روانشناسی/ 7 دلیل برای اینکه باید عاشق خودتان باشید
افکار خبر
بروزرسانی
افکار نيوز/ خودشيفتگي يک بيماري رواني و ناشي از عدم تعادل روان است. اصولا وقتي بيماري عارض مي شود که تعادل امور جسم و روح بر هم بخورد. در مقابل خودشيفتگي وقتي ازخودمان بيزار باشيم دچار خود کم بيني و عدم اعتماد به نفس خواهيم شد.
به گزارش افکارنيوز، تعادل در توجه به خود باعث تعادل روان مي شود. اگر شما خودتان را دوست نداشته باشيد به بدنتان عشق نورزيد وسعي نکنيد آن را در اوج سلامت و زيبايي نگهداريد. اگر مهر و محبتي به خودتان نداشته باشيد چطور مي توانيد ساير انسان ها را دوست بداريد؟ در اين گزارش ۷ دليل براي اينکه عاشق خودتان بشويد و به شکل تازه اي به خودتان بنگريد به شما معرفي مي کنيم.
۱. کي عزيز تر از من؟!
هيچ کس به شما از شما نزديکتر نيست. موقع درد ها ،رنج ها، سختي ها و شادي ها خوب است که مصاحب خوبي داشته باشيم و کساني که دوستشان مي داريم کنارمان باشند اما حقيقت اين است که يک نفر هميشه با ماست آن هم خودمان هستيم.
پس چرا براي خودمان وقت نمي گذاريم. چرا هر ماده غذايي مضري را مي خوريم و به خودمان احترام نمي گذاريم. هميشه به ديگران احترام بگذار و برايشان بهترين ها را آرزو کن. اما تو هم شايسته بهترين ها هستي اشکال ندارد بعضي وقت ها در بشقاب خورش زندگي گوشت هايش را براي خودت جدا کني!!!
۲. اول و آخر تويي
بهترين همسر، بهترين فرزند، بهترين خانواده، بهترين دوست تا کجا با تو هستند؟ آخر دنيا؟ً نه حقيقت اين است که ما تنها به دنيا مي آييم و تنها خواهيم رفت. در اين مسير خاطراتمان خواهند ماند پس در هر لحظه تلاش کن بهترين خاطرات را به جاي بگذاري براي آرامش خاطر خودت براي نشاط روحت خودت را دوست بدار و به شکرانه حضورت در اين جهان به ديگران کمک کن.
۳.ارتباطات اجتماعي
ما انسان ها به عنوان موجوداتي اجتماعي خواهان ارتباط و دوستي با ساير همنوعان خودمان هستيم اما خيلي پيش مي آيد که در اين مسير موفقيت هاي مطلوبي به دست نمي آوريم.
شايد براي خيليها عجيب باشد که مهمترين عامل اين است که ابتدا بتوانيد خودتان را دوست بداريد و براي خود احترام قائل شويد. ولي بايد بدانيد که ما اگر نتوانيم به خودمان عشق بورزيم، نميتوانيم ديگران را هم دوست بداريم و به آنان احترام بگذاريم.
۴.منحصربفرد بودن
در کل دنيا فقط يکي از شما هست. حتي اگر خواهر يا برادر دو قلوي همساني داشته باشيد باز هم در کل دنيا يکي از شما هست! هيچ کدام ما بي نقص نيستيم و نخواهيم بود اما تک هستيم و خدايي داريم که عاشق ماست.
پس چرا خودت را مي آزاري و انقدر به خودت سخت مي گيري؟
۵.احساساتتان را بپذيريد
هنگامي که خود را دوست بداريد و به خود عشق بورزيد، بخش مهمي از اين پذيرفتن بيچون و چراي خود، پذيرفتن احساسات نيز هست.
هيچگاه سعي نکنيد در برابر هيچ احساسي مقاومت کنيد. مهم نيست که احساس اندوه باشد يا خشم يا هر چيز ديگر. بکوشيد آن را احساس کنيد و قبولش داشته باشيد. فقط با پذيرفتن احساس و درک اينکه اين احساس از کجا نشأت گرفته است ميتوانيم از واکنشهاي منفي مانند ترس و خشم دست بکشيم و بار ديگر به آزادي و رهايي برسيم.
هنگامي که در صدد انکار و حذف اين احساسات برنياييد و خود را به خاطر داشتن اين احساسات سرزنش نکنيد بلکه آنها را درک کنيد، در اين صورت امکان دوست داشتن خودتان را فراهم ميآوريد.
فرونشاندن و انکار احساسات ممکن است ما را بيمار کند. در شرايط فشار عصبي، نظام ايمني ما به خوبي وظايف خود را انجام نميدهد و در اين شرايط سرکوب کردن ممکن است بسيار تنشزا باشد.
آيا تاکنون اتفاق ناخوشايندي برايتان روي داده که خواسته باشيد آن را فراموش کنيد؟ هرچه بيشتر براي فراموشکردن چنين اتفاقاتي تلاش کنيد، بيشتر ذهنتان را اشغال ميکند. مثلا وقتي دوستتان با شما قطع رابطه کند و شما بخواهيد به عمد به او فکر نکنيد، ذهن شما به اين سادگي نميتواند خاطره او را فراموش کند و شما ميبينيد که جز او به کسي فکر نميکنيد. هرچقدر تلاش کنيد، کمتر ميتوانيد او را از ذهن خود دور کنيد.
اين چرخه تلاش براي فراموشکردن و به يادآوردن، کاري بسيار دشوار است. وقتي تمام نيرويتان را صرف اين فعاليت ميکنيد، نميتوانيد در زمينههاي ديگر- مانند کار، تحصيل و سلامتي- موفق باشيد.
شما نميتوانيد از احساسات خود فرار کنيد بلکه بايد با آن روبهرو شويد و درکش کنيد.
اگر خشمگين هستيد از خود بپرسيد: «اين خشم من از کجا آمده است و چرا چنين احساسي دارم؟» از کنار عمل يا سخني که شما را خشمگين کرده بگذريد و به علت زيربنايي آن پي ببريد. علت ظاهري ناراحتي، به ندرت علت ريشهاي آن است.
ريشه ناراحتي در خود شما پنهان است و درک آن مستلزم تلاش و بررسي است. نياز اشخاص به رنجانيدن ديگران نيز اغلب ناشي از اين حقيقت است که خود آنها به قدري رنجيدهاند که تنها با رنجدادن ديگران ميتوانند احساس خوبي داشته باشند. وقتي کسي نسبت به ما خشم ميورزد، ممکن است خشم او ناشي از احساسات سرکوب شده و در بسياري از موارد ناشي از هراس او باشد.
اما ما بايد سعي کنيم با خشم ديگران به شيوه متفاوتي برخورد کنيم. اگر بفهميم و مسائل را آنگونه که هست درک کنيم، ميتوانيم با ميل به جنگيدن متقابل، برخورد کنيم. اين ميل به فهميدن به جاي ميل به جنگيدن، نشانه رشد بيشتر ماست.
۶.با خود ملايم، با محبت و صبور باشيم
اشکال بسياري از ما اين است که هميشه ميخواهيم فوراً به همه چيز برسيم. مثلا در يک روز خود را دوست بداريم. شايد نتوانيم در عرض يک روز خود را کاملاً دوست بداريم، ولي ميتوانيم هر روز خود را کمي بيشتر دوست داشته باشيم. اگر هر روز به خود کمي بيشتر عشق بورزيم بعد از دو يا سه ماه در مسير "خود دوستي" پيشرفت شاياني خواهيم داشت.
۷." دوست داشتن دشمن، آسان است اما دوست داشتن خود مشکل."
تو خودت را خوب مي شناسي پس چگونه مي تواني خودت را دوست داشته باشي با اين همه اشکال ؟ اگر هر جور بيماري جسمي يا روحي يا فکري به سراغتون اومده يعني به حد کافي خودتون رو دوست ندارين!
اگه هنوز هم به وجود اين ديو در درونتون شک دارين ، صادقانه به خودتون بگين، چند بار تا حالا به خودتون گفتين :" خيلي دوستت دارم؟ چون بي نظيري! " و در مقابل اون چند بار به خودتون گفتين :"همه اش تقصير خودمه! باز خراب کاري کردم ! و..."
پس اين رو به عنوان يک قانون به خاطر بسپرين :
قانون : هر گونه عذاب ( جسمي، روحي و فکري ) به دليل انزجار از خويشتن و احساس گناه است. دست کشيدن از اين نفرت و انزجار، حتي مرض سرطان را نابود مي کند." پذيرش خود" کليد دگرگونيهاي مثبت است.احساس گناه، همواره جوياي مجازات است و مجازات درد مي آفريند. (پس هر دردي که در بدن، روح، فکر و احساستون دارين، يا دردي که از برآورده نشدن آرزوتون حس مي کنين، به همين دليله.)