آثار دفاع مقدسی دهه شصت؛ بهترین آثار موسیقیایی صد سال اخیر ایران



ایکنا/
آهنگساز و پژوهشگر موسیقی بر این باور است؛ به ضرس قاطع آثار موسیقیایی که در دهه شصت برای دفاع مقدس ساخته شد و حتی آثار تغزلی آن دوره، شاهکارهای موسیقی صد سال اخیر موسیقی ایران زمین هستند.
دفاع مقدس تنها واژهای نیست که مفهوم دفاع نظامی را یدک بکشد، بلکه رویکردی همهجانبه است و همچنان جاریست. دفاع مقدس در سرزمین ما به مثابه، اعتقاد، تعهد و خردی جمعی است که تعریفی نو از یک ملت را به تصویر میکشد، از خط مقدم جبهه تا کوچه پس کوچههای شهرها و روستاها. دفاع مقدس یک اندیشه و رویکرد است با ساحتهای بیشمار که از رزمنده تا دانشمند و هنرمند و کاسب و بازاری را در برمیگیرد. این مفهوم، بازنمایی روح جمعی، همدلی و همبستگی است که در دل هر ایرانی با هر عقیده و نگرشی در حفظ کیان ایران اسلامی، به وحدت نائل میشود. همچنین پرداختن به آن در یک هفته و دهه، امریست نامطلوب.
گروه هنر ایکنا میکوشد مفاهیم معطوف به مقوله کارکرد هنر در این ساحت را در قالب گفتوگو با اهالی هنر و ادب به بررسی بگذارد. در این مقال، به گفتوگو با رضا مهدوی، کارشناس موسیقی، پژوهشگر و دو دوره دبیر جشنواره بینالمللی موسیقی فجر و همچنین دبیر هفتمین جشنواره موسیقی و سرود بسیج «آوای عشق» نشستهایم. مهدوی که از مدرسان دانشگاه در این حوزه است در این مجال به بررسی تولیدات و آفرینشهای هنری با رویکرد دفاع مقدس و وطن پرداخته است. سخنانی صریح که با پیشنهادات او به عنوان یک هنرمند به متولیان امور فرهنگی همراه بود. بخش نخست گفتوگوی ایکنا با مهدوی دو روز گذشته با عنوان «درد وطن در جانِ «محسن چاووشی» کار یک وزارتخانه را کرد» از نظرتان گذشت، در این مجال بخش دوم این گفتوگو را با هم میخوانیم و میبینیم:
ایکنا _ چه ملزوماتی نیاز است تا شرایط برای آفرینش موسیقی دفاع مقدسی همچون آثار دهه شصت، فراهم شود؟
کشتیگیران ما در جهان سرافراز شدند، دلیلش این است که یک مربی از جنس خودشان با آنان تمرین کرده است. در رشتههای مختلف سالها مربی از خارج میآوردند و فقط پول حرام میشد. بله ما میتوانیم! وقتی بچه چهارده ساله به جبهه میرود و در هجده سالگی فرمانده میشود و خرمشهر را آزاد میکند، اکنون هم این قابلیت در جوانان ما وجود دارد. آن زمان باور بود الان هم اگر باور باشد همه کار میشود انجام داد. یک سال مسئولان این امر را امتحان کنند، ببینیم آیا نتیجه میگیریم یا خیر! زمانی که در والیبال اول میشویم، «خجسته باد پیروزی» پخش کنیم، در هر رشتهای که مقام میآوریم از این قبیل آهنگها پخش کنیم. چه اشکالی دارد؟ برای پیروزی المپیاد هم این آهنگها را پخش کنیم. چرا فکر میکنیم آهنگهای دفاع مقدسی فقط مختص به بزرگداشت دفاع مقدس و رویدادهای مربوط به آن است؟
انتظار میرفت طی هفته دفاع مقدس، در مترو اینگونه آهنگها را بشنویم ولی خبری از آن نبود! حتی رادیو هم موسیقی دفاع مقدسی پخش نکرد. بخش خبری ۲۰:۳۰ مهمترین و پربینندهترین برنامه رسانه ملی است که صغیر و کبیر، دوست و دشمن مخاطب آنند، حداقل کاری که در این ایام میشد انجام داد، دو دقیقه اول این برنامه سرودهای دفاع مقدسی پخش کرد. شعر مرحوم سبزواری در همین آهنگ «این پیروزی» شعر امروز است یعنی انگار برای این روزها این شعر را سروده است. این مسئله در مورد تمام رویدادها و مناسبتهایمان صدق میکند. مثلا نوروز، هر روز ما باید نوروز باشد. یا ایام محرم، مگر نمیگوییم کل یوم عاشورا کل ارض کربلا؟! پس این مناسبتها نباید مختص به یک روز خاص باشند و ما زمانی که میگوییم حس دفاع مقدسی یعنی در همه حال و احوال این حس هست و موسیقی هم باید حضور داشته باشد. ما امروز نیازمند این حس هستیم چون شرایطش ایجاب میکند.
ما تفکر آزادی و آزادگی داریم و فرمهای هنری باید به تقویت این تفکر کمک کنند. زمانی که داستان حر را میشنویم درس آزادی و آزادگی میگیریم. ما آرزومند و خواهان آزادی غزه هستیم و این باید در ما تقویت شود و استمرار داشته باشد. پس این واژه مناسبت یک اشتباه بزرگ است و ما نباید خودمان را در این ارزشها محدود به تاریخ و زمان مشخص کنیم. مثلا ما هر وقت به سفر عتبات عالیات برویم چاووشخوانی میشنویم پس لزوما روز و تاریخ مشخصی ندارد و نباید محدود باشد.
از این رو به نظر من باید تمام ادارات موسیقی و تجسمی تعطیل شوند و یک مرکز ایجاد شود که تمام این هنرها در آنجا پیگیری و مدیریت شوند. منتهی، مدیر اینچنین مجموعهای باید دهها مشاور عالی و کارکشته داشته باشد. اوایل میگفتند مدل ژاپن را برای مدیریتها در پیش بگیریم که البته محقق نشد. این نوع مدیریت از این قرار بود که یک مدیر ارشد با سن پایین مثلا حدود ۲۵ ساله را سر کار میگذاشتند اما دهها مشاور سن بالای کارکشته به این مدیر جوان مشاوره میدادند و کار بسیار خوب پیش میرفت. ولی ما اینچنین روندی نداریم در عوض بهترین نیروهایمان را سر پنجاه سال خانهنشین میکنیم که مثلا نیروی جدید و تازه نفس به کار گمارده شود که این موضوع هیچ اشکالی ندارد، نیروی جوان و دارای انگیزه داشته باشیم اما اگر از تجارب و مشاوره بزرگان و پیشکسوتان استفاده نکنیم امکان ندارد موفق شویم. تازه یک کارشناس و مدیر به سن تجربه و حضور مفید و مؤثر رسیده که عذرش را میخواهیم و بازنشستهاش میکنیم.
ایکنا _ در دهه شصت علاوه بر آفرینش آثار موسیقایی شاخص و ماندگار دفاع مقدسی، برخی فیلمهای سینمایی هم بودند که به خصوص موسیقی این فیلمها بسیار شاخص و ماندگار شد. این که بعد از دهه شصت موسیقی آنچنان شاخص دفاع مقدسی نداشتیم آیا در موسیقی فیلم هم بعد از آن دوران همین شرایط را تجربه کردیم؟
فیلمی مثل «از کرخه تا راین» علاوه بر خود فیلم که بسیار خوب و خوش ساخت بود، موسیقیاش بسیار درخشید حتی آن صدای «سوت» که مرحوم خورشیدفر در این اثر مجید انتظامی اجرا کرد، خود به اثری مجزا و ماندگار و بسیار مشهور تبدیل شد.
جالب است بدانید یکی از دلایلی که موسیقی فیلم در دهه شصت قوت گرفت و آثار شاخصی پدید آمد این بود که خود موسیقی در آن دهه بسیار محدود شده بود و بسیاری از موزیسینها به ساخت موسیقی فیلم روی آوردند و همین قضیه باعث آفرینش آثاری شد که به ویژه در حوزه موسیقی دفاع مقدس ماندگار شد.
البته شرایط موسیقی در دهه شصت از نظر کیفی خیلی خوب پیش میرفت که متأسفانه از دهه هفتاد و با آغاز دوران موسوم به «سازندگی» موسیقی از این منظر رو به افول نهاد و در حد گستردهای به سمت پاپیولار شدن رفت.
یکی دیگر از دلایل تغییر کیفیت موسیقی در دهه هفتاد، این بود که در دهه شصت عموما فقط دو صدا از رسانهها و رادیو تلویزیون شنیده میشد. این روند به تدریج باعث شد مردم خسته شوند و طبیعت تنوعطلب انسان را به سمت تغییر ذائقه موسیقایی سوق دهد و همانطور که میبینیم موسیقی در دهه هفتاد دچار تغییراتی محسوس شد.
در این دوران چیزی که باعث آسیب به موسیقی شد تنها تغییر ذائقه مردم نبود بلکه مدیران ما هم در آن دوران مقصر بودند و دلیل اصلی این بود که مدیران، عموما تخصص و یا حتی آشنایی با هنرها نداشتند. خیلی از آن مدیران حتی یک موسیقی را ارادی و با اختیار و انتخاب خود گوش نداده بودند یا یک کتاب در حوزه فرهنگ و هنر نخوانده بودند، یا یک فیلم خوب ندیده بودند و همچنین به تماشای یک گالری نقاشی نرفته بودند. فکرش را بکنید نوع نگاه در آن زمان به شکلی بود که مدیر داشتیم میگفت خدایا چرا آخر عمری من را با اینچنین شغلی داری امتحان میکنی! و اینکه مثلا مدیر بخش موسیقی یا هنری شدن را نوعی امتحان و عذاب الهی میدانست و میبینیم که تلقی اینچنین مدیرانی چقدر میتوانست باعث آسیب به هنر شود. کسی که آن زمان فکر میکرده با امضای هر مجوز موسیقی گویی گناهی مرتکب شده است!
ایکنا _ ما در دهه شصت که موسیقی محدود بود و هنرمندان معدود، آثاری بسیار شاخص در حوزه دفاع مقدس خلق کردیم. چرا امروزه که موسیقی پیشرفت کرده، سطح نوازندهها و تکنیک نوازندگی به شکلی معنادار ارتقا یافته، ارکسترها بزرگتر و علوم هارمونی و کنترپوئن اینقدر بین موزیسینها بیشتر جا افتاده اما شاهد آفرینش آثاری مثل آن دهه نیستیم؟
دلایل زیادی وجود دارد. یکی از دلایل، ممیزیها و کارشناسیهای نادرست بود. شما وقتی به یک چهره هنری شناخته شده تبدیل میشوید و عموم مردم به شما احترام میگذارند، نباید بروید گردن کج کنید پیش مسئول که مجوز من را دهید! یا پروسه مجوز برایتان طولانی شود. این امور باعث سرخوردگی و خستگی هنرمند میشود. باعث میشود هنرمند ناراحت شود و با خود بگوید من که از بطن انقلاب بودم و هرآنچه خواستید از آثار من استفاده کردید، حداقل برای ما حرمت قائل شوید! که متأسفانه در مواقعی حرمت قائل نشدیم. به تدریج این سرخوردگیها باعث شد همین هنرمندان به منتقد تبدیل شوند. کم کم از حاکمیت فاصله گرفتند، آثار و کنسرتهایشان را در خارج از کشور انجام دادند.
یکی دیگر از مشکلات این بود که در بسیاری از شوراهای ارزشیابی آثار موسیقی کسانی بودند که سطحشان به مراتب از هنرمندانی که آنها قرار بود کارشان را ارزیابی کنند پایینتر بود. این مسئله باعث رنجش، قطع همکاری و در نتیجه پایین آمدن سطح آفرینشهای هنری شد، به همین دلیل ما با وجود بهبود شرایط موسیقی و تعدد هنرمندان کارکشته اما نسبت به دهه شصت آثار ماندگار کمتری داریم.
این روند باعث شد بسیاری از موزیسینها سراغ معلمی و تدریس موسیقی بروند تا اینکه به خلق اثر بپردازند در صورتی که در تمام دنیا پداگوژی مفهوم و جایگاه مجزا و ویژه خود را دارد ولی در کشور ما آهنگساز تدریس میکند، نوازنده تدریس میکند و تنظیمکننده و دیگر هنرمندان بدون اینکه دوره روش تدریس دیده باشند که البته اینجا مسئله مورد بحث ما نیست و میخواهم بگویم که روند خلق آثار به چه سمت و سویی رفت.
خلاصه اینکه ما حتی دغدغه تجلیل و به دست آوردن دل این هنرمندان را هم نداشتیم در صورتی که باید سراغ آنها میرفتیم و از آنان به خاطر آثار ماندگارشان تجلیل میکردیم. من در دورانی که مسئول برگزاری جشنواره بودم سراغ چند هنرمند بزرگ رفتم از آنها خواهش کردم که به احترام مردم و به احترام جشنواره در این رویداد حضور داشته باشند، که آنها گفتند الان به ما بگو بیا قله قاف میآییم ولی در این رویدادها شرکت نمیکنیم! گفتم چرا؟ گفتند الان خیلی دیر است! آن زمان که باید میآمدید، نیامدید و احوالی از ما و مشکلات و شرایطمان نگرفتید. الان در این سن، سال و کهولت انگیزهای برای جایزه گرفتن نداریم! من الان بیمار افتادهام گوشه خانه و به جای الان باید سال هفتاد تجلیل میشدم. برخی از این اساتید حتی دقیق به اسم و تاریخ میگفتند که فلان معاون هنری در فلان سال به ما اعتنا نکرد.
خلاصه عرض کنم پس کی ما باید بجنبیم و شرایط را بهبود ببخشیم؟ اگر امروز فکری نکنیم دیگر هیچ وقت شرایطی برای خلق آثاری مثل آثار دفاع مقدسی دهه شصت نخواهیم داشت.
بنده به ضرس قاطع میگویم آثاری که در دهه شصت برای دفاع مقدس ساخته شد و حتی آثار تغزلی آن دوره، شاهکارهای موسیقی یکصد سال موسیقی ایران زمین هستند.
الان تازه استاد احمد پژمان درگذشتهاند. آیا در زمان حیات این استاد توجه آنچنانی به ایشان شد؟ هنرمندی چندوجهی که اُپرا را اولین بار به ایران آورد، همچنین موسیقی الکترونیک و بسیاری آثار شاخص ارکسترال ساخت که در سطح اول جهان عرضه شدند اما متأسفانه کمترین حمایتی از این استاد نشد، در این حالت نباید انتظار داشته باشیم موسیقی ما پیشرفت کند.
ایکنا _ آثار دفاع مقدسی نه تنها از نظر موسیقی بلکه از نظر شعر و ترانه نیز کارهای شاخصی بودند اما همانطور که میبینیم ترانه نیز در این روند سیر نزولی در پیش گرفته است. کنسرتها رونق گرفته و بسیاری از تهیهکنندهها و کاسبان موسیقی برای رونق و جذابیت ظاهری هرچه بیشتر موسیقی و کنسرت بر نوع موسیقی و شعر و ترانه تأثیر گذاشتهاند و در بسیاری کارهای پاپ، اشعار و ترانههای سخیف میبینیم. به نظر شما این معضل را چگونه میتوان مدیریت کرد؟
طی این دو سه دهه در پستها و مسئولیتهایی مختلف و تهیهکنندگی خصوص و دولتی بودهام و کاملا با این مقوله آشنا هستم. اول عرض کنم که مسبب همه این افول، تهیهکننده نیست. یک تهیهکننده، بالادست هم دارد. مدیران دولتی بیشتر مسبب این شرایط هستند تا تهیهکنندهها، منتهی آنها پشت دیوار تهیهکنندهها پنهان میشوند. منِ تهیهکننده نوعی کافی است اندکی هوش داشته باشم و بفهمم ذائقه مدیر مربوطه در مورد شعر و ترانه چطور است و من هم همانطور شعر را انتخاب و تهیه کنم.
اگر این ذائقهسازی به شکلی معقول توسط مدیران دیوارکشی و هدایت میشد، به راحتی میتوانست به مسیر درست خود بازگردد. مثلا دستهبندی شود به جای ۱۰۰ درصد پخش و مجوز موسیقی پاپ، سی درصد موسیقی دستگاهی، بیست درصد موسیقی نواحی و پنجاه درصد موسیقی پاپ نه اینکه فقط موسیقی پاپ باشد. وقتی میبینیم رادیو آوا و رادیو پیام، ۹۵ درصد آنچه به عنوان موسیقی پخش میکنند از همین موسیقی پاپ آن هم از نوع سطح پایین با ترانههای دم دستی است، معلوم میشود که داریم ذائقه جامعه را به چه سمت و سویی هدایت میکنیم!
اکنون در این نوع موسیقی سطح پایین پاپ بسیاری از خوانندهها عین هم میخوانند و به عناوین «چی چی بند» در حال فعالیت هستند. چه خواننده این آثار چه آهنگساز بسیار کار راحتی دارند شاعر هم چهار کلمه معمولی کنار هم میگذارد که لزوما هم نیاز ندارد مفهوم خاصی را القا کند و این میشود نود درصد خوراک موسیقایی که به خورد جوانان ما داده میشود. آنقدر ترانه گفتن به این شکل ساده شده که هرکسی ذرهای با این حیطه آشنایی پیدا کند میتواند عین همینها را بسراید. در بسیاری از موارد، تهیهکننده به ترانهسرا میگوید میخواهم این واژگان به خصوص را کنار هم بچینی و ترانه کنی! به همین راحتی! در نتیجه و به طور روشن؛ این ترانه، هرگز ترانه بیژن ترقی نخواهد شد!
ما در ایران موضوعیتی به عنوان بخش خصوص نداریم. اصل ۴۴ قانون اساسی را علیرغم تأکیدات مقام معظم رهبری، نمیگذارند اجرایی شود. دولت به تصدیگری علاقهمند است. همین اخیرا یک مدیرکل موسیقی گفته بود این نمایشگاه را بدهید ما انجام دهیم. که واقعا تعجببرانگیز است! حداقل در این دولت این حرفها را نزنید. باید این کارها را واسپاری کنید و به بخش خصوص بدهید. کار شما حمایت، نظارت و سیاستگذاری است. چه عطشی وجود دارد که دوست دارید در این امور باشید؟ مدیران را توجیه نمیکنند که برنامه هفتم بر برونسپاری تأکید دارد. متأسفانه دولت دوست دارد همه کارها را خودش انجام دهد و تا زمانی که این اصلاح نشود بخش خصوصی کارایی مورد نظر را نخواهد داشت و این مقوله به ویژه در حوزه موسیقی نمود مشخصی دارد.
با این روند ما در موسیقی سیر نزولی یافتهایم در صورتی که موسیقی عرب و کشورهای حوزه خلیج فارس و موسیقی ترکها و موسیقی جهان اسلام، روند معمول و پیشرونده خود را طی میکند.
ایکنا _ این همه کار با بودجههای کلان تولید میشود اما نتیجه و اثرگذاری آنچنانی ندارند در حالی که میبینیم محسن چاووشی بدون هیچ بودجهای و تنها با اتکا بر علاقه و دغدغه شخصی خود به میهن، اثری در بحبوحه جنگ دوازده روزه خلق میکند، حماسیتر از هر اثری دیگر و تا آن حد در سطح وسیع بین مردم با استقبال مواجه میشود. به نظر شما آیا میتوان از همین هنرمند و همین اثر فاکتورهایی مشخص کرد تا در زمان نیاز اینچنین آثاری خلق کرد؟
اول عرض کنم که نمیدانم آیا هزینهای به آقای چاووشی برای این اثر پرداخت شده یا نه که اگر نه، به نظرم خیلی زود باید به او هزینهاش را بدهند و خیلی هم باید هزینه بالایی بدهند. من دو سال در جشنواره تمام تلاشم را کردم که جایزهای با نام این هنرمند داشته باشیم اما نشد و قبول نکرد. همین پیشنهاد من باعث شد برخی از آهنگسازان و هنرمندان موسیقی با من تماس گرفتند و گفتند حق نداری این کار را بکنی و حتی مدیران هم با من همراهی نکردند و شرح ماجرا در این مجال قابل گفتن نیست.
درست است که چاووشی خدا را شکر نیاز ندارد، ولی مثلا ۱۰ میلیارد تومان بابت همین کار به او بدهید که او هم حتما عینا همین پول را خرج آزادی دهها زندانی خواهد کرد. مگر از این کار بهتر داریم؟ چاووشی پولی برای خودش نمیخواهد. کسی که در این سطح در خانه اجارهای زندگی میکند، اصلا دنبال پول و ثروت نیست!
ما اصلا نباید به این فکر کنیم که چاووشی به رادیو و تلویزیون اهمیت نمیدهد، این ماییم که باید سراغ او برویم و او را دریابیم. در جنگ دوازده روزه یک دفاع مقدس بود و یک کار دفاع مقدسی آن هم از محسن چاووشی و این هنرمندِ غنیمت را باید غنیمت شمرد!
گفتوگو از علیرضا سپهوند