مهارت زندگی/ سه نوع قطع ارتباط عاطفی در روابط طولانیمدت

فرارو/ روابط بلندمدت همیشه با جرقههای اولیه و شور آغازین ادامه پیدا نمیکنند؛ با گذر زمان، عوامل پنهان اما قدرتمندی میتوانند موجب دوری عاطفی میان زوجها شوند.
به گزارش فرارو به نقل از فوربز، در بسیاری از روابط، بحرانها و فروپاشیهای ناگهانی تنها سطحی از واقعیتی عمیقتر هستند؛ واقعیتی که در لایههای پنهانِ رابطه، یعنی در شکافهای نامرئی و تدریجی عاطفی شکل میگیرد. گسست عاطفی معمولاً در لحظات کوچک و گذرا رخ میدهد؛ همان فضاهایی که در ظاهر بیاهمیتاند اما در واقع، ریشه بسیاری از سردیها و نارضایتیها هستند.
برای نمونه، ممکن است فردی فکر کند در حال تعریف روزش برای شریک زندگیاش است، اما در واقع فقط مجموعهای از گزارشهای خشک و بدون بار احساسی را ارائه میدهد. یک زوج ممکن است تمام روز با هم حرف بزنند، اما گفتوگوهایشان فقط حول برنامهریزی، وظایف یا مسائل اجرایی باشد. این دقیقترین نشانههای یک گسست پنهاناند؛ زمانی که صمیمیت نه از سر میل و پیوند عاطفی، بلکه با صرف زحمت و تلاش اجباری حفظ میشود.
چالش اصلی این است که فاصله عاطفی در همه زوجها به یک شکل ظاهر نمیشود. منشأ آن میتواند در شیوه تنظیم هیجانات، نحوه مواجهه با تعارض، میزان راحتی با صمیمیت یا حتی سبکهای دلبستگی ریشه داشته باشد. شناخت نقطه آغاز گسست، به زوجها کمک میکند بفهمند مشکل اصلی دقیقاً کجاست و باید انرژی خود را روی چه بخشهایی متمرکز کنند.
۱. گسست عاطفی ناشی از روتین
عادتها و روتینهای روزمره ممکن است زوجها را فریب دهند و این تصور را ایجاد کنند که رابطه آرام و باثبات است، درحالیکه در عمق ماجرا، فاصله عاطفی در حال شکلگیری است. وقتی دو نفر با هم خوب کنار میآیند، مسئولیتها را تقسیم میکنند و کمتر دچار اختلاف میشوند، راطبه عاطفی بهتدریج سرد میشود. در چنین شرایطی، آرامش ظاهری میتواند به سستی و بیتفاوتی منجر شود.
گفتوگوها در سطح باقی میمانند، ابراز محبت به عادتی بیروح تبدیل میشود و گذراندن وقت مشترک شکل رسمی و بیاحساس به خود میگیرد. در واقع، سیستم عصبی هر دو نفر بیش از حد به این پیشبینیپذیری عادت میکند. در آغاز عشق، تازگی رابطه موجب آزاد شدن دوپامین و اکسیتوسین میشود، اما با گذشت زمان و جایگزینی تازگی با تکرار، این هورمونها کاهش مییابند و رابطه از حالت «عاطفی» به «عملیاتی» تغییر میکند.
یک پژوهش در سال ۲۰۲۱ نشان میدهد زوجهایی که بخش قابلتوجهی از زمان خود را به گفتوگوی روزمره و نهفقط صحبتهای زمان بحران اختصاص میدهند، رابطهای نزدیکتر و رضایتبخشتر دارند. در مقابل، زوجهایی که بیشتر گفتوگوهایشان حول وظایف، برنامهریزی یا اختلافات میچرخد، پیوند ضعیفتری تجربه میکنند.
راهکارهای مقابله با گسست ناشی از روتین:
ایجاد تازگیهای کوچک: غافلگیریهای ساده، حتی چیزهایی کاملاً کوچک، میتوانند حضور عاطفی را دوباره زنده کنند. بزرگی کار مهم نیست؛ آنچه اهمیت دارد، خودجوش بودن آن است.
جایگزینی کنجکاوی به جای کارآمدی: پرسیدن سؤالهایی که شاید کماهمیت به نظر برسند اما به شناخت تازه از شخصیت طرف مقابل منجر شوند.
ساختن آیینهای مشترک: انجام کارهای تکرارشونده اما معنادار مانند آبیاری گیاهان در روزی مشخص یا کشف مسیرهای جدید پیادهروی. آیینها تازگی را در دل تکرار حفظ میکنند.
۲. گسست عاطفی ناشی از اجتناب
در برخی روابط، فاصله عاطفی نتیجه اجتناب از مواجهه با تنشها است. زمانی که یک نفر تحت فشار قرار میگیرد و دیگری بهجای گفتوگو عقبنشینی میکند، اجتناب فضای رابطه را پر میکند. این نوع فاصله لزوماً با دعوا یا تنش همراه نیست، اما اگر تکرار شود، سکوت جای ارتباط سالم را میگیرد. با ادامه این روند، زوجها از طرح موضوعات حساسی خودداری میکنند. آرامش ظاهری حفظ میشود اما زیر پوست رابطه، یک نگرانی دائمی شکل میگیرد.
نشانههای بارز این نوع گسست:
هر دو نفر هنگام اختلاف عقبنشینی میکنند.
گفتوگو درباره موضوعات مهم مدام به تعویق میافتد.
رابطه از بیرون آرام به نظر میرسد اما از درون شکننده و نامطمئن است.
یک مطالعه طولی درباره الگوی «مطالبه–عقبنشینی» نشان میدهد معمولاً نارضایتی از رابطه پیش از اجتناب رخ میدهد. این یعنی اجتناب، هم عامل ایجاد تعارض است و هم شاخصی قوی از وجود درد پنهان در رابطه. وقتی صمیمیت ناامن میشود، افراد برای حفظ ثبات به سکوت و کنارهگیری پناه میبرند. اگر حتی یکبار تعارض به تجربهای خطرناک تبدیل شود، سیستم دفاعی بدن به سمت اجتناب گرایش پیدا میکند.
برای شکستن این چرخه چه باید کرد؟
زوجها باید «زمینه مشترک» بسازند؛ بستری که در آن تعارض بتواند بدون تخریب رابطه حل شود.
ایجاد اعتماد با گفتوگوهای ملایم و منظم، مانند شروع صحبتها با جملات نرم («احساس میکنم…») بهجای حمله مستقیم.
بهجای نگهداشتن حرفها برای یک مکالمه سنگین و پرتنش، بهتر است گفتوگوهای کوتاه، آرام و مکرر درباره مسائل مهم انجام شود.
۳. گسست عاطفی ناشی از تفاوت
برخی زوجها بدون اینکه مشکلی عمیق وجود داشته باشد، صرفاً به دلیل تفاوت در سبک دلبستگی یا نیازهای عاطفی دچار گسست میشوند. ممکن است یک نفر به صمیمیت زیاد نیاز داشته باشد و دیگری به فضای شخصی بیشتر. یکی عشق را با ابراز احساسات میسنجد و دیگری با آرامش و حضور غیرمستقیم. در چنین شرایطی، یکی احساس خفگی میکند و دیگری احساس نادیدهشدن؛ در نتیجه هر دو ناامید میشوند، حتی اگر نیت هر دو محبتآمیز باشد.
یک مرور نظاممند از ۳۷ مطالعه نشان میدهد سبکهای دلبستگی چگونه بر تنظیم هیجانی تأثیر میگذارند:
افراد با دلبستگی ایمن: انعطافپذیرند و از صمیمیت بهعنوان پناه استفاده میکنند.
افراد با دلبستگی اجتنابی: از نظر بیرونی آراماند اما درونشان دچار استرس پنهان است.
افراد با دلبستگی اضطرابی: هیجانات شدیدتری را نشان میدهند و آرام شدن برایشان دشوارتر است.
دلبستگی حلنشده: ترکیبی از تعقیب و عقبنشینی است.
به بیان دیگر، افراد نهفقط در نحوه فکر کردن به عشق، بلکه در نحوه تجربه فیزیولوژیک آن با هم متفاوتاند. برای یک نفر نزدیکی نشانه امنیت است، برای دیگری تهدید. این تفاوت فقط زمانی مشکلساز میشود که به سوءتفاهم تبدیل شود.
راهکار اصلی چیست؟
بهجای تلاش برای تغییر دیگری، زوجها باید تفاوتها را بهعنوان «اطلاعات» ببینند. پرسیدن پرسشهای دقیق میتواند مدل عاطفی طرف مقابل را آشکار کند:
«وقتی میگویی احساس ارتباط داری، یعنی چه؟»
«چه زمانی بیشترین احساس عشق را میکنی؟»
این پرسشها باعث میشود دو نفر نقشه عاطفی یکدیگر را بهتر درک کنند.
اگر به دنبال تشخیص نوع گسست در رابطه خود هستید، باید بدانید بیشتر زوجها تنها در یک دسته قرار نمیگیرند. افراد ممکن است بسته به شرایط زندگی، میزان استرس یا تغییرات شخصی، بین چند الگو حرکت کنند. آنچه اهمیت دارد آگاهی است. تشخیص الگو، اولین قدم برای ترمیم رابطه و بازسازی پیوند عاطفی است.


















