برای فرزندمان باغبان باشیم یا نجار؟
خراسان/ تصور اغلب ما از تربیت فرزندمان این است: فراهم کردن محیطی امن، برنامهریزی دقیق و هدفمند برای زمانهای کار و فراغت، نظارت دقیق بر اعمال و روابطش و هدایت او تا رسیدن به اهدافی عالی. هدف والدین امروزی این است که فرزندشان را به شکلی خاص و دلخواه «بسازند» تا در بزرگ سالی فردی موفق شود، اما «آلیسون گوپنیک» استاد روان شناسی در دانشگاه کالیفرنیا و از روانشناسان پیشرو معاصر در کتاب «علیه تربیت فرزند» از غیرعلمی بودن و همچنین زیان بار بودن این نگاه به فرزندپروری سخن میگوید.
حرف حساب این کتاب چیست؟
نویسنده در این کتاب نشان میدهد که چرا هرگز نباید دنبال ساختن و شکل دادن به فرزندان مان باشیم: «کودکان طوری خلق شدهاند که نامنضبط و بازیگوش و پیش بینی ناپذیر و خیالپرداز باشند؛ آنها طوری خلق شدهاند که هم بسیار متفاوت از والدینشان و هم بسیار متفاوت از یکدیگر باشند.» نویسنده این کتاب همچنین توضیح میدهد که چگونه از فرزندانمان مراقبت کنیم که بیاموزند در جهانی پیش بینی ناپذیر، افرادی انعطاف پذیر، خلاق و مقاوم باشند. در کتاب «علیه تربیت فرزند»، «آلیسون گوپنیک» استدلال میکند که تصویر قرن بیستویکم والدین و فرزندان کاملا اشتباه است. گوپنیک با مطالعه چگونگی تکامل انسان و تحقیقات علمی بسیار مهم خود درباره نحوه یادگیری کودکان، نشان میدهد که اگرچه مراقبت از کودکان و تربیت آنها بسیار مهم است ، شکل دادن به آنها برای تبدیل کردن کودکان به آن چه مدنظر والدین است، حائز اهمیت نیست. کودکان برای کثیف کاری و انجام رفتار غیرقابل پیش بینی، بازیگوشی و تخیل ساخته شدهاند اما این رفتارها ممکن است برای والدین چالش محسوب شود در حالی که تنها یک تفاوت ساده است.
بریدههایی از کتاب «علیه تربیت فرزند»
«وظیفه ما به عنوان والدین و به عنوان جامعه این نیست که ذهن فرزندانمان را شکل دهیم؛ بلکه وظیفهمان این است که به این ذهنها اجازه دهیم تا تمام احتمالات موجود در دنیا را کاوش کنند. کار ما تولید نوعی خاص از کودک نیست؛ بلکه فراهم کردن محیطی حفاظت شده و پر از عشق، امنیت و ثبات است که در آن بچههای مختلف و غیرقابل پیش بینی شکوفا شوند». «حدود شصت هزار کتاب در بخش تربیت فرزند در سایت آمازون وجود دارد که بیشتر آنها واژۀ «چگونه» را در عنوان خود دارند. بسیاری از حیوانات ذهنهایی دارند که به دقت با محیطی خاص سازگار میشود. ذهن ما میتواند تغییراتی غیر قابل پیش بینی داشته باشد تا با محیطهای غیرقابل پیش بینی سازگار شود؛ اما این راهبرد، ایرادی هم دارد: نمیتوان به طور همزمان هم درباره محیطی جدید آموخت و هم این آموختهها را عملی ساخت. قطعا دوست ندارید هنگامی که ماموتی دارد به شما حمله میکند، به این فکر فرو بروید که با آن چه کار کنید». «کارکردن برای به دست آوردن نتیجهای خاص، الگویی خوب برای بسیاری از تعهدات اساسی انسان است؛ مثلا الگویی خوب برای نجاران یا نویسندگان یا مدیران است. این که نجار یا نویسنده یا مدیرعامل خوبی باشید، از روی کیفیت صندلیها، کتابها یا محصولات نهاییتان مشخص میشود. درباره «تربیت فرزند»، والدین مثل نجار هستند؛ اما هدف ساختن نوعی خاص از محصول، مثلا صندلی نیست؛ بلکه نوع خاصی از فرد است».
برای نوشتن این مطلب از فرادید کمک گرفته شده است