توريسم آنلاين/ جنگلهاي سنگده که در پايين دست قله «نرو» و «زرجو» واقع شده، مکاني است آرام، دنج و ديدني براي گردشگراني که ميخواهند چند روزي را به دور از زندگي رخوت بار شهري، در دل طبيعت زيبا بگذرانند.
اين منطقه با توجه به پتانسيلهاي فراوان، مکان خوبي براي برگزاري اردوهاي کوهنوردي است، اما درعين حال، ميتوان از اين روستا و از ميان ارتفاعات آن، خود را به سمنان رساند.
از «لَمِرز» تا «سنگده»:
کمي از جاده را که طي ميکنيم، به روستاي «لَمرِز» ميرسيم. برج زيبايي بر بالاي تپهاي در ميان درختان خودنمايي ميکند. اين برج که به «پير شهريار» معروف است، در بين مردم محلي، به برج لمرز معروف است؛ برجي متعلق به قرن چهار يا پنج هجري، اما همچنان زيبا و استوار. ميگويند در قديم، دور تا دور اين برج، راههايي بوده براي رفتن به زيرزمين برج، جايي که غنائم جنگي را پنهان ميکردند، اما حالا هيچ راهي وجود ندارد و زير زمين آن هم قابل ديدن نيست. بعد از ديدن برج، حرکت ميکنيم. دور تا دورمان را رشته کوههاي البرز احاطه کردهاند. پاي دامنه کوه پر از تپههايي است که انگار نقاشي شده است. براي رسيدن به سنگده، بايد از روستاهاي لَمرِز، فِلورد، وليک بِن، وزمِلا و درزي کُلا بگذريم. هر چه بالاتر ميرويم، هوا سردتر ميشود. سنگده جايي آن بالاهاست که بالاخره به آن ميرسيم.
چرا اين همه سنگ؟! جنب و جوش عجيبي ديده ميشود. با اينکه روز تعطيل است، اما روستا بسيار شلوغ است. يکي از پيرمردان اهل سنگده ميگويد دوست قديميشان از دنيا رفته و چون در سنگده بيشتر مردم با هم فاميل هستند، امروز همه براي مراسم او به مسجد ميروند. پيرمرد با لهجه شيرينش از روستا برايمان ميگويد: «بچه جان! شما داريد الانِ سنگده را ميبينيد، در قديم، سنگده اين طوري نبود، ماشين نبود، با اسب همه جا ميرفتيم، ميخواستيم در زمين خودمان خانه بسازيم، اما هر جا را ميکنديم، سنگ ميديديم، به خاطر همين به روستاي ما سنگده ميگويند.»
براي رفتن به جنگل، از روستا خارج ميشويم. جنگل با درختان انبوه و سر به فلک کشيدهاي شروع ميشود که در ميان اين درختان، جادهاي خاکي براي عبور وجود دارد. جنگلِ بکر و زيبايي است. تلألو خورشيد از ميان شاخ و برگها عبور ميکند و روي زمين، سايه روشنهايي به وجود ميآورد. نميدانيم به اطرافمان نگاه کنيم يا به آسمان، يا زمين! هر کدام براي خودش نقش و نگار خاصي دارد. تميزي جنگل و بکرياش توجهمان را جلب ميکند. ميگويند مردم سنگده خيلي مواظب طبيعتشان هستند، کسي که اينجا زباله بريزد، جريمه ميشود!
کنار 7 لول يک رودخانه! جنگل سنگده پر از چشمه و رودخانه است. به رودخانه «کِسليان» ميرسيم. مردم محلي به اين مکان ميگويند هفت لول، برايمان عجيب است، اما با ديدن رودخانه که روي آن پلي زدهاند، جواب سئوالمان را ميگيريم؛ هفت لوله درون پل وجود دارد که آب رودخانه از داخل لولهها، از سمتي وارد و از سمت ديگر خارج ميشود. به همين علت به آن هفت لول ميگويند. اطراف رودخانه شلوغ است، برخي از گردشگران در کنار رودخانه و پاي آتشي که افروختهاند، اتراق کردهاند. علاوه بر اين، باز هم مثل هميشه هر جايي که انسانها ميروند، زبالههاي فراواني را هم ميتوان ديد که اطرافشان را آذين ميکنند! يکي از اهالي لبخندي ميزند و ميگويد جريمهاش را بايد بدهند تا بدهيم اينجا را حسابي تميز کنند!
در مسير «تِلارسَربند»:
جاده جنگلي را جلو ميرويم و به «تِلار سَربند» ميرسيم، جايي در جنگل که تمام مردم سنگده آن را خوب ميشناسند؛ چشمهاي که آب شرب مردم سنگده را تأمين ميکند. آب از چندين پله به سمت پايين سرازير ميشود و در پايين چشمه در حوض سنگي بسيار زيبايي جمع ميشود. کنار اين حوض، آلاچيق بزرگ و زيبايي است که معماري خاصي دارد. حيف که اين آلاچيق با اين معماري زيبايش در حال نابودي است. با اينکه بيرون آلاچيق فضاهايي براي درست کردن کباب در نظر گرفته شده، اما مسافران، کبابهايشان را در آلاچيق درست ميکنند و همين باعث شده چوبهاي داخل آلاچيق، سياه و بيرنگ شوند.
يخ در بهشت زمستان! براي گشت و گذار در جنگلهاي سنگده، يک روز کامل وقت لازم است، اما اين جنگل نوردي، عاري از هرگونه خستگي است و در هر قسمت جنگل چيزهاي مختلفي را تجربه ميکنيم و ميبينيم. هر چه بالاتر ميرويم، هوا سردتر ميشود. بعد، به مکاني ميرسيم که بين مردم سنگده، به «اَشک» يا «يخ او دَره» معروف است؛ پر از درخت راش و رودخانهاي زيبا که بين درختان جاري است. آب اين رودخانه چون در ارتفاع بالاتري است، از آب تمام چشمهها و رودخانههاي جنگل سردتر است. به همين علت به آن ميگويند يخ او دَره؛ يعني آبي که آن قدر سرد است که انگار يخ در آب گذاشتهاند! مثل يخ در بهشت!
بفرمائيد ازگيل! يکي از همراهان، کمي ازگيلها ميچيند. البته ميوه ديگري هم در دستش هست؛ دانههاي ريز قرمزي که پر از هسته است. ميگويد: اين ميوه «وليک» است. دو نوع وليک داريم؛ يک نوع آن قرمز است و نوع ديگرش سياه. اطراف جاده جنگلي هم پر از بوتههاي تمشک است.
يکي دو ساعت از وقت ناهار گذشته است، اما اين قدر طبيعت در جنگلهاي سنگده زيباست که تمام روز را با چند بيسکويت سر ميکنيم تا هوا سردتر نشده و مه نگرفته، ديدن تمام قسمتهاي جنگل را از دست ندهيم.
کنار «چهار جمبول»:
ساعت از چهار بعدازظهر گذشته است که کمکم با جنگل، چشمهها و رنگهايش خداحافظي ميکنيم. در راه برگشت، در ورودي جنگل و پشت نگهباني، مکاني را پايين دره نشانمان ميدهند که به «چهار جمبول» معروف است. جمبول در زبان مازندراني يعني عمق؛ جايي که آب رودخانه در اين عمق جمع ميشود و مردم محلي در فصل تابستان در آن شنا ميکنند، اما براي رسيدن به «چهار جمبول» بايد به پايين رفت و شيب تندي را طي کرد. مردم سنگده آن قدر راحت اين شيب را طي ميکنند که انگار روي پلهها راه ميروند، ولي ما از خير آن ميگذريم و راه بازگشت را پيش ميگيريم.
چگونه برويم؟ اگر از تهران، از طريق جاده فيروز کوه به سمت مازندران حرکت کنيد، بعد از طي حدود 190 کيلومتر نرسيده به پل سفيد، به پمپ بنزين آن ميرسيد که تنها پمپ بنزين اين شهر است. در کنار اين پمپ بنزين، جاده فرعي به سمت راست وجود دارد که آسفالت است. در اين مسير فرعي حرکت کنيد تا به يک دو راهي برسيد. در ابتداي يکي از اين راهها، تابلوهايي است که روي يکي نوشته شده «دهميان» و ديگري «سنگده». طبيعتاً به سمت سنگده برانيد و به آنجا که رسيديد، بعد از طي کردن روستا، به جنگل سنگده ميرسيد.
وسايل نقليه عمومي:
اتوبوسهاي پايانه مسافربري شرق تهران هر روز به سمت پل سفيد حرکت ميکنند. نرسيده به پل سفيد، کنار پمپ بنزين پل سفيد پياده شويد و از آنجا با ماشينهاي خطي، به روستاي سنگده و از آنجا بعد از کمي پيادهروي، به جنگل سنگده برويد.
کجا بمانيم؟ روستاييان «سنگده» آدمهاي بسيار مهربان و مهماننوازي هستند. اتاقهاي تميز اين روستا، جاي بسيار مناسبي براي اتراق و شبماني است. مردم سير چشم «سنگده»، اتاقها و سوئيتهاي خود را با قيمت مناسبي اجاره ميدهند. مطمئن باشيد با شما کنار ميآيند!
سومين جنگل هيرکاني جهان:
جنگلهاي سنگده گوشهاي از جنگلهاي هيرکاني ايران زمين واقع در دامنههاي شمالي سلسله جبال البرز است. اين جنگلها جزو کهنترين جنگلهاي جهان و متعلق به اواسط دوران سوم زمين شناسي است که قدمت آن به 30 ميليون سال پيش ميرسد!
همانطور که ميدانيم، با شروع دوران چهارم زمين شناسي، عصر يخچالها فرا رسيد و يخچالها موجب از بين رفتن بيشتر جنگلهاي پهن برگان جهان شد و سوزني برگان جايگزين آن شدند، اما در اين منطقه از سرزمين ايران، يخچالها پسروي کردند و درختان پهن برگ همچنان باقي ماندند. مشابه اين جنگلها، فقط در دو ناحيه رويشي از جهان يافت ميشود؛ يکي در شمال آمريکا، ديگري در شرق آسيا، يعني ژاپن و کره.
راشستان خالص!
در جنگلهاي سنگده با ارتفاعي حدود 900 متر از سطح دريا، ميتوان راشستان خالص همراه با تک پايههاي بسيار با ارزشي مثل گيلاس وحشي، بارانک، مَمرِز، وَن (زبان گنجشک)، نمدار، مَلَج و چندين نوع افرا را مشاهده کرد.
در ارتفاعات بالاتر هم ميتوان گونههاي سرما پسند خشت، زرشک و سماق وتوس و ديو آلبالو را ديد.