نماد آخرین خبر

ریشه ضرب المثل/ کلاغه می‌خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد

منبع
بيتوته
بروزرسانی
ریشه ضرب المثل/ کلاغه می‌خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد
بيتوته/ ضرب المثل کلاغه مي‌خواست راه رفتن کبک را ياد بگيرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد مورد استفاده: کنايه از اشاره به تقليد کورکورانه مي‌باشد. در بيشه‌زاري سرسبز کبکي زندگي مي‌کرد (کبک پرنده‌اي است که در ميان پرندگان سبک راه رفتنش زبانزد است) که خيلي آرام و با طمأنينه قدم برمي‌داشت. اين شکل قدم زدن کبک باعث شده بود حيوانات زيادي علاقه داشته باشند تا مثل کبک راه بروند به همين دليل روي شاخه‌اي به انتظار مي‌نشستند تا راه رفتن کبک را نگاه کنند. از بين پرندگان علاقمند به راه رفتن کبک کلاغي هم بود که مدت‌ها با اشتياق به راه رفتن کبک نگاه کرد تا اينکه يک روز با خود گفت: مگر من از کبک چي کم دارم؟ کبک منقار دارد که من هم دارم، کبک دو بال دارد که من هم دارم، از نظر قد و هيکل هم که ما به هم شبيه هستيم. فقط رنگ پرهاي ما فرق دارد که اين تفاوت نقشي در راه رفتن ما نمي‌تواند داشته باشد، چرا من مثل کبک راه نروم؟ با اين تصميم کلاغ جوان از فردا به دم لانه‌ي کبک مي‌رفت تا وقتي کبک از لانه خارج مي‌شود راه رفتن او را به دقت زير نظر بگيرد تا بتواند دقيقاً شبيه او راه برود. چند روزي که گذشت با خود گفت: اينقدر که فکر مي‌کردم، کار سختي نبود. من هم مي‌توانم به زيبايي کبک راه بروم. يک روز کلاغ تصميم گرفت از آن روز شکل کبک راه برود و اين کار را هم کرد. کلاغ نادان با افتخار تمام سرش را بالا گرفت و به راه افتاد و از جلوي هر حيواني که مي‌گذشت، طعنه‌اي به او مي‌گفتند. طوطي گفت: آهاي، کلاغ! چه کار مي‌کني؟ چيزي شده؟ چرا اينطوري راه مي‌روي؟ ولي کلاغ که از غرور کاذبش سرمست شده بود بدون کمترين توجهي به حرف‌هاي طوطي به راه رفتنش ادامه داد. کلاغ خودش احساس مي‌کرد که به خوبي نمي‌تواند راه برود و تعادلش را حفظ کند. ولي از اينکه مي‌ديد همه‌ي حيوانات متعجب شده‌اند و با انگشت او را به يکديگر نشان مي‌دهند و مي‌خندند، لذت مي‌برد. او فکر مي‌کرد آنها از زيبايي راه رفتن يک کلاغ تعجب کرده‌اند. کمي که جلوتر رفت جغد دانا که روي شاخه‌اي در حال چرت زدن بود، صداي خنده و قهقهه‌ي حيوانات و پرندگان را شنيد. چشمانش را باز کرد او هم از ديدن کلاغي که سعي مي‌کرد شبيه کبک راه برود خنده‌اش گرفت. کلاغ را صدا کرد و گفت: کلاغ! چه کار مي‌کني؟ بعد از يک عمر صاف راه رفتن و پرواز کردن، حالا مي‌خواهي خودت را شبيه پرندگان ديگر بکني. کلاغ که همزمان هم راه مي‌رفت و هم حرف‌هاي جغد را گوش مي‌کرد ناگهان پاهايش پيچ خورد و افتاد روي زمين صداي خنده‌ي دسته جمعي حيوانات بلند شد. کلاغ خجالت‌زده شد و آمد خودش را جمع و جور کند و به سبک راه رفتن خودش به راهش ادامه دهد، که ديد نمي‌تواند. کلاغ اينقدر اين چند روزه دقت و تمرکز کرده بود که دقيقاً مثل کبک راه برود، حالا که زمين خورده و پايش درد گرفته بود، ديگر حتي قادر نبود مدل خودش هم راه برود. اين بار حيوانات و پرندگاني که تا آن لحظه از روي توانايي عجيب کلاغ به او نگاه مي‌کردند و مي‌خنديدند، تعجب کردند که او ديگر نمي‌تواند به خوبي به سبک خودش راه برود که جغد دانا گفت: عجب کلاغ ناداني! آمدي راه رفتن کبک را ياد بگيري، راه رفتن خودت هم يادت رفت. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد