حکایت خانم پرستاری که شیمیایی شد
شهربانو/ بتول خورشاهی یکی از پرستارانی است که در هشت سال دفاع مقدس در جنگ حاضر بوده است. او در هویزه و جزیره مجنون بطن توپ و خمپاره را درک کرده و میگوید: گاهی از حجم مجروحان وحشت میکردم. شیفتبندی کرده بودیم اما همه گروهها آماده به خدمت شدند. بین مجروحها گیج بودم و نمیدانستم باید به کدامشان رسیدگی کنم. این صحنههایی را که در فیلمها دیدهاید آنجا با چشم دیدیم. آخرین نگاه، آخرین ذکر و آخرین وصیت خیلی از مجروحان را شاهد بودم.
بانو خورشاهی در اسفند 62 در حالی که در عملیات نصر حاضر بوده است شیمیایی میشود. او بعدها در سال 66 در ماجرای «برائت از مشرکین» در مکه مدتی به اسارت درمیآید و جانباز میشود. کتاب «راهی برای رفتن» از خاطرات این بانوی مشهدی است.