نماد آخرین خبر

طنز/ ماجرای خانواده «پتروس» فداکار حین سال تحویل

منبع
قانون
بروزرسانی
طنز/ ماجرای خانواده «پتروس» فداکار حین سال تحویل
قانون/ مادر پتروس: مادر جان ولش کن. يه سال ديگه ام داره تموم ميشه ها. پتروس: نمي تونم مادر. پدر پتروس: آخه که چي؟! يه عمره دستتو کردي تو اون سوراخ، بابا اصلا اون پشت ديگه آب نيست! پتروس: از کجا معلوم؟ پدر: همين ديگه. انگشتتو کردي تو سوراخ، از دنيا بي خبري. الان همه چي توي اين کانال ها و پيج ها پيدا ميشه. بيا اصلا اونجا فداکاري کن. وايسا بغل همين سوراخ، يه عکس بگير ببين چي ميشه. به خدا هم دنيا رو داري، هم آخرت، هم لايک و اگه خدا بخواد تبليغ و افزايش فالوئر. پتروس: اصلا نمي فهمم چي مي گين! من مسئولم. مادر: مادر يه سوراخه ديگه، اين همه مسئوليت نداره که. پتروس: شما متوجه نيستين، اگه دستمو از اينجا بردارم همه چي خراب ميشه. مادر: مادرجان بابات راس ميگه. اصلا اون پشت ديگه آبي نيست که بخواد خراب شه. پتروس: دروغ مي گين. مادر: دروغمون کجا بود؟ پتروس: يعني خشک شده؟ پدر: تو خودت حس نکردي نوک انگشتت ديگه خيس نيست؟ آنقدر انگشتت فرو مونده، بي حس شده لابد. مادر: حالا اذيتش نکن توام، مادر پاشو ولش کن، پاشو بيا بريم برات زن بگيرم. پدر: پاشو بيا، دست بردار از اين کارا. بيا برو سر يه کار درست و درمون که پول خوب درآري، زندگي تو بکني بابا. دهقان فداکار: سلام عليکم. پتروس: اين صداي کيه؟ خيلي آشناست. دهقان فداکار: دهقان فداکار. پتروس: چي تَنِته؟ دهقان فداکار: کت و شلوار و جليقه. مادر پتروس: به به، به اين سليقه. پتروس: مادر راست ميگه؟ دهقان فداکاره؟ مادر پتروس: آره خودشونن. زحمت کشيدين تشريف آوردين جناب دهقان. دهقان فداکار: قربان شما. پتروس: تو اينجا چي کار مي کني؟ الان قطاره چپ مي کنه. دهقان فداکار: بکنه! پتروس: چي بکنه؟ کتتو درآر آتيش بزن. دهقان فداکار: نه بابا، تازه خريدمش. پتروس: نمي فهمم، يعني چي آخه؟ تکليف مردم چي ميشه؟ همه شون از بين مي رن که. دهقان فداکار: ميگم تازه خريدمش. مارکه. دو ساعت فروشندهه رو قسم دادم که اگه چينيه بهم بگو، جون مامانشو قسم خورد که جنس ترکه. مال بعد از برجامه. پتروس: چرجام؟! دهقان فداکار: برجام، برجام، ظريف و عراقچي و آمريکا و اينا. پتروس: اينا چيه مي گين؟! شما چرا اين قدر عجيب شدين؟ پدر پتروس: ديدي بهت ميگم؟ تو از جناب دهقان که ديگه بالاتر نيستي. تو اگه انگشت کردي تو يه سوراخ، اين کلا کَنده دوييده رو ريل. مادر پتروس: پدرت راست ميگه مادرجان. دستتو درآر از اون تو. به خدا عيب هم هست. هي اين خانم کريمي اينا هم از من مي پرسن پس اين پسرتون چي شد؟ دخترشون تازه عمل اينا هم کرده، ماه شده. (با گريه) به خدا اصلا روم نمي شه بگم تو چه وضعيتي هستي. پتروس: ولي مادر اگه من اين کارو نمي کردم، خودتون مي دونين که چي مي شد. مادر: آره بابا من که مي دونم. پدر پتروس: (رو به مادر زمزمه مي کند) چي بود جريانش؟ پتروس: يادتون نيست؟ دهقان فداکار: (رو به پدر و مادر پتروس) اين خوشش مياد از اين کارا؟ پتروس: همه يادتون رفته؟! مادر پتروس: حالا مهم نيست که. بيا مادر بيا بريم دست از اين سوراخ بکش. اون ورش خشکه اصلا. پتروس: آخه من کل عمرمو گذاشتم واسه اين داستان. پاشم کجا برم؟ پدر پتروس: اصلا نگران نباش ددي جان. من آشنا دارم تو يکي از اين خبرگزارياي مرجع که از اين منابع موثقه و اخبار رو قبل از نشر، پخش مي کنه، ميري اونجا شروع مي کني، يکي دو ساله بارتو بستي؛ يا اگه هم بخواي، ديگه با اين دست قوي اي که تو داري، مي توني بري کشتي گير شي و يکهو بکوبي براي انتخابات و بارتو ببندي. تو باشگاه عباس آقا اينا هم آشنا دارم يا مي تونيم يه سري سوراخ صوري هم درست کنيم جاهاي ديگه، بري دستتو توي اونا هم بکني، لايکات بره بالا، تبليغ مزون و کافه و ليفتينگ بگيري. اونجا هم مي توني بارتو ببندي. گزينه زياده، تو فقط اون انگشت سگ مصب رو درآر. پتروس: ببينم... واقعا خشک شده؟ مادر: آره مادر. اصلا اگه روتو بکني اين ور، مي بيني که اين ور هم ديگه کسي نيست. همه رفتن. دهقان فداکار: بيا بريم همين کت شلواريه، رفيقمه؛ يه جنس خوب بردار، به تن بزن، حال کن. مي گفت از اين کلاه روسيا هم هفته ديگه مي رسه. يه دونه از اونا هم سرت کني ديگه عالي ميشه. پدر: پاشو ديگه. اين سال جديد ول کن اين کارا رو. پتروس: باشه بريم. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد