تبعات وابستگی زوجین به خانواده پس از ازدواج
باشگاه خبرنگاران/ يک روانشناس گفت: وابستگي افراد پس از ازدواج به خانوادهشان ميتواند موجب بروز مشکلات جدي در زندگي زناشويي آن ها شود.
برخي از خانوادهها، به دليل سبکهاي تربيتي فرزنداني وابسته به خانواده تربيت ميکنند. فرزندان اين خانوادهها در تصميم گيري استقلال ندارند و قدرت استدلال و منطق آنها ضعيف است.
پس از ازدواج از زوجين انتظار ميرود که زندگي مستقلي داشته باشند و براساس تصميمات دو نفره براي زندگي خودشان تصميم بگيرند، اما به دليل مشکل وابستگي به خانوادهها اين امر اتفاق نميافتد و باعث شکست آنها ميشود.
تربيت مهمترين دليل ايجاد شخصيت فرزند است. والدين ممکن است به علت زخمهاي گذشته و کمبودهاي روحي، فرزندانشان را وابسته به خود تربيت کنند.
مهرنوش داريني روانشناس در ارتباط با موضوع وابستگي زوجها به والدين بعد از ازدواج گفت: زماني که دو نفر تصميم به ازدواج ميگيرند، اولين مسير را در جهت يک زندگي مستقل طي ميکنند و گام اول را برمي دارند. تقويت وابستگيها مقداري ميتواند از طرف خود فرزندان يا خانواده صورت گيرد. گاهي اوقات ميزان وابستگي و دلبستگي برخي از فرزندان و خانوادهها به يکديگر به قدري زياد است که نميتوانند از اين فضا فاصله بگيرند.
وي ادامه داد: زماني که فردي تصميم به ازدواج ميگيرد بايد اين سوال را از خود بپرسد، براي اينکه ميخواهد ازدواج کند آيا آمادگي زندگي مستقل را دارد؟ زندگي مستقل به اين معنا نيست که افراد با خانواده خود قطع ارتباط کنند، حال اگر هنوز به آن استقلال فردي نرسيده ايد بايد روي اين مسأله کمي دقت و کار کنيد.
داريني مطرح کرد: وابستگي به معناي نداشتن تحمل و توانايي دوري از فرد يا افرادي است که به آنها دلبسته هستيم و يا رفتار عادتي نسبت به آن ها داريم؛ بنابراين ريشه وابستگي به داخل خانواده به لحاظ ويژگيهاي شخصيتي افراد برمي گردد.
اين روانشناس تصريح کرد: دلبستگيهاي حل نشده دوران کودکي و جملاتي که والدين به فرزندانشان ميگويند، ميتواند يکي از ريشههايي باشد که وابستگي را تقويت ميکند و سبب ميشود که افراد نتوانند از يکديگر فاصله بگيرند.
داريني بيان کرد: اگر دليل وابستگي شناسايي شود، راحتتر ميتوان به راهکارها و درمان پرداخت. راز درمان در تشخيص صحيح است. بعضي اوقات ممکن است که فردي مستقل بوده و رفتارهاي داخل خانواده بعد از ازدواج باعث ميشود که از آن استقلال فاصله بگيرد و يا سردي که بين زن و شوهر حکم فرما شده است، احساس کنند آن صميميت و گرمايي را که در خانواده مبدأ داشتند ديگر ندارند.
اين روانشناس گفت: افراد براي خروج از وابستگي در ابتدا بايد دوري از خانواده را تمرين کنند که در ديدگاه خانواده درماني به آن متمايز سازي گفته ميشود.
وي ادامه داد: بهترين درمان، درمانهاي نگرشي و رفتاري است، به اين معنا که افراد بايد رفتار و هم باورشان خود را اصلاح کنند تا دچار عذاب وجدان ناشي از قطع ارتباط با خانواده نشوند.
اين روانشناس افزود: فرزندان گاهي اوقات ميخواهند، مستقل باشند، اما خانوادهها نميگذارند. يکي از راهکارها براي کاهش وابستگيها اين است که خود زوجين در رفت و آمدها متعادل رفتار کنند. خروج از باورهاي غلط ميتواند گام اصلي در درمان باشد. خانوادهها به فرزندانشان اجازه دهند که به صورت مستقل زندگي کنند.
داريني تصريح کرد: وابستگي معمولا سبب ميشود که خانوادهها در زندگي مشترک فرزندشان دخالت کنند. وابستگي بيش از حد خانوادهها به فرزندان ممکن است جلوي پيشرفت آنها را بگيرد. در اين وضعيت افراد در بسياري از مسائل مهارت لازم را ندارند و به جاي اينکه خود مسئله را حل کنند از خانواده کمک ميگيرند، لذا نقش والدين در جهت پيشگيري از وابستگي فرزندان پس از ازدواج به خانواده به شدت پررنگ است.
اين روانشناس گفت: والدين در بحث رفتار بايد اعمالي از خود نشان دهند که فرزند از همان ابتدا مستقل بار بيايد. از همان کودکي انجام کارهاي شخصي کودک پس از يادگيري بر عهده خود او واگذار شود. هميشه پدر و مادر نبايد پاسخگوي تمامي سوالات فرزندان باشند و بگذارند خود فرزند در مورد جواب سوال فکر کند و به نتيجه برسد.