جهان/ در احاديث وارد شده است که فرمودند در هنگام خطر گناه و وسوسه شيطان؛ شما بگوئيد معاذالله؛ يعني خود را به امان گاه و پناه گاه محکم الهي برسانيد. اما نتيجه بخش بودن اين ذکر شرايط و زمينه هايي دارد که بايد آنها را نيز مدنظر داشت.
در روايات ما متعدد آمده است که در هنگام خطر گناه بگوئيد؛ معاذالله و وارد پناه گاه امن الهي شويد تا از آن گناه مصون بمانيد:
۱- آيت الله جوادي آملي در تبيين اين احاديث اينطور گفتهاند که؛ گفتن تنها و صِرف، کاري از پيش نميبرد و اگر اشاره شده است که بگوئيد معاذ الله، منظور آنست که به زبان دل بگوئيد و به عبارت ديگر با گفتن اين کلام، بايد انسان وارد دژ و حصن محکم الهي شود تا از دسترس شيطان در امان باشد.
همانگونه در هنگام خطرات طبيعي نظير جنگ و يا زلزله آژير خطري شنيده ميشود به اين معنا که مردم وارد پناهگاهها شوند، حال اگر کسي در جاي خود بايستد و فقط اين نداي (آژير) خطر را بشنود و با خود بگويد که من بايد به پناه گاه بروم و مدام نيز اين جمله را در نزد خود تکرار کند اما قدم از قدم برنداشته و خود را به جاي امني نرساند قطعاً امنيتي براي او از گفتن و خواندن اين جمله و شنيدن آن آژير خطر حاصل نخواهد شد.
از همين قسم است آن احاديث وارده که فرمودند در هنگام خطر گناه و وسوسه شيطان؛ شما بگوئيد معاذالله؛ يعني خود را به امان گاه و پناه گاه محکم الهي برسانيد.
۲- عالم عقل و عالم مجردات به جهت يک پارچگي و صراحتي که در آن هست از هر نوع تشويشي مبري بوده و انساني که ساکن آن ساحت است از هر نوع وسوسه اي در امان خواهد بود. اگر در روايات بسيار ديده ميشود که از فضيلت تفکر و تأمل بر عبادت (عبادت ظاهري) نام برده شده است و يا اينکه برترين عبادات را در تفکر بيان نمودهاند " تفکر الساعة افضل من عبادت الثقلين" سِرَّش در اين است که؛ تفکّر و تأمّل انسان را از خيال و وهم - که عوالم متزلزل و متشابهياند- به عالَم عقل که جهاني مستحکم و استوار است رهنمود ميسازد. عاقلي که در حِصنِ عقل مقيم است، هيچگاه اسير تَلوُّنات (رنگ به رنگ شدن) و تشبّهات خيالي و يا وهمي نميشود.
۳- آنچه که در لسان دين از آن به عنوان خطوات شيطان و وسوسههاي ابليس نام برده ميشود؛ همانا سقوط آدمي از عالم بسيط و صِرف عقل است به عوالم خيال و وهم.
خيال و وهم از آن نظر که در ذيل ساحت عقل فرمان بر باشند ميتوانند از مُعظَم نعمات الهي بوده و انسان را در راه رسيدن به مقامات عاليه همراهي کنند. اما آنچه که از آن به عنوان سقوط و يا گناه در ورود به اين دو عالم ياد ميشود همانا تَوغُّل و ماندگي در اين عالم است در آياتي از کلام الله آمده است که انسان مختال، از محبت الهي به دور است "وَاللَّـهُ لَا يُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ". (حديد ۲۳)
آنچه که در اين دست آيات بايد بدان توجه نمود اين مطلب است که "مختال"، به انساني گفته ميشود که خيال زده است و نه آنکه داراي خيال است. خيال زدگي به آن معناست که قوه تخيُّل آدمي در ذيل قوه عاقله او کار نکند و خود را مستقل يافته و بر پايه درک و فهم خود حکم کند اين آدم حد و مرزي براي اعمال و رفتار خود ندارد زيرا که عالَم خيال، هيچ حدّي براي عمل در خود نميبيند و به عبارت ديگر هيچ حريمي براي خود لحاظ نميکند(الا حريم حفظ خود).
بنابر اين؛ هر حريمي در بايد و نبايدها بر اعمال آدمي حاکم ميشود، از قُوائي بالاتر از خيال نظير وهم و عقل نشأت ميگيرد. بنابراين اگر انسان خيال خود را سر لوحه اعمالش قرار دهد و آنرا در ذيل عقل سامان ندهد، هيچ حد و مرزي براي رفتار او نميتوان در نظر گرفت و از اين موجود در کلام وحي به مختال يعني خيال زده ياد شده است.
۴- عالَمِ عقل که خود بسيط است، براي آنکه انسان را در اين بساطت نگه دارد حريمي دارد و حريم او همان ماندگاري در اين بساطت و صرافت است، تا انسان به تشويش و تزلزل نيفتد. بقا همواره از بساطت ناشي ميشود و هر مُشوِّش و متزلزلي محکوم به فناست، بنابراين؛ انسان براي آنکه مانا و باقي باشد ناگزير است که مقيم اين پناهگاه گردد و براي آنکه در اين حريم بماند بايد از ورود بيگانه به اين حريم جلوگيري نمايد (در اصل بيگانه اي به اين حريم پاي نميگذارد و اين انسان است که با عدمِ نگه داشتنِ حريمِ اين عالَم، از اين عالم سقوط ميکند).
۵- از موارد مذکور فوق اينگونه نتيجه گرفته ميشود که؛ اولاً انسان موجودي است در مسير زوال و اگر بخواهد ابدي باشد بايد در مکان امن و مطمئني مَسکن گزيند که از فنا مصون باشد و ثانياً هر مکاني که داراي تزلزل و تشويش و ديگرگوني است در مسير زوال است، بنابراين انسان بايد به خانه اي وارد شود که آن خانه از تغيير مصون بوده و اين همان خانه عقل است. گناه و لغزش انسان را از اين حريم امن به وادي تغيير سوق ميدهد و تغيير همان صفت انسان موهوم و مختال است، بنابراين اگر انسان ميخواهد جاودان باشد بايد به پناهگاهي برود که آنجا را تغييرات درننوردد و تزلزلات در بر نگيرد و اين همان خانه امن الهي است که معاذ يعني پناه گاه امن است و از آن ميتوان به عالَمِ صِرف و بسيطِ عقل که تغييري در آن نيست، نيز نام برد.
۶- آنچه ره آورد دين براي انسان است همين مطلب است و اگر ديده ميشود که در بسياري از آيات و روايات انسان را به توبه و بازگشت به سمت حريم امن الهي ميخوانند و در جاي ديگر عبادت را وسيله تقرب ميشمارند و باز در محل ديگري تفکر و تأمل در امر الهي را افضل عبادات بر ميشمارند؛ تمام اين موارد به اين بر ميگردد که آنچه نجات بخش انسان است همانا ورود به منزل امني است که اولاً از تغيير در امان است و ثانياً راه ورود به آن منزل تفکر و تعمق است.
از اين منزل در لسانهاي مختلف تعابير مختلفي شده است چه اينکه در لسان دين از آن به جنَّت و يا معاذ الهي و يا تعابير ديگري نظير عالم جبروت و در زبان اهل فلسفه از آن به عالم مجردات و کليّات صِرف و يا عالم عقل نام برده شده است.