نماد آخرین خبر

برگی از تاریخ/ بزرگترین قتل عام تاریخ

منبع
جام نيوز
بروزرسانی
جام نيوز/ نيوز، ۲۷۷ سال پس از ايجاد کمپاني هند شرقي و تصرف تدريجي شبه قاره هند توسط انگليسي‌ها، ملکه ويکتوريا، يکم ژانويه سال ۱۸۷۷ ميلادي خود را پادشاه انگلستان و امپراتور (امپرس) هند اعلام کرد و اين سمت در خاندان سلطنتي انگلستان تا سال ۱۹۴۷ باقي بود. با تأسيس کمپاني هند شرقي و تحکيم پايه‌‏هاي سلطه استعماري بريتانيا بر مناطق زرخيز جنوب آسيا، از آن پس، کليه عمليات استعماري و روابط سلطه‏‌گرانه انگليس با ملل جنوب آسيا، از طريق کمپاني هند شرقي انجام مي‌شد. اين دوران، دوران غارت مردم هند توسط انگلستان محسوب مي‌شود که در پوشش روابط اقتصادي و تجارت و بازرگاني، زمينه‏‌ساز نفوذ سياسي در اين سرزمين گرديد. مايک ديويس، در کتاب خود بنام "هولوکاست ويکتورياي متأخر" که در سال ۲۰۰۱ منتشر شد، داستان قحطي‌هائي را نقل مي‌کند که در اثر سياست دولت بريتانيا چيزي مابين ۱۲ تا ۲۹ ميليون هندي کشته شدند. انگليسي ها براي هند طرحي به شدت اقتصادمحور و بي رحمانه داشتند که ذره اي رحم نسبت به بوميان اين کشور در اين برنامه نبود. هند تحت حکومت بريتانيا شاهد قحطي هاي بيشماري شد. اما وحشتناک ترين آن ها در بنگال اتفاق افتاد. اولين سلسله قحطي ها در 1770 اتفاق افتاد و به دنبال آن موارد ديگري در 1783، 1866، 1892، 1897 و در خلال سال هاي 1943 و 1944 رخ داد. در تجربه هاي گذشته هند در زمان قحطي، حاکمان محلي براي جلوگيري از بروز فاجعه انساني از خود تعلل نشان نمي دادند. پس از ظهور سلطه انگليس بر هند، اکثريت قريب به اتفاق موارد قحطي علاوه بر تأخير باران هاي موسمي، ريشه در استثمار و غارت منابع طبيعي از سوي انگليس با هدف کسب منافع مادي داشت. ولي انگليسي ها اندک تأسفي براي فاجعه اي که اقدامات آن ها به بار آورد در خود احساس نکردند. يا اگر تأسفي هم بود، به خاطر به هم خوردن پرداخت منظم ماليات مردم قحطي زده به دولت انگليس بوده است. اولين مورد از سلسله قحطي هايي که بنگال را در بر گرفت مربوط به سال 1770 ميلادي است که به شکل وحشتناکي مرگبار بود. اولين نشانه هاي وقوع چنين قحطي بزرگي در سال 1769 مشاهده شد و تا سال 1773 اداه يافت. اين قحطي عظيم به طور متوسط جان 10 ميليون انسان را گرفت و ميليون ها نفر بيش از رقم ادعايي کشتار يهوديان در جنگ جهاني دوم تلفات داد. به گفته جان فيسک در کتاب "دنياي ناديدني" مي نويسد: قحطي 1770 بنگال بسيار مرگبارتر از فاجعه طاعون سياه در اروپاي قرن 14 ميلادي بود. پايگاه "ورلد آبزروِر" (WorldObserver) در مطلبي با عنوان "قحطي بنگال: چگونه انگليس به دنبال سود مرتکب وحشتناک ترين قتل عام مهندسي شده تاريخ بشر شد" مي نويسد: در حالي که در حکومت گورکانيان هند، هر رعيت موظف به پرداخت 10 تا 15 درصد درآمد خود به حاکم در قالب باج و خراج بود و بدين ترتيب گرچه خزانه حاکمان به خوبي پر مي شد اما حاشيه امني براي رعيت ها ايجاد مي کرد که در صورت ناسازگاري شرايط آب و هوايي براي زراعت هاي بعدي جان سالم به در ببرند. اما زماني که در 1765 پيمان "الله آباد" با انگليس بسته شد و وظيفه جمع آوري خراج از حاکم زمان شاه عالَم دوم گرفته شد و به کمپاني هند شرقي سپرده شد، مالياتي که انگليس اصرار داشت به منظور جلوگيري از وقوع شورش، آن ها را خراج و حق الحفاظه بنامد يک شبه 50 درصد بالا رفت، در حالي که رعايا حتي از جابجايي عاملان دريافت کننده اين پول آگاه نبودند و تصور مي کردند هنوز مبلغ خراج را به فرمانروا مي پردازند. تلف شدن کسري از محصول، جزو معمول زندگي يک رعيت بود، چنان که به همين دليل ذخيره مازاد بر خراج جزو جدايي ناپذير امرار معاش يک رعيت به حساب مي آمد. اما با افزايش ماليات، ذخيره مازاد بر خراج يک رعيت به سرعت فروکش کرد و زماني که در 1768 نابودي بخشي از محصول اتفاق افتاد از اين حاشيه امن خبري نبود. ميزان بارش در سال بعد از آن دلسرد کننده بود و از اينجا اوليت نشانه هاي خشکسالي هولناک شروع به ظاهر شدن کرد. قحطي، استان هاي بنگال غربي و بهار را فرا گرفت اما به "اوريسا"، "جهارکند" و "بنگلادش" نيز نفوذ کرد و بنگال بدترين نوع قحطي را به خود ديد. "بيربوم" و "مرشدآباد" مناطقي بودند که بيشترين تأثير قحطي را تحمل کردند و هزاران نفر به اميد زنده ماندن اين مناطق را تخليه کردند تا اين که مدتي ديرتر در جاي ديگري از گرسنگي جان بدهند. و کساني که ماندند نيز از ميان رفتند. هکتارها زمين زراعي رها شد و حيوانات به اين مناطق هجوم آوردند و مناطق جنگلي غيرقابل زندگي پديدار شد. پيش از آن هر زمان احتمال وقوع قحطي مي رفت حاکمان هند از گرفتن ماليات سرباز مي زدند و با انجام اقدامات جبران کننده مانند آبياري مصنوعي تا حداکثر امکان در صدد ايجاد تسکين براي کشاورزان قحطي زده برمي آمدند. حکام استعمارگر چشم خود را به هشدارهاي پي در پي قحطي بستند با وجود آن که گرسنگي شديد از ابتداي سال 1770 خودنمايي کرده بود. مرگ و مير از 1771 آغاز شد. همان سال، کمپاني هند شرقي 60 درصد ماليات زمين را افزايش داد تا جبران خسارت تعداد بالاي رعيت هاي تلف شده را کرده باشد. درنتيجه رعيت کم تر، محصول کم تر برداشت مي شد که به معني درآمد کم تر براي کمپاني بود. بدين ترتيب، کساني که هنوز جان خود را تسليم قحطي نکرده بودند مجبور به پرداخت دوبرابر ماليات بودند تا به خزانه بريتانيا در هنگامه اين تناقض آسيبي وارد نشود. انگليس پس از تحويل گرفتن حکومت از حکام گورکاني، دستورات گسترده اي براي کشت محصولات درآمدزا صادر کرده بود که در پي صادرات آن ها بود و با اين اوصاف، کشاورزاني که تا پيش از اين عادت به کشت شالي و سبزيجات داشتند اکنون مجبور شدند خشخاش، اينديگو (درخت نيل) و ديگر گياهاني از اين دست بکارند که قيمت بالايي در بازار داشتند، اما به درد جمعيتي گرسنه و روبه مرگ از قحطي نمي خوردند. هيچ ذخيره محصول خوراکي در صورت قحطي وجود نداشت. علل طبيعي خشکسالي چيز جديدي نبود اما انگيزه مادي و منفعت طلبي آثار وحشتناکي از خود برجاي گذاشت. هيچ اقدامي در حق قحطي زدگان انجام نشد بلکه براي جبران کاهش درآمد، بر ميزان ماليات نيز افزوده شد. چيزي که حتي به صورت تعجب برانگيزي کمپاني هند شرقي در 1771 از 1768 سود بيشتري از آن خود کرد. همه اين ها در حالي بود که در اوج بي خبري درباره جمعيت رو به مرگ بنگال، اين تنها اولين مورد از سلسله قحطي هاي بي شماري بود که با انگيزه کسب سود بنا بود سرتاسر هند را در هم بکوبد. اگر چه تمام اين قتل عام ها به نوبه خود مرگبار بودند، اما مرگبارترين آن ها پس از قحطي 1771، مربوط به سال 1943 بود که در خلال آن، 3 ميليون نفر جان خود را از دست دادند و بقيه براي زنده ماندن به خوردن علف و گوشت يکديگر متوسل شدند. روزنامه انگليسي تايم (Time) در مقاله اي با نام "انگليسي زشت" درباره کتاب "جنگ محرمانه چرچيل" اثر مدوسري موکرجي مي نويسد: اين کتاب به بازگويي ابعاد کم تر گفته شده چرچيل در غرب مي پردازد و به ميزان قابل توجه درخشش قهرمانانه او را لکه دار مي کند. در سال 1943 ميلادي نزديک به 3 ميليون نفر تحت فرمانروايي بريتانيا در قحطي بنگال جان سپردند که اين عمق فاجعه، در تاريخ کم نظير است. نويسنده در اين کتاب با موشکافي اسناد رسمي و گفته هاي بازماندگان، تصويري ترسناک از چرچيل ارائه مي دهد که به عنوان بخشي از تلاش هاي جنگي غرب، دستور تغيير مسير مواد غذايي از هندي هاي در حال مرگ به سربازان بريتانياييِ در ناز ونعمت و ذخاير بريتانيا و نقاط ديگر اروپا از جمله يونان و يوگسلاوي مي داد. و اين کار را با چنان رذالتي انجام مي داد که نمي توان به بهانه سياست از تقصير او گذشت. چنان که تنها جواب او به تلگرام حکومت دهلي، پرسش از علت زنده ماندن گاندي است. آن چنان که در کتاب "جنگ محرمانه چرچيل" آمده، مقداري از غلات هند براي تأمين غذاي مستعمره سيلون (سريلانکاي فعلي) صادر مي شد در حالي که اين جزيره به سختي هند دچار نشده بود. گندم استراليا از سواحل شهرهاي هند عبور مي کرد در حالي که اجساد مردگان در خيابان ها بر روي هم سوار شده بودند و به انبارهايي در مديترانه و بالکان فرستاده مي شدند. و پيشنهادات کمک از آمريکا و کانادا نيز از طرف انگليس مورد قبول واقع نمي شد. اضافه برآن، به خود هند نيز حتي اجازه استفاده از ذخاير ارزي خود که در قالب پوند استرلينگ نگه داري مي شد يا استفاده از کشتي هاي خود براي واردات غذا داده نمي شد و از آن جا که دولت بريتانيا براي اطمينان از پر بودن ذخاير خوداقدام به خريد با قيمت بالاي مواد در بازار آزاد مي کرد، قيمت سرسام آور غلات از وسع عامه مردم هند خارج بود. لرد ويول گماشته پادشاه هند رفتار دولت چرچيل در قبال مردم هند را سهل انگارانه، نشانه دشمني و تحقيرآميز توصيف کرد. اين کتاب بر اساس تحقيقات گسترده وبر اساس حقايق تاريخي نشان داده است که چگونه تمهيدات اقتصادي بريتانياي جنگ طلب و مصادر ذخاير غذايي هند، قحطي وحشتناک در اين کشور را پايه ريزي کرد. نژاد پرستي" لرد چروِل" دستيار نفرت انگيز چرچيل و وزير خزانه داري بريتانيا که از کمک به قحطي زدگان هند سرباز مي زد و عمده تصميمات راهبردي منطقه اي که به قيمت جان هاي بسياري گرفته مي شد با توصيه او صورت مي گرفت. زماني که چرچيل در "کنفرانس تهران" به روزولت و استالين سران آمريکا و شوروي مي گفت: "تاريخ نسبت به من مهربانانه قضاوت خواهد کرد" و درميانه بهت آن ها توضيح مي داد: "چون من هستم که تاريخ را مي نويسم" به اين انجاميد که کتاب تاريخ حجيم 6 جلدي او بر جنگ جهاني دوم، کميته جايزه نوبل را بر آن داشت که در خلأ استحقاق لازم براي اهدا جايزه صلح نوبل به او، در ميان شگفتي ها جايزه نوبل ادبيات را تقديم او کنند، کنايه اي ناآگاهانه به مضامين تخيلي و زرق و برق هايي که چرچيل در خودستايي خود ثبت کرده بود؛ تزئيناتي که با حقايق فاجعه بار جنايات او، بيشتر از هر رُماني باورنکردني به نظر مي رسد. روزنامه انگليسي تلگراف (Telegraph) در اين باره مي نويسد: سِر وينستون چرچيل ممکن است به عنوان يکي از بزرگترين رهبران انگليس در زمان جنگ شناخته شود، اما او در هند به خاطر آن که اجازه داد بيش از يک ميليون انسان از گرسنگي بميرند از اذهان مردم اين کشور محو نخواهد شد. چرچيل در مورد درخواست ها براي مواد غذايي فوري براي ميليون ها نفر در شرف مرگ در بنگال بي توجهي کرد در حالي که شالي هاي برنج آن ها را براي توليد کيسه هاي شني به الياف کنف تبديل مي کرد و اين در شرايطي بود واردات برنج از ميانمار با اشغال ژاپن متوقف شده بود. در 1943 بين 1 تا 3 ميليون تن بر اثر گرسنگي جان خود را از دست دادند. در حالي که انگليس ادعا مي کرد در ميانه پرشدن خيابان هاي کلکته از روستاييان ضعيف و نزار، کشتي اضافي براي رساندن ذخاير مواد غذايي اضطراري در اختيار ندارد، اسناد وزارتخانه اي نشان مي دهد اين همه جنايات نه تنها از بي عرضگي چرچيل نبود، بلکه ارسال کمک هاي غذايي به بنگال بارها به او پيشنهاد شده بود، او و دستياران نزديکش هر گونه تلاش براي اين کار را در نطفه خفه مي کردند.