نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
دیدنی-خواندنی

قلعه الموت؛ نمایش تاریخ بر فراز طبیعت

منبع
لست سکند
بروزرسانی
لست سکند/ نام الموت در تاريخ ايران با نام اسماعيليه گره خورده و حسن صباح به عنوان رهبر فرقه اسماعيليه از اين قلعه به عنوان پايگاه حکومت خود و ترويج عقايد اسماعيليه استفاده مي‌کرده است. در مکتوبات تاريخي از قلعه حسن صباح در دوره صفوي به عنوان زندان ياد شده است، اما کاوش‌هاي باستان‌شناسي در اين قلعه نشان مي‌دهد که دژ الموت نه تنها زندان نبوده، بلکه افرادي که در آن زندگي مي‌کردند از مرتبه اجتماعي خاصي برخوردار بوده‌اند. با کجارو همراه باشيد تا بيشتر با اين بنا آشنا شويم. قلعه الموت يکي ازقلعه‌هاي منحصربه‌فرد تاريخي در ايران است. دژ الموت در شمال شرقي روستاي گازر خان (قصر خان) و بر فراز صخره‌اي به ارتفاع ۲۱۶۳ متر از سطح دريا واقع شده است. بلندي صخره از زمين‌هاي پيرامون ۲۰۰ متر و مساحت دژ ۲۰،۰۰۰ متر مربع است. اين کوه از نرمه گردن (ميانه نرمه‌لات و گرمارود) شروع شده و به طرف مغرب ادامه پيدا کرده است. صخره‌هاي پيرامون قلعه که رنگ سرخ و خاکستري دارد، در جهت شمال شرقي به جنوب غربي کشيده شده است. پيرامون دژ از هر چهار سو پرتگاه است و تنها راه ورود به قلعه در انتهاي ضلع شمال شرقي است که کوه هود کان با فاصله‌اي نسبتا زياد بر آن مشرف است. اين قلعه يکي از جاذبه‌هاي گردشگري الموت است. حمدالله مستوفي درباره اين قلعه گفته است که حسن صباح در سال ۴۸۶ هجري قمري اين قلعه را تصرف کرد و اکنون دژ به نام دژ حسن صباح نيز ناميده مي‌شود. عمده شهرت دژ به علت فعاليت‌هاي نظامي-امنيتي حسن صباح درآن بوده است.
تاريخچه 
حسن صباح در قم در يک خانواده شيعي امامي به دنيا آمد ، پدرش علي بن محمد، عرب تباري از مردم کوفه بود که براي خود نسب يمني ادعا مي‌کرد. او در کودکي و نوجواني مدتي در نيشابور درس خوانده بود. در تاريخ و ادبيات ايران حسن صباح و خواجه نظام الملک طوسي و عمر خيام نيشابوري به سه يار دبستاني معروف هستند. در جواني خانواده صباح از قم به ري که از مراکز فعاليت اسماعيليه بود رفتند. مردي به نام اميره ضراب، حسن را به کيش اسماعيلي جذب کرد. در سال ۴۶۹ هجري (۱۰۷۶ ميلادي) وي به مدت سه سال در قاهره تعليم يافت، پس از آن به ايران بازگشت و فعاليت خود را با سفر در سراسر ايران آغاز کرد و با رفتن به الموت و استقرار در دژ الموت با عنوان «دهخدا»، شاخه اسماعيليان نزاري را پايه گذاري کرد. حکومت نزاري ايران را حسن صباح و هفت تن از جانشينان وي که در ادبيات به خداوندان الموت معروفند، اداره مي کردند. حسن صباح از سال ۱۰۹۰ ميلادي (برابر با ۴۸۳ هجري) تا زمان مرگ (۱۱۲۴ ميلادي) به مدت ۳۵ سال در دژ خود زيست و به فراخواندن مردم به کيش خود ادامه داد. حسن صباح مردي عجيب و پر رمز و راز، سياستمداري مدبر، سازمان دهنده‌اي توانمند و خوش فکر و مردي پرهيزگار بوده است. وي را «سيدنا» به معني «سرور ما» مي ناميدند. حسن صباح پس از تصرف قلعه‌هاي مستحکم و ايجاد سازمان نيرومند و انعطاف‌ناپذير، مبارزه بر ضد بزرگ‌ترين نمايندگان طبقه حاکمه دولت منفور عباسيان، يعني سلجوقيان و ديگر اميران منطقه را آغاز کرد. حسن صباح نابغه امور نظامي بود، قلعه‌هاي غير قابل نفوذ داشت و هيچگاه هيچکدام از قلعه‌هاي اسماعيلي تسخير نشد، تا در زمان هولاکو مصالحه‌اي بين خواجه نصيرالدين طوسي و خورشاه، آخرين فرمانده اسماعيليان، صورت گرفت و از آن پس اسماعيليان تسليم شده و کم کم اکثريت پيروان اين فرقه به مذاهب ديگر گرويدند. حسن صباح همواره با خلفاي عباسي و سلجوقيان جنگيد و هرگز از در اطاعت باآنان در نيامد و همواره در تمام نبردهاي خود پيروز ميدان بود.
معماري قلعه
قلعه الموت را مردم محل «قلعه حسن» مي‌نامند. اين قلعه از دو بخش غربي و شرقي تشکيل شده است. قسمت باختري که داراي ارتفاع بيش‌تري است به نام جورقلا (يعني قلعه بالا) و پيلاقلا (يعني قلعه بزرگ) خوانده مي‌شود. طول قلعه حدود ۱۲۰ متر و عرض آن در نقاط مختلف بين ۱۰ تا ۳۵ متر متغير است. ديوار شرقي قلعه بالا يا قلعه بزرگ که از سنگ و ملات گچ ساخته شده، کم‌تر از ساير قسمت‌ها آسيب ديده است. طول آن حدود ۱۰ متر و ارتفاع آن بين ۴ تا ۵ متر است. در طرف جنوب، در داخل صخره اتاقي کنده شده که محل نگهباني بوده است. در جانب شرقي اين اتاق، ديواري به ارتفاع دو متر وجود دارد که پي آن در سنگ کنده شده و پشت کار آن نيز از سنگ گچ بنا شده و نماي آن از آجر است. در جانب شمال غربي قلعه بالا نيز دو اتاق در داخل سنگ کوه کنده‌اند. در اتاق اول، چاله آب کوچکي قرار دارد که اگر آب آن را کاملا تخليله کنيد، دوباره پرآب مي‌شود. احتمال مي‌دهند که اين چاله با حوض جنوبي ارتباط داشته باشد. در پاي اين اتاق، ديوار شمالي قلعه به طول ۱۲ متر و پهناي ۱ متر قرار دارد که از سطح قلعه پايين‌تر است و پرتگاه مخوفي دارد. در جانب جنوب غربي اين قسمت قلعه، حوضي به طول ۸ متر و عرض ۵ متر در سنگ کنده‌اند که هنوز هم بر اثر بارندگي‌هاي زمستان و بهار پر از آب مي‌شود. در کنج جنوب غربي اين حوض، درخت تاک کهن‌سالي که هم‌چنان سبز و شاداب است، جلب توجه مي‌کند. اين قسمت ازقلعه به احتمال زياد همان محلي است که حسن صباح مدت ۳۵ سال در آن اقامت داشته و پيروان خود را رهبري مي‌کرده است. در جانب شرقي قلعه، پاسداران قلعه و خانواده‌ي آنها ساکن بوده‌اند. در حال حاضر آثار کمي از ديوار جنوبي اين قسمت باقي‌مانده است. در جانب شمال اين ديواره، ۱۰ آخور براي چارپايان در داخل سنگ کوه‌ کنده شده است. گذشته از آثار ديوار جنوبي، ديوار غربي اين قسمت به ارتفاع ۲ متر هم چنان پابرجا است، ولي از ديوار شرقي اثري ديده نمي‌شود. در اين سمت، سه آب انبار کوچک در دل سنگ کنده‌اند و چند اتاق نيز در سنگ ساخته شده که در حال حاضر ويران شده است. بين دو قسمت قلعه، يعني قلعه بالا و پايين، ميدانگاهي قرار دارد که بر گرداگرد آن، ديواري محوطه قلعه را به دو قسمت تقسيم کرده است. در حال حاضر، در ميان ميدان آثار فراواني به صورت توده‌هاي سنگ و خاک مشاهده مي‌شود که بي‌شک باقي‌مانده بناها و ساختمان‌هاي فراواني است که در اين محل وجود داشته و ويران شده است. به‌طور کلي بايد گفت، قلعه‌ الموت که دو قلعه بالا و پايين را در بر مي‌گيرد، به صورت بناي سترگي بر فراز صخره‌اي سنگي بنا شده و ديوارهاي چهارگانه آن به تبعيت از شکل و وضع صخره‌ها ساخته شده است؛ از اين رو عرض آن به‌خصوص در قسمت‌هاي مختلف فرق مي‌کند. از برج‌هاي قلعه، سه برج گوشه‌هاي شمالي و جنوبي و شرقي هم‌چنان پا بر جا و برج گوشه شرقي آن سالم‌تر است. دروازه و تنها راه ورود به قلعه در انتهاي ضلع شمال شرقي قرار دارد. مدخل راه منتهي به دروازه، از پاي برج شرقي است و چند متر پايين‌تر از آن واقع شده است. در اين محل، تونلي به موازات ضلع جنوب شرقي قلعه به طول شش متر و عرض دو متر و ارتفاع دو متر در دل‌سنگ‌هاي کوه کنده شده است. با گذشتن از اين تونل ، برج جنوبي قلعه و ديوار جنوب غربي آن، که روي شيب تخته سنگ ساخته شده است، نمايان مي‌شود. اين ديوار بر دشت وسيع گازرخان که در جنوب قلعه قرار دارد، مشرف است؛ به نحوي که دره الموت رود از آن ديده مي‌شود. راه ورود به قلعه با گذشتن از کنار برج شرقي و پاي ضلع جنوب شرقي، به طرف برج شمالي مي‌رود. از آنجا که راه ورود آن در امتداد ديوار، ميان دو برج شمالي و شرقي واقع شده است، استحکامات اين قسمت از ساير قسمت‌ها مفصل‌تر است و آثار برج‌هاي کوچک‌تري در فاصله اين دو برج ديده مي‌شود. ديوارهاي اطراف قلعه و برج‌ها در همه جا داراي يک ديوار پشت‌بندي است که ۸ متر ارتفاع دارد و به موازات ديوار اصلي بنا شده است و ضخامت آن به دو متر مي‌رسد. از آنجا که در تمام طول سال، گروه زيادي در قلعه سکونت داشته و به آب بسيار نياز داشته‌اند، سازندگان قلعه با هنرمندي خاصي اقدام به ساخت آب انبارهايي کرده‌اند و به کمک آب‌روهايي که در دل سنگ کنده‌اند، از فاصله دور، آب را به اين آب انبارها مي‌رساندند. در پاي کوه‌ الموت، در گوشه شمال شرقي، غار کوچکي که از آب رو مجراهاي قلعه بوده، ديده مي‌شود. آب قلعه ازچشمه «کلدر» که در دامنه کوه شمال قلعه قرار دارد، تامين مي‌شده است. مصالح قسمت‌هاي مختلف قلعه، سنگ (از سنگ کوه‌هاي اطراف)، ملات‌گچ، آجر، کاشي و تنبوسه هاي سفالي به قطر ۱۰ سانتي‌متر است. آجرهاي بنا که مربع شکل و به ضلع ۲۱ سانتي‌متر و ضخامت ۵ سانتي‌متر است، در روکار بنا به کار برده شده است. در ساختمان ديوارها، براي نگهداري ديوارها و متصل کردن قسمت‌هاي جلو برج‌ها به قسمت‌هاي عقب، در داخل کار، کلاف‌هاي چوبي به‌طور افقي به کار برده شده است. از جمله قطعات کوچک کاشي که در ويرانه‌هاي قلعه به دست آمده، قطعه‌اي است به رنگ آبي آسماني با نقش صورت آدمي که قسمتي از چشم و ابرو و بيني آن کاملا واضح است. امروزه در دامنه جنوبي کوه هودکان که در شمال کوه قلعه‌الموت واقع شده است، خرابه‌هاي بسياري ديده مي‌شود که نشان مي‌دهد روزگاري بر جاي اين خرابه‌ها، ساختمان‌هاي بسياري وجود داشته است.
امکانات دفاعي
تنها راه ورود به قلعه الموت در انتهاي ضلع شمال شرقي، چند متر پايين‌تر از برج شرقي دژ واقع شده که کوه هودکان با فاصله نسبتا زياد بر آن مشرف است. در اين محل تونلي در تخته سنگ بريده شده که داراي ۶ متر طول، ۲ متر عرض و ۲ متر ارتفاع است. در دامنه جنوبي کوه قلعه، خندقي به طول تقريبي ۵۰ متر و ۲ متر عرض کنده و آن را از آبي که از داخل قلعه مي‌آمده پر مي‌کرده‌اند تا هيچ راه نفوذي از آن جبهه متصور نباشد. بر روي دامنه‌هاي ديگر نيز هرجا بيم بالا رفتن مهاجمان مي‌رفته خندق‌هايي کنده شده و ديوار بالايي آنها را مورب ساخته‌اند تا امکان هر عبوري را محدود کند. اين قلعه در شوال ۶۵۴ هجري قمري به‌دستورهلاکو به آتش کشيده و ويران شد و از آن پس به‌ عنوان تبعيدگاه و زندان مورد استفاده قرار گرفت. همچنين از سال ۹۳۰ هجري قمري و ابتداي حکومت شاه طهماسب صفوي تا سال ۱۰۰۶ هجري قمري قلعه کالبدي سالم داشته است. متاسفانه حفاري‌هايي که در دوره قاجار براي يافتن گنج در قلعه الموت انجام شده، سبب ويراني آن شده‌ است. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد