاقِ هر کسي متفاوت است. شايد فرزنداني داشته باشيد يا نداشته باشيد. ممکن است طلاق، تصميم خود شما يا تصميم همسرتان بوده باشد يا شايد با هم توافق کرده بوديد که طلاق، بهترين راه حل است.
شايد حالا دلشکسته باشيد يا احساس راحتي و آرامش کنيد؛ شايد هم ترکيبي از هر دو. حالا به هر صورتي که به اينجا رسيده باشيد، سوال مهم اين است که از اين به بعد چه ميشود؟ چه هويتي خواهيد داشت و بهعنوان کسي که تازه تنها و مجرد شده چه هدفي را دنبال خواهيد کرد؟ زندگي جديدتان قرار است چه شکلي باشد و مسير زندگيتان را چطور ادامه خواهيد داد؟
زندگي بعد از طلاق براي بسياري از افراد نا ممکن به نظر ميرسد. از روز طلاق به بعد احساسات جديد منفي يا مثبتي را تجربه خواهيد کرد. اين احساسات آنقدر داراي نوسان هستند که گاهي اوقات از متضاد بودن اين احساسات، سردرگم و مبهوت ميشويد. حتي اگر جدايي و طلاق حقوقي را به سادگي انجام دادهباشيد، گذر کردن و پذيرش اين تغيير چالشهايي را براي شما به وجود ميآورد.
اولين پيشنهاد به آقايان و خانمهايي که طلاق ميگيرند
اولين پيشنهاد به کساني که جدايي را تجربه ميکنند اين است که نزد يک مشاور و روانشناس خوب برويد و سعي کنيد با اين مساله که طلاق گرفته ايد روبرو شويد و از اثرات ناخوشايند آن بکاهيد و به زندگي دوباره برگرديد. در کشورهاي پيشرفته استفاده از مشاور و روانشناس در امور زندگي امري عادي و پسنديده است منتها در ايران هنوز فرهنگ استفاده از مشاور جا نيفتاده است و علاوه بر آن اوضاع نامساعد اقتصادي مزيد بر علت شده که افراد نتوانند در زندگي از حضور مشاور استفاده نمايند.
راههاي بازگشت به زندگي عادي پس از طلاق
طلاق لزوماً به معناي شکست و ناکامي شما در زندگي نيست و چه بسا دريچهاي باشد براي گشودن مسيرهاي ديگري از موفقيت. البته با توجه به آمارهايي که از مراجع رسمي و غيررسمي و دانشگاهي منتشر شده عموماً طلاق به دو دليل اتفاق ميافتد: عدم مهارت در انتخاب همسر و عدم مهارت در رفتار با همسر. حال اگر زندگي مشترک شما به بن بست رسيد و طلاق گرفتيد اين به معناي پايان يافتن شما نيست. شما ميتوانيد براي زندگي تان برنامه ريزي کنيد و زندگي جديدي براي خود بسازيد. ساختن اين زندگي جديد البته آسان نيست و شما نياز به مقدماتي داريد:
براي ناکامي زندگي مشترکتان سوگواري کنيد
اين حقيقت که زندگي مشترک شما تمام شده و شما در اين جريان ناکام و ناراحت هستيد را بپذيريد. احساسات ناخوشايندتان را سرکوب نکنيد، فرافکني نکنيد و مدام خودتان را سرزنش نکنيد. بهتر است با اين حقيقت تلخ روبرو شويد و دوره ماتم و سوگواري را طي کنيد.
خودتان و همسر سابقتان را ببخشيد
عموماً آقايان و خانمهايي که طلاق ميگيرند نسبت به طرف مقابل احساسات منفي شديدي دارند و با بغض و کينه نسبت به هم رفتار ميکنند و حتي اگر تا آخر عمر هم همديگر را نبينند در ذهن خودشان مدام با طرف مقابل درگير هستند. اين بزرگترين اشتباه شما بعد از طلاق خواهد بود. زيرا کينه و دشمني خود شما را مدام آزار ميدهد.
براي زندگي مشترک جديد مهارتهايتان را افزايش دهيد
ابتدا دليل ناکامي تان در زندگي مشترک سابق را بيابيد. اگر دريافتيد در زمينه رفتاري اخلاقي جنسي و… نياز به يادگيري داريد، برنامه ريزي کنيد و آن مهارتها را ياد بگيريد. تفاوتهاي زن و مرد در رفتار و شخصيت و امور جنسي را بياموزيد.
مدتي به خود فرصت دهيد و سپس وارد رابطه شويد
خيلي از مواقع آقايان و خانمها اين اشتباه را مرتکب ميشوند که براي رهايي از تنهايي سريعاً وارد يک رابطه ديگر ميشوند. وقتي شما تازه از يک رابطه ناکام درآمده ايد نياز به زمان براي بازسازي روحي خود داريد و پيشنهاد ما به شما اين است که حداقل تا شش ماه وارد رابطه با کسي ديگر نشويد.
اگر فرزند مشترکي داريد در زمينه تربيت او مشارکت کنيد
مساله مهم در زمان جدايي، وضعيت فرزندان مشترک است. اگر فرزند مشترکي داريد و طلاق گرفته ايد سعي کنيد وجهه پدر يا مادر را جلوي او خراب نکنيد و اگر شما با همسرتان هر مشکلي داشته ايد به خودتان مربوط است و سعي نکنيد يارکشي کنيد و به فرزندتان ميان اين دعوا از نظر روحي آسيب بزنيد.
براي رهايي از احساسات آزار دهنده تلاش کنيد
تا مدتها پس از طلاق، احساسات آزار دهنده در زندگي شما وجود خواهد داشت. هر چه بيشتر به آنها فکر کنيد بدتر در اين باتلاق فرو ميرويد. گاهي کارهايي همچون پرداختن به فعاليتهاي مورد علاقه، پيدا کردن يک شغل مناسب، ارتباط گرفتن با اطرافيان، ورزش، مطالعه کتابهاي سودمند و… ميتواند در اين راه به شما کمک کند.
معيارهاي انتخاب شريک زندگي خود را تغيير دهيد
بعد از طلاق بايد بتوانيد مجددا به زندگي مشترک با شخص ديگري فکر کنيد. اما چيزي که در اين جا اهميت دارد اين است که بتوانيد معيارهاي خود را براي زندگي مشترک تغيير دهيد. به طور مثال اگر در زندگي قبلي خود پول، طبقه اجتماعي، زيبايي و استقلال اقتصادي جز معيارهاي اصلي شما محسوب ميشدند؛ سعي کنيد چيزهاي ديگري را صدر اين جدول قرار دهيد. به طور مثال به اخلاق، شخصيت، تحصيلات، رفتار و… فکر کنيد.
يادگاريهاي گذشته را در يک جعبه گذاشته و قفل کنيد
اين يادگاريها نشانههاي محسوسي هستند که خاطرات رابطه را به يادمان ميآورند. مجراها و مسيرهايي در حافظه شکل ميدهند که در نهايت به خاطرات ريزودرشت رابطه ميرسند. وقتي اين يادگاريها در معرض ديدمان نباشد، مشخصا احتمال اين رخداد هم کمتر ميشود. خاطرات رابطه عاطفي مثل هر تجربهٔ ديگري در زندگي در ذهنمان باقي ميمانند و راه گريزي از آنها نيست؛ اما با کنارگذاشتن اشيا و يادگاريهايي که اين خاطرات را زنده ميکنند، ميتوانيم کمتر به گذشته فکر کنيم.
شايد بعدها دوست داشته باشيد نگاهي به اين يادگاريها بيندازيد؛ پس بهتر است از دورريختن يا سوزاندنشان منصرف شويد، حتي اگر فکر ميکنيد با اين کار حالتان بهتر ميشود و مرهم زخمي پيدا ميکنيد.
در ادامه و براي به پايان رسانيدن اين مطلب با هم برخي پاسخهاي کاربران درمورد اينکه بعد از جدايي با عکسهايتان چه کرديد را بخوانيم:
کاربري به نام اميد نوشت: عکسامو همه آرشيو کردم تو گوگل فوتوز و الانم دارمشون هنوز، نگه داشتم براي روزي که پسر ۴ ساله ام عکساي سه نفرمونو بخواد ببينه و داشته باشه
محبوبه نوشت: براي من پاک کردن يه آدم به واسطه پاک کردن عکسهاش و يا کارهايي شبيه اين خيلي معنيدار نيست، خود پاک کردن رو ميگم. صحبت از سالهاي طولانيه و خب غيرممکن. اما اگه بودن عکس روحت رو آزار ميده بايد پاکشون کني يا مثلا بريزي روي فلشي، چيزي و بذاري کناري.
کاربر ديگري به نام شيرين: همه رو دارم .چون بخشي از خاطرات بهترين دوران زندگيم بود که به بدترين دوران تبديلش کرده ...۱۸ سالگي تا ۲۵ سالگي Pensive faceآخرين بار که ايران رفتم ميخواستم بريزم بره بازم دلم براي اون عروس کم سن توي عکسها سوخت که چطور توي اون سالها تبديل شده بود به يه افسرده غمگين.
ليلي هم نوشت: همه توي کامپيوترم هستن. بي هيچ حس خاصي. گاهي ميرم از توشون از عکساي خودم برميدارم برا اينستا بقيه رو هم ممکنه نگاه کنم. بي حسرت بي نفرت خيلي عادي و معمولي.
يک کاربر ديگر: نگه داشتم، حتي اينستاگرام رو پاک نکردم. بخشي از زندگيم بود. اگر با هم مشکل داشتيم، دليلي بر اين نميشد که هم رو دوست نداشتيم يا اينکه با هم از زندگي در برهه اي طولاني لذت نبرديم.
محمد: پيداشون کردم. نگاه کردم. از خوشيو لذت خاطره لبخند زدم. يهو يادم افتاده تموم شده، ديگه نيست… اين لحظهست که از گالري خارج شدم.
و کاربري ديگر نوشت: چاپ شده ها رو يک آلبوم کردم و گذاشتم کنار، براي ديجيتاليها هم يک فولدر ساختم و اونهم گذاشتم تو هارد يک گوشه براي خودش. بلاخره تو اون عکسها گذشته ي خودم هم هست ديگه.
سهراب نوشت: همه جيزش رو نگه داشتم. هميشه جدايي ها توام با ناراحتي نيست که. حتي مي تونه بعدش تبديل به يه رفاقت خوب شه. رفاقتي که در غالب اون رابطه نشدني بود.
کاربري ناشناس: چاپ شده ها رو يک آلبوم کردم و گذاشتم کنار، براي ديجيتاليها هم يک فولدر ساختم و اونهم گذاشتم تو هارد يک گوشه براي خودش. بلاخره تو اون عکسها گذشته ي خودم هم هست ديگه.
سعيده: اگه نگه داري يعني فقط جسمت جدا شده... اگه پاک کني يني گسستي و پريدي