نماد آخرین خبر

ایران گردی/ «زن بیوه‌ کن» عجیبی در جنگل! + تصاویر

منبع
ايسنا
بروزرسانی
ايسنا/ تصاويري را که در اين يادداشت مي‌بينيد، حاصل سفري است به جنگل‌هاي تالش در غرب استان گيلان؛ سفري که در آن با اصطلاحي عجيب روبرو شدم که هيزم‌شکنان و درخت‌افکنان به برخي از تنه‌هاي جامانده از تعرض اطلاق مي‌کردند. محمد درويش ميگويد پنج شنبه و جمعه‌ي گذشته - 18 و 19 مهر 1392 - به اتفاق دکتر هادي کيا دليري و چند تن ديگر از کارشناسان و همکارانم در جنگل‌هاي اغلب مخروبه‌ي غرب استان گيلان از اسالم تا آستارا در حرکت بودم و مناظري ديدم که گاه اشکم را درمي‌آورد و گاه نور اميد در دلم برمي‌افروخت ... هرچند که بايد اعتراف کنم، بهانه‌ها براي اشک ريختن و تأسف خوردن - شوربختانه - بيشتر بود! به زودي از اين سفر و مشاهداتم بيشتر خواهم نوشت. منتها تا آن زمان، مي‌خواستم توجه شما خواننده عزيز خبرآن‌لاين را به تنه‌هايي بي‌ريشه و آويزان در زمين و آسمان جلب کنم که هيزم‌شکنان آنها را "زن بيوه کن" يا «زن بيوه ساز» مي‌گفتند! چرا که تاکنون برخي از آنها از بالاي درختان تنومند گيرکرده در آن بر اثر وزش باد يا پوسيدگي يا لرزش اره برقي و داس و ... سقوط کرده و منجر به ضرب و جرح يا مرگ کارگران يا هيزم‌شکنان و درخت‌افکناني شده‌اند که مشغول بريدن درختي ديگر با اره برقي يا داس در زير آن بوده‌اند و بدين ترتيب، همسران آن قربانيان، بيوه مي‌شوند! چنين است که به اين تنه‌ها زن بيوه کن خطاب مي‌کنند و آنگونه که همراهان محلي‌ام مي‌گفتند، اينک ده‌ها و شايد صدها زن بيوه در شمال زندگي مي‌کنند که قاتل همسران‌شان همين تنه‌هاي فرسوده و جامانده از عمليات درخت‌بُري است! تو گويي انگار روح درختان قطع شده بدينگونه مشغول گرفتن انتقام از قاتلين خود هستند! گفتني آنکه در اصطلاح علم جنگل‌داري به اين تنه‌ها «اسناگ» مي‌گويند، يعني درخت خشک سرپا. اما شايد جالب‌تر آن باشد که به گفته دکتر هادي کيادليري - رييس انجمن علمي جنگلباني ايران - در گفتگو با نگارنده در محل، برخي از دانشمندان اين تنه‌ها را همچنان نوعي درخت زنده قلمداد کرده و آن را شکلي از جامعه سينوسي يا ميکرو اسوسيشن مي‌پندارند؛ جامعه‌ي خردي که انواع موجودات زنده از پرنده‌ها و سنجاب‌ها گرفته تا حشرات و موريانه‌ها و ... در آن زندگي‌ مي‌کنند. حتي آشيان برخي از موجودات و حشرات مفيد مثل کاروبيدها در همين زن‌بيوه‌کن‌هاست؛ واقعيت تأمل‌برانگيزي که بار ديگر بر همان آموزه‌ي پيش‌گفته مهر تأييد مي‌زند و آشکارا نشان مي‌دهد در اين دنيا و عمر محدود چند ده ساله، به ندرت بتوان با پديده يا ابزار يا موجودي روبرو شد که بد مطلق يا خوب مطلق باشد.