
چرا نمیخواهیم چاق باشیم؟
خراسان
بروزرسانی

خراسان/ چرا از آدمهاي چاق منزجريم؟ شايد دليل اين حس ناخوشايند، تلاشهاي شکستخوردۀ خودمان براي رسيدن به بدني باريک و خوشاندام باشد. چاقها ما را ياد زشتيهاي بدن خودمان مياندازند اما اگر از منظري تاريخي نگاه کنيم، ماجرا پيچيدهتر ميشود.
اين تحملناپذيري چاقي جنبهاي کاملا مدرن دارد، دستکم وقتي بحث شکل و اندازۀ بدن مطرح ميشود. از ميانههاي قرن 19 پيشرفتهاي علمي آغاز شد و در پي آن، غذا و کالاهاي ديگر در دسترس مردم بيشتري قرار گرفت و همين عاملي شد تا فربهي که زماني نماد برتري اجتماعي طبقۀ متوسط بود، بياعتبار شود. همين که تعداد بدنهاي چاق رو به افزايش گذاشت، چاقي در سلسلهمراتب اجتماعي بهشکلي غمانگيز «عادي» شد. رفتهرفته چاقي پيوند محکمتري با طبقات فرودست و بدنهاي غيرسفيد پيدا کرد و نمود ظاهري ثروت به شکلهاي ديگري از مصرف گره خورد و فرقهاي از اندامهاي باريک و سالم و ورزشي و کارآمد و زيبا بر سلسهمراتب تظاهر تسلط يافت.
ضمن اين که به نظر ميآمد در خلال قرن 19 عادت تمسخر آدمهاي چاق رو به فزوني بوده است، فرهنگ رو به گسترش تبليغات و مصرف انبوه اين گرايش را تشديد کرد. تمرکز ديداري اين فرهنگ واضح و بديهي بود: هاليوود، در کنار سينماي اروپا، نقشي فراموشنشدني در بين بازيگران داشت.
چاقي، تهديدي براي زيبايي!
ابتداي قرن 20 دورهاي است که ميتواند براي تعمق درباره ديدگاههاي کنونيمان در خصوص چاقي مفيد باشد. از اين زمان، انگارۀ غرب از بدنهاي فربه نمايندۀ «تهديدي زيباشناختي و خطري براي سلامت» است که با برداشتهاي قرن بيستمي از بدن در پيوند است، برداشتهايي از اين قبيل که بدن چيزي مصرفي و در معرض نمايش است.
از قرن 16، «چاقي» را مرضي دانسته بودند که عمر را کوتاه و جسم را بدريخت ميکند. پزشکان هم که قاصدان بيماري و ناتواني و پيري و مرگ بودند، چاقي را بيش از پيش تقبيح کردند. از مردم خواسته شد اشتهاي شان را کم کنند و برنامههاي غذايي و ورزشي سالمي در پيش بگيرند و به اين ترتيب، بدن به چيزي تبديل شد که بايد هميشه با دخالت مستقيم نيروي اراده به سامان درآيد. همۀ اينها نشانههايي هستند از تناقضهاي جامعۀ تودهاي که از سويي تشويق به مصرف ميکند و از سوي ديگر خودداري بيشتري ميطلبد.
چاقي، نشانه از دست دادن مهار خود
در دهههاي بعدي، اين روند پيشرفت بيشتري داشت. همراه با رشد نئوليبراليسم در دهۀ ۱۹۷۰ و «فرهنگ پرخوري» ملازم آن که مصرف اجباري را در کنار نياز به انضباط نفس مينشاند، چاقي به علامتي رؤيتپذير بدل شد که نشان ميداد شخص مهار خود را از دست داده و در ظرافت و زيبايي افول کرده است.
ولي آيا اين سير تکاملي ميتواند بهکفايت توضيح بدهد که چرا واکنش به بدنهاي چاق تا اين حد زننده و شديد است که گويي وجود چاقها بهخوديخود ميتواند آلودهکننده باشد؟
چاقي، مانعي بر سر آرمانشهرباوري بدن
انواع مختلف آرمانشهرباوري جسماني در طول تاريخ مشهود بوده است، آن هم نه فقط به شکل تلاش و کوشش براي بررسي و بيشينهسازي کمال بشري و مبادرت به افزايش طول عمر انسان بلکه تا جايي که (تلاش ميشود) حتي بر مرگ هم غلبه شود. افزون بر اين، اميد به غلبه بر محدوديتهاي تنيافتگي معمول ميتواند الهامبخش نقشههاي جديدي براي سازماندهي جامعه باشد. عدهاي ظهور و افول تلاشي «آرمانشهري» براي ايجاد بدنهايي کارآمد را که تسليم خستگي نشوند، دنبال کردهاند، رؤيايي که با تلاش براي به حداکثر رساندن تواناييهاي ماشيني کارگران تا قرن 20 ادامه يافت.
نويسنده : کريستوفر فورث| ترجمۀ حسين رحماني