نماد آخرین خبر

هوا ی تازه/ لطف الاغ به وزغ!

منبع
بروزرسانی
هوا ی تازه/ لطف الاغ به وزغ!
يک وزغ، گردش کنان، اطراف رود در پي يک برکه يا مرداب بود عده اي بيکار در کارش شدند جملگي سرگرم آزارش شدند اين يکي با چوب و آن باقلوه سنگ زخمي اش کردند و شد بيچاره لنگ حس و حالي در تنش باقي نماندبي هدف خود را، به سويي مي کشاند يک الاغ از آن طرف ها مي گذشت کاه و جو آورده بود از باغ و دشت بار او نزديک يک خروار بود خسته از سنگيني اين بار بود تا وزغ را ديد از کار ايستاد زير سنگيني آن بار ايستاد خسته بود اما تقلا کرد تا راه خود را کج کند آن خسته پا تا مبادا چون که دارد مي رود آن وزغ در زير پايش له شود طنز سروده اي از مصطفي مشايخي