بيتوته/ ناملايمات و ناگواريهاي زندگي از اندازه فزون و گاهي از حدود مقدورات و توانايي بشر خارج است. واقعا مرد مي خواهد که بار سنگين مصايب و تالمات را بر دوش کشد و در مقابل حوادث و وساوس شيطاني استقامت و پايداري نمايد سهل است بلکه رنج و بلا را به جان و دل پذيرفته از بارگاه رب العزه جز مزيد صبر و شکر و ايمان و بندگي چيزي نخواهد به داده اش شکر کند و نداده اش را به اقتضا و مشيت الهي تلقي نمايد.
ايوب از فرزندان لاوي بن يعقوب و از انبيا و امراي معروف عرب بود که يک قرن قبل از ابراهيم پيغمبر در سرزمين يمن مي زيست. مدفنش در هشتاد ميلي عدن بر قله کوه جحاف قرار دارد . مردي ثروتمند و نيکوکار بود به قسمي که تا ده نفر گرسنه را سير نمي کرد نان نمي خورد و تا ده نفر مستمند را نمي پوشانيد هرگز جامعه نمي پوشيد :« هفت هزار ميش و بره و سه هزار شتر و پانصد جفت گاو نر و پانصد ماده الاغ داشت.»
تا اينکه امتحان الهي بر ايوب نازل گشت و خداوند خواست ايوب را بيازمايد. پس مال او برفت فرزندانش هلاک گشتند و بدبختي بــــر او چيره گشت .
زينا همسر ايوب که از آنهمه رنج و بلا و مصيبت به تنگ آمده و سخنان دلنشين شيطان نيز مزيد بر علت شده بود بي درنگ به سوي ايوب شتافت و گفت:« تا کي خدايت به رنج و زحمت مي دارد و به دست درد و مصيبت بايد مبتلا باشي؟ آن همه مال و ثروت چه شد؟ جگر گوشه هاي عزيزت به کجا رفتند ؟ دوستان و آشنايانت کجا هستند؟ آن همه عزت و جواني و جاه و جلالت کو؟ چرا از خدا نمي خواهي که بيش از اين ترا رنج ندهد و ابرهاي تيره مصائب و بليات را از بالاي سرت دور کند؟»
ايوب گفت:« روزگار عزت و سلامت چند سال دوام داشت؟» زينا جواب داد :« هشتاد سال» ايوب گفت:« اکنون چند سال است که در رنج و بلا به سر مي بريم؟» زينا جواب داد: « هفت سال.»
ايوب گفت:« من از خدا شرم دارم پيش از آن که روزگار رنج و بلا با دوران نعمت و آسايش برابر شود رفع گرفتاري خود را از او بخواهم . معلوم مي شود که ايمان تو ضعيف و سستي گرفت. من اگر روزي از اين رنج و بلا رهايي پيدا کنم ترا صد تازيانه خواهم زد. از نزد من دور شو که ديگر خوردن و آشاميدن از دست تو حرام مي دانم.»
سپس حق تعالي در برابر صبر ايوب دو برابر مال و منالش را به او باز پس داد. هفت فرزندش را زنده کرد و فرزندان صالح ديگري نيز نصيبش ساخت و در خانه اش يک روز از صبح تا شام ملخ طلا باريد و هفتاد سال ديگر به عزت بزيست.