نماد آخرین خبر

شعر طنز/ شوخی من با حافظ!

منبع
خراسان
بروزرسانی
شعر طنز/ شوخی من با حافظ!
خراسان/ اگر آيد زنم يک شب، وَ بوسد دست بابا را به خال بيني اش «بخشم، سمرقند و بخارا را» کباب و جوجه و پاچين به روي ميز بعضي ها «چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان يغما را» چرا هي مي‌کشي ريمل؟ چرا هي مي‌زني پَـنکِک؟ «به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روي زيبا را» تو! گفتي مرغ پيدا شد، وَ بعدش تخم مرغ آمد «کسي نگشود و نگشايد به حکمت اين معما را» شنيدم گفت بابايم که‌امروزه نمي‌فهمند! «جوانان سعادتمند! پند پير دانا را» اميرحسين خوش حال