نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
دیدنی-خواندنی

میراث/ همه چیز درباره ی «مینیاتور یا نگارگری»؛ هنری اصیل و ظریف

منبع
سيري در ايران
بروزرسانی
سيري در ايران/ واژه ي مينياتور که مخفف شده ي کلمه ي فرانسوي ميني موم ناتورال و به معني طبيعت کوچک و ظريف است و در نيمه ي اول قرن اخير و حدودا از دوره ي قاجاريان و اردزبان فارسي شده، اصولا به هر نوع پديده ي هنري ظريف (به هر شيوه يي که ساخته شده باشد ) اطلاق مي شود و در ايران براي شناسايي نوعي نقاشي که داراي سابقه و قدمتي بسيار طولاني است به کار مي رود. اين هنر که به اعتقاد اکثر محققان در ايران توليد يافته، بعد به چنين راه برده و از دوره ي مغول ها به صورتي تقريبا تکميل تر به ايران برگشته و هنرمندان ايراني تلاش بي شائبه يي را صرف تکميل و توسعه ي آن کرده اند از جمله هنرهائي است که قابليت به تصوير در آوردن تمامي طبيعت را در قالبي کوچک دارد. اما نبايد چنين پنداشت چون مقياس تصاوير در مينياتور سازي بسيار کوچک است، بنابراين تنها بخش کوچکي از طبيعت را مي توان در اين نوع تابلوها تصوير نمود، يا چون الهام بخش مينياتوريست طبيعت است، وي ناچار مي باشد فقط مناظري از طبيعت را ترسيم کند. بلکه کوشش در ايجاد والقاي هرچه بيشتر زيبايي و تفهيم آن صفت ويژه يي است که مينياتورسازي را از ساير انواع نگارگري ايران جدا مي کند و مينياتوريست هنرمندي است که آنچه را خود مي انديشد يا مي پندارد که بيننده علاقمند به ديدن آن است تجسم مي بخشد و به هيچوجه تابع مقررات و قوانين حاکم برفضاي نقاشي نيست. مينياتورهاي امروز ايران، همان نقاشي کلاسيک اروپا ( سبک اميرسيونيسم و به دنبال آن شيوه هاي مدرن نقاشي اروپائي ) است هرچند گروهي نوشته اند که به هنگام ظهور اسلام، ايرانيان در هنر نقاشي داراي سنتي کهن بوده اند. اما هيچ سند معتبري که اين ادعا را ثابت کند در دست نيست و اصولا اين گونه اظهار نظرکردن بيشتر منطبق برواقعيت است که مکاتب مينياتورهاي ايراني، از قرون بعد از اسلام آغاز شده و در قرون اوليه ي بعداز ظهور اسلام، هنر ايران با ابتکاراتي در خطوط عربي تداوم يافته و بهترين نسخه هاي قرآن کريم را هنرمندان مبتکر ايراني نوشته اند و به تزئين و تذهيب مصحف شريف پرداخته اند و طلاکاري حواشي و سرلوحه ي قرآن و طرح هاي اسليمي و ختايي و گردش هاي ترکيب بندي آن ها را به شيوه ي مخصوصي که امروزه آنرا ؛ استيليزه ؛ مي ناميم ابداع کردند و در ادامه ي اين ابداع و ابتکار، نقاشي براساس متن کتب و نوشته ها نيز رواج يافت که مينياتورهاي مکتب بغداد سرآغاز آن است. مکتب بغداد، از آن جهت که نوعي نقاشي بدوي است تا حدودي نشان از فقدان مهارت و قدرت هنري سازندگانش دارد و بيشتر در بردارنده ي قصه ها و روايات مذهبي است. هنرمندان مکتب بغداد، اکثرا ايراني بوده اند و معمولا نيز به سفارش و دستور روساي قبايل عرب کتب خطي را با ذوق خود تزئين ميکردند و رئش کار آنها به اکثر نقاط دورونزديک ايران راه يافته بود و تا دوران سلجوقيان که نقاشي ايران ترقي محسوسي کرد ادامه يافت. بعد از حمله ي چنگيز به ايران و از رونق افتادن بغداد که مرکز تجمع هنرمندان بود و از آنجا که نخستين فرمانروايان مغول در شمال غربي ايران و در تبريز و مراغه مستقر شدند، خواه نا خواه هنرمندان در آن منطقه گردآمدند و به دليل علاقه و تمايل مغولان به هنرچيني، جذب ذوق آزمايي در اين زمينه شدند. ناگفته نبايد گذاشت که نقاشي به شيوه ي چيني ها، با هجوم مغولان به ايران نيامد، بلکه نقاشي ايران سال ها قبل از تهاجم چنگيز با اسلوب و روش هاي هنر چين در سراسر خاورميانه شهرت و اعتبار داشت و در شاهنامه ي فردوسي نيز به اين مطلب اشاره شده و احتمال مي رود که ترکان سلجوقي مروج اين شيوه در ايران بوده باشند. منتهي ايرانيان شيوه ي نقاشي چيني را با ديدخاص هنري خود تلفيق کردند و کاشي هايي که امروزه نمونه هايي از آن دردست است نشان مي دهد که سال ها پيش از حمله ي مغول به ايران، همان شبک و شيوه و رنگ آميزي و طراحي که بعدها به صورت نقاشي کتب مورد استفاده قرار گرفت، در ايران اعمال شده و اگر دست حوادث کتاب خانه هاي بزرگ ايران را معدوم نکرده بود امروز به راحتي مي توانستيم نسخي را که متعلق به دوران پيش از مغول بوده و همان ويژگي مينياتورهاي مکتب هرات يا مراغه و مکاتب ديگر بعد از مغول را داشته ببينيم. در ابتداي حمله مغولان به ايران، هنر نقاشي به واسطه ي قتل عام هنرمندان رونق خود را از دست داد. ولي بعد از چند سال سران مغول به فکر ترويج هنر افتادند و براي عملي ساختن اين منظور عده يي نقاش چيني را از راه مغولستان به ايران آوردند و کوشيدند تا نقاشي چيني را در ايران رايج سازند و هنرمندان ايراني، اگرچه تحت تاثير اين مساله قرار گرفتند، اما برخلاف نقاشان چيني هرگز طبيعت را به عنوان نهايتي از احساسات و عواطف و به گونه يي مجرد و انتراعي مورد توجه قرار ندادند و بيشتر به انسان و تفکراتي در حالات انساني پرداختند و به همين جهت است که کمتر مينياتور ايراني را بي صورت و هيات انساني مي توان يافت. از سوي ديگر مينياتور سازان ايراني، هرگز پيوندهاي خود را با شعر، فرهنگ و شيوه هاي تفکر بومي نبريده و افسانه ها، اساطير، قهرمانان ملي، سنن و شيوه هاي زندگي ايراني همواره نمودي آشکار در آثار آنان داشته و اين وابستگي به زندگي و اعتقادات ملي تا جايي قوي است که به مينياتور ايراني، عليرغم پيوندها و نقاط مشترک فراوانش با ساير مکاتب آسيايي ( از جمله شيوه هاي نقاشي هندي، چيني و ژاپني ) وجهه ي خاصي مي دهد و باعث تمايزش از هنر ساير ملت ها و ممالک مي شود و اين وضعيت تا دوران ايلخانيان و تيموريان ادامه داشت و به قدري مورد توجه بود که يکي از شاهزادگان تيموري به نام ؛ بايسنفرميرزا ؛ که خطاطي هنرمند بود، سرپرستي امور هنري را در شهر هرات به عهده گرفت. در آن زمان، شهر هرات مرکز تجمع هنرمندان شده بود و معروف است که فقط در يک اموزشکده ي نقاشي، شصت استاد يه تعليم هنرجويان و انجام سفارشات محوله اشتغال داشتند. معروفترين استادکاران مکتب هرات ؛ کمال الدين بهزاد ؛ است که کتاب مصور و معروفي به نام ظفرنامه ي تيموري دارد و به جرات مي توان آثار وي را از لحاظ حالت چهره ها، حرکت قلم، انتخاب موضوع . نمايش دادن وقايع سرآمد تمام مينياتور هايي دانست که قبل يا بعد از او در ايران ساخته شده است. رويهمرفته آثار مينياتور ايران در مکتب هرات، به علت سابقه ي ممتد و آزادي عمل قابل توجهي که بعد از مکتب بغداد براي هنرمندان به وجود آمد، تا حدي پيشرفت نمود که دوره هنرنقاشي و مينياتور سازي ايران، بعد از دوره ي هرات، با همان شرايط تکميل يافته ي خود به عصر صفويان منتقل شد و بعد از آنکه تبريز به عنوان پايتخت انتخاب گرديد، استاد کمال الدين بهزاد به آنجا دعوت و عهده دار سمت رياست کتابخانه ي سلطنتي شد و همواره با استادکاران بزرگ اين دوره نظير، آقا ميرک، سلطان محمد، حسين پاکوب و عده يي ديگر کوشيد تا اين هنر را تعالي و تکامل بخشد. سبک و مکتب نقاشي دوره صفويه را در يک تقسيم بندي کلي مي توان در دو بخش کاملا جدا از هم مورد بررسي قرار داد: ۱) مکتب تبريز که تا وقتي پايتخت به قزوين منتقل شد به همان شيوه يي که ذکر آن گذشت تداوم داشت. مينياتورهاي اين دوره، همه در يک نوع و از لحاظ ظرافت کاري و حرکت قلم و طرح و رنگ دنباله ي مکتب هرات است و فقط مختصري با آن تفاوت دارد. ۲) مکتب اصفهان که بعد از انتقال پايتخت به اصفهان شکل گرفت و طي آن سبک و شيوه ي کار دچار دگرگوني هايي کاملا چشمگير شد که نمونه ي بارز و مشخص آن نقوش تزئيني مساجد اصفهان، کاخ چهل ستون و عمارت عالي قاپو است.