روایت عاشقانه ها در زندگی شهدای مدافع حرم
خراسان/ در سالروز شهادت مظلومانه شهید محسن حججی و روز بزرگداشت«شهدای مدافع حرم» با زینب مولایی،نویسنده«دلتنگ نباش» نخستین کتابی که در زمینه مدافعان حرم به تقریظ رهبر انقلاب مزین شده است، همکلام شد یم
دو دههای میشود که نویسندگان ادبیات دفاع مقدس به سراغ رزمندهها و خانوادههای شهید میروند و آثاری را در قالب خاطرهنگاری پدید میآورند؛ آثاری که مخاطب هم از آنها استقبال میکند و در مدتی کوتاه به چاپهای بالا میرسند. یکی از دلایل محبوبیت این کتابها، واقعی بودن روایتها و زبان ساده و روان آنهاست. در سالهای اخیر شهدای مدافع حرم نیز یاد و خاطره شهدای هشت سال جنگ تحمیلی را زنده کرده و نویسندگان با روایت زندگی و شهادت آنان، جان تازهای به ادبیات پایداری و دفاع مقدس بخشیدهاند. امروز 18 مرداد، پنجمین سالروز شهادت شهید محسن حججی به دست نیروهای داعش در سوریه است؛ روزی که در تقویم ملّی کشورمان، روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم نام گرفت.
به این مناسبت با زینب مولایی، نویسنده کتاب «دلتنگ نباش» که زندگی شهید روحا... قربانی از شهدای مدافع حرم را روایت میکند، همکلام شدهایم. روحا... قربانی در 13 آبان 1394 در شهر حلب سوریه به شهادت رسید. «دلتنگ نباش» اولین کتاب درباره شهیدان مدافع حرم است که به تقریظ رهبر انقلاب آراسته شدهاست. ایشان بر این کتاب نوشتهاند: «بسمه تعالی. سلام و رضوان خدا بر شهید عزیز روحا... قربانی. از همسر شهید باید تشکر شود به خاطر فرستادن این کتاب و از ایشان و خانم مولایی به خاطر تدوین این اثر».
چرا برای اولین کتابتان، نوشتن زندگی شهید قربانی را انتخاب کردید؟
شهید روحا... قربانی در همسایگی ما زندگی میکردند و وقتی از شهادت ایشان اطلاع پیدا کردم، با خانوادهشان صحبت کردم و قرار شد این کتاب نوشته شود.
نگارش کتاب چقدر زمان برد و با چه چالشهایی در مسیر نگارش مواجه بودید؟
سال 94، یک هفته بعد از چهلم شهید قربانی، کار را شروع کردیم. حدود سه سال زمان برد و کتاب در سال 97 به چاپ رسید. در این مدت مشکلات زیادی سر راهمان بود؛ برای مثال، مشکلاتی که به من مربوط میشد. چون اولین کارم بود و تجربه کافی نداشتم و دیگر اینکه خانواده شهید به ویژه همسرشان در روزهای شروع کار، خیلی آمادگی مصاحبه نداشتند. هنوز در سوریه جنگ بود و خیلی از همرزمهای شهید در سوریه بودند و من گاهی بعضی از مصاحبههایم را در بیمارستان میگرفتم. همینها کار را زمانبر کرد.
همسر شهید، همکار اصلیتان در این کتاب بودند؟
بله راوی اصلی هم ایشان هستند. همسر شهید قربانی خیلی با من همراهی و همکاری کردند؛ شهید قربانی در طول چهار سال زندگی مشترکشان خیلی از خاطرات کودکیشان را برای همسرشان تعریف کرده بودند و بعد از شهادتشان، بسیاری از محلهها را با هم رفتیم و در تحقیقات میدانی کاملاً همراه من بودند.
نام کتاب را از گفتههای شهید انتخاب کردید؟
بله. اولین هدیهای که شهید برای همسرش میخرد «هشت کتاب» سهراب سپهری است. همسر شهید وقتی ایشان در مأموریت بوده، روی یک گلبرگ بیتی از حافظ را مینویسد: «آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت/ که اگر سر برود از دل و از جان نرود» و این را لای کتاب سهراب میگذارد. همسر شهید روایت میکند که نمیدانم آقا روحا... این را کی دیده و پشتش نوشته بود: «عشق من، دلتنگ نباش». بعد از چهلم آَقا روحا... همسر شهید یک روز که بیقرار بوده، به منزل میرود و آن کتاب چشمش را میگیرد و برمیدارد که بخواند. اینجاست که گلبرگ را میبیند و دلش آرام میگیرد.
از شخصیت شهید قربانی بگویید. مهمترین ویژگی شخصیت ایشان که برایتان جذاب بوده، چیست؟
آقا روحا... پیش از فعالیت در نیروی قدس سپاه، دانشجوی رشته هنر بوده و خطاطی و نقاشی میکردهاست. حتی در دورهای در حوزه هنری مشغول به کار بودهاست. این برایم خیلی جالب بود.
استقبال از کتاب چطور بوده است؟
خیلی خوب بوده و به چاپ بیست و چهارم رسیده است. یک ماه بعد از چاپ کتاب در سال 97، کتاب به دست حضرت آقا رسید و ایشان چند خط برای ما تقریظ نوشتند که خرداد سال 98 رونمایی شد.
چه احساسی داشتید؟
واقعاً نمیتوانم بگویم چه حالی داشتیم. برای من و خانواده شهید اتفاق بزرگی بود و خیلی خوشحال شدیم و باورمان نمیشد. این کتاب اولین کتاب مدافعان حرم است که از حضرت آقا تقریظ گرفت.
پیشنهاد ساخت فیلم یا سریال بر اساس کتاب «دلتنگ نباش» داشتهاید؟
متأسفانه تا الان پیشنهاد نداشته. خودم خیلی پیگیر بودهام و به حوزه هنری رفتم و به سازمان اوج هم پیشنهاد دادم، ولی هنوز اتفاقی نیفتادهاست.
از شما به تازگی کتاب «قاسم حاج قاسم» هم منتشر شده است؛ درباره این کتاب بفرمایید.
این کتاب هم در دی ماه 1400 در انتشارات روایت فتح به چاپ رسید و روایتگر زندگی شهید وحید زمانینیا، جوانترین محافظ شهید قاسم سلیمانی است. این کتاب روایت داستانی دارد و به چاپ دوم رسیدهاست. بعد از شهادت شهید زمانینیا، عکسی از او در کنار شهید روحا... قربانی منتشر شد. بعد متوجه شدیم که این دو با هم دوست و همکلاسی و همرزم بودهاند. با خانوادهشان صحبت کردم و گفتم چون ایشان از دوستان شهید قربانی هستند، دوست دارم زندگیشان را بنویسم. آنها هم پذیرفتند و همکاری کردند.