نماد آخرین خبر

گوناگون/ افسانه های «الدورادو»، شهر افسانه ای در آمریکای جنوبی

منبع
تابناک با تو
بروزرسانی
گوناگون/ افسانه های «الدورادو»، شهر افسانه ای در آمریکای جنوبی
تابناک با تو/ الدورادو (El Dorado)، واژه ي اسپانيايي است که معناي مرد طلايي يا يک آدم زراندود شده را به طور عام مي رساند. گفته مي شود، الدورادو نام شهر افسانه اي در آمريکاي جنوبي است که بنا بر اين افسانه در الدورادو يا همان شهر گمشده ي طلايي، تمام خانه ها، معابد و همه ي وسايل و لوازم زندگي از جنس طلاست. حتي کف رودخانه ها و سطح مراتع به جاي سنگ و کلوخ و قلوه سنگ، پر از طلا و جواهرات گرانبهاست. بنا بر اين گزارش، در فاصله سال هاي ۱۵۳۰تا ۱۶۵۰و کمي فراتر از آن، هزاران اروپايي به اميد پيدا کردن شهر طلايي الدورادو همه ي جنگل ها، جلگه ها، کوهها، دشت ها و رودخانه هاي آمريکاي جنوبي را زير پاي گذاشتند و تعداد زيادي از آن ها جان خود را در اين راه از دست دادند. اما آيا افسانه الدورادو حقيقت دارد؟ پرسش ديگر آنکه داستان الدورادو از کجا شروع شد و چرا اينقدر شاخ و برگ پيدا کرد؟ آيا الدورادو در پشت يک کوه است، يا شايد در پس يک دشت وسيع و يا در امتداد يک رودخانه ي بي انتها؟ در پاسخ بايد بگوييم، تا اين لحظه الدورادو جز در خيال کساني که آن را باور داشتند، وجود نداشته و هيچ کس در عالم واقع اثر و نشانه اي از آن به دست نياورده است. قايق طلايي بر روي درياچه ي گاتاويتا در اوايل قرن ۱۶ اسپانيايي ها آمريکاي جنوبي را کشف و آنجا را تصرف کردند. در اين ميان، طلا براي مردم بومي اين مناطق از اهميت بسياري برخوردار بود. اين اهميت نه به لحاظ مادي که به سبب جنبه هاي معنوي آن بود. مردمان بومي معتقد بودند، طلا ويژگي هاي منحصر به فردي دارد که ساير فلزات آن را ندارند. درخشندگي، فسادناپذيري و قابليت تغيير و تبديل به اشکال مختلف از جمله مزايايي بود که براي طلا برمي شمردند. آن ها بر اين باور بودند که طلا تصويري از خورشيد است و خورشيد براي آنان مقدس بود. بوميان طلا و جواهرات خود را در زير خاک دفن مي کردند و يا آن ها را در معابد قرار مي دادند، تا بدين ترتيب موازنه ي از دست رفته را به طبيعت بازگردانند و نيروهاي مخرب آن را مهار کنند. بوميان طلا را به شکل هاي مختلف و با الهام از اشياي پيرامون مي ساختند. براي مثال آن را به شکل ادوات جنگي مانند سپر، اسلحه و يا آلات موسيقي درمي آوردند و آن ها را در خاک مدفون مي کردند. در اين ميان مردم قبيله ي Muisca که در بلندي کوه هاي کلمبياي کنوني زندگي مي کردند، يک سنت خاص داشتند. بر اساس اين سنت پادشاه قبيله سرتاپاي خود را به يک ماده ي لزج و چسبنده آغشته مي کردکه به احتمال زياد از صمغ درختان بوده است. سپس افراد قبيله روي او گرد طلا مي پاشيدند. در ادامه پادشاه سوار بر قايق طلايي باريک بدون بادبان Canoe به وسط درياچه معروفي به نام گاتاويتا Guatavita مي رفت. در حالي که قايق به وسط درياچه مي رسيد، در ميان بخور عودها و نواختن ني ها ناگهان پادشاه خود را به درون درياچه مي انداخت و بدن زراندود شده ي او در آب شسته مي شد و اين گونه پادشاهي او به تأييد رب النوع قبيله مي رسيد. در اين هنگام صدها تن از مردم قبيله که در سکوت فرو رفته بودند به جشن و پايکوبي مي پردازند و ادوات طلايي را که با خود آورده بودند به درون درياچه پرتاب مي کنند.اين سنت با اکتشاف آمريکاي جنوبي و ورود غيربوميان رنگ باخت؛ اما خبر آن به گوش گروهي از کاشفان حريصي که به قصد ثروت اندوزي به آن مکان پا نهاده بودند رسيد. گفته مي شود، واژه ي الدورادو نيز توسط آن ها ابداع شد. آن ها به درياچه هجوم بردند و با لايروبي آن مقدار اندکي طلا به دست آوردند. از آنجا که آنان در خيالشان شهري رويايي و پر طلا تجسم کرده بودند، نتوانستند با واقعيت آنچه مي ديدند کنار بيايند، پس با خود گفتند که بايد نشانه هاي شهر افسانه اي الدورادو را در جاي ديگري غير از قبيله ياد شده پيدا کنند. قصه ي شهر افسانه اي چنان کاشفان را کور کرده بود که از ياد برده بودند، واژه الدورادو علاوه بر آن که به معناي شهر طلا تفسير شده، معناي مرد زرين و طلايي هم مي دهد. سفر به سوي الدورادو اين شايعه ي مبهم سبب شد تا از آن پس هزاران نفر انفرادي يا در گروه هايي چند نفره به جستجوي الدورادو بپردازند. تب يافتن الدورادو آنچنان بالا گرفته بود که مردم براي تدارک سفر چند ماه صرف مي کردند و زير بار قرض هاي سنگين مي رفتند. اسب هاي تيزتک مي خريدند تا زودتر مسافت هاي طولاني را بپيمايند و با خود حيواناتي از جمله گوسفند و بز و...مي بردند تا در طول سفر از آن به عنوان غذا استفاده کنند. بسياري از آنان در راه رسيدن به شهر افسانه اي طلا و به اميد کسب ثروت بيشتر بر اثر بيماري، سرماي کوهستاني و گرماي طاقت فرسا ، گاه بر اثر سيل يا توفان و يا فرو رفتن در باتلاق از پاي درمي آمدند و بقيه نيز بدون اينکه اثري از الدورادوي افسانه اي پيدا کنند، دست خالي بازمي گشتند. امروزه نام الدورادو به صورت يک کنايه درآمده و اشاره به مکان هايي دارد که بالقوه قادرند ساکنانشان را ثروتمند کنند و گروهي پاي را فراتر گذاشته و از آن به عنوان آرمانشهر ياد مي کنند. با وجود اين، هنوز هم کساني هستند که الدورادو را باور دارند و شايد اميدوارند که روزي آنجا را پيدا کنند و به ثروتي فراوان دست يابند. ادگار آلن پو شعري به نام الدورادو دارد که در سال ۱۸۴۹ براي نخستين بار به چاپ رسيد. اين شعر سفر شواليه اي دلير را توصيف مي کند که در جستجوي الدورادوي افسانه اي است: بر فراز کوهستان هاي ماه پايين دره سايه بران، جسورانه بران ... اگر در جستجوي الدورادو هستي با کانال تلگرامي آخرين خبر همراه شويد telegram.me/akharinkhabar