نماد آخرین خبر

ریشه ضرب المثل/ نرود میخ آهنین در سنگ

منبع
بروزرسانی
ریشه ضرب المثل/ نرود میخ آهنین در سنگ
نمکستان/ روزي روزگاري، کارواني به قصد تجارت از ايران عازم يونان شد. در آن دوره هر کارواني که به قصد تجارت عازم سرزميني مي‌شد مسافرانش چند شتر و اسب کرايه مي‌کردند و کالايي که قصد فروش آن را داشتند بر حيوانات مي‌بستند و عازم سفر مي‌شدند. در بعضي از مسيرهاي کوهستاني نيز گاهي عده‌اي دزد و راهزن بودند که به اين کاروان‌ها حمله مي‌کردند. اموالشان را مي‌دزديدند و اگر مقاومت مي‌کردند حتي صاحبين کالا را هم مي‌کشتند. مسافرين اين کاروان به سلامت به يونان رسيدند و کالاهاي يوناني را با کالاهاي خود خريد و فروش کردند و به سمت ايران بازگشتند. آنها در مسير بازگشت بودند که در دام يک گروه راهزن يوناني گير افتادند و تمام اموال و دارايي تجار غارت شد، حتي شتر و اسب کاروانيان را هم از آنها گرفتند. تجار بيچاره هرچه گريه و ناله و التماس کردند هيچ فايده‌اي نداشت چون راهزنان يوناني بودند و اصلاً زبان فارسي بلد نبودند. در ميان مسافرين لقمان حکيم هم حضور داشت. لقمان گوشه‌اي نشسته بود و رفتار غارتگران را مشاهده مي‌کرد. تاجران نزد لقمان آمدند و گفتند: تو حکيمي! با اينها صحبت کن، شايد سخني پندآميز از زبان تو دل دزدان را به رحم آورد و حداقل شترها و اسب‌هاي ما را به ما بازگرداند. لقمان گفت: با چه کسي حرف بزنم و پند دهم؟ دل اين افراد از سنگ شده، اگر نصيحت و اندرز در دل اين بنده‌هاي خدا راهي داشت، اين قدر سنگدلانه اموال و دارايي‌هاي مردم را غارت نمي‌کردند. حرف زدن من هيچ فايده‌اي ندارد. «نرود ميخ آهنين در سنگ».