باشگاه خبرنگاران/
شهيد احمدرضا احدي که رتبه يک آزمون سراسري تجربي سال ۱۳۶۴ را از آن خود کرد، در نهايت راه جبهه و شهادت را برگزيد و يادش جاودانه شد.
شهيد احمدي در تاريخ 12 اسفند 65 در منطقه عملياتي شلمچه در حالي که همراه تيم اطلاعات عمليات براي شناسايي رفته بود به مقام والاي شهادت نائل شد. پيکرش نيز پس از 18روز مفقود ماندن، به شهرش بازگشت. اين شهيد جبهه و جنگ را به درس خواندن و پزشک شدن ترجيح داده و راه ديگري را براي زندگي خود رقم زد. دستنوشته و نامههاي خواندني از شهيد احمدرضا احمدي به يادگار مانده است که
در ادامه ميتوانيد متن يکي از دلنوشتههايش را بخوانيد:
"بسم رب الشهدا و الصديقين
چه کسي مي تواند اين معادله را حل کند ؟؟؟ چه کسي مي داند فرود يک خمپاره قلب چند نفر را ميدرد؟ چه کسي ميداند جنگ يعني سوختن، يعني آتش، يعني گريز به هر جا، به هر جا که اينجا نباشد، يعني اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه ميکند؟ دخترم چه شد؟ به راستي ما کجاي اين سوال ها و جوابها قرار گرفته ايم؟
کدام دختر دانشجويي که حتي حوصله ندارد عکسهاي جنگ را ببيند و اخبار آن را بشنود، از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است؟ آن مظاهر شرم و حيا را چه کسي ياد ميکند که بيشرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند. کدام پسر دانشجويي ميداند هويزه کجاست؟ چه کسي در هويزه جنگيده؟ کشته شده و در آنجا دفن گرديده؟
چه کسي است که معني اين جمله را درک کند: “نبرد تن و تانک؟!” اصلا چه کسي مي داند تانک چيست؟ چگونه سر ۱۲۰ دانشجوي مبارز و مظلوم زير شنيهاي تانک له مي شود؟ آيا ميتوانيد اين مسئله را حل کنيد؟ گلولهاي از لوله دوشکا با سرعت اوليه ي خود از فاصله هزار متري شليک ميشود و در مبدا به حلقومي اصابت نموده و آن را سوارخ کرده و گذر ميکند، حالا معلوم نماييد سر کجا افتاده است؟ کدام گريبان پاره ميشود؟ کدام کودک در انزوا وخلوت اشک ميريزد؟ و کدام کدام…؟ توانستيد؟؟
اگر نمي توانيد، اين مسئله را با کمي دقت بيشتر حل کنيد: هواپيمايي با يک ونيم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متري سطح زمين، ماشين لندکروزي که با سرعت در جاده مهران - دهلران حرکت مينمايد، مورد اصابت موشک قرار ميدهد، اگر ازمقاومت هوا صرف نظر شود، معلوم کنيد کدام تن مي سوزد؟ کدام سر ميپرد؟ چگونه بايد اجساد را از درون اين آهن پاره له شده بيرون کشيد؟ چگونه بايد آنها را غسل داد؟ چگونه بخنديم و نگاه آن عزيزان را فراموش کنيم؟ چگونه ميتوانيم در شهرمان بمانيم و فقط درس بخوانيم. چگونه ميتوانيم درها را به روي خود ببنديم و چون موش در انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگيريم؟ کدام مسئله را حل ميکني؟ براي کدام امتحان درس مي خواني؟ به چه اميد نفس ميکشي؟ کيف و کلاسورت را از چه پر ميکني؟ از خيال، از کتاب، از لقب شامخ دکتر يا از آدامسي که هر روز مادرت در کيفت ميگذارد؟ کدام اضطراب جانت را ميخورد؟ دير رسيدن به اتوبوس، دير رسيدن سر کلاس، نمره گرفتن؟
دلت را به چه چيز بستهاي؟ به مدرک، به ماشين، به قبول شدن در حوزه فوق دکترا؟ صفايي ندارد ارسطو شدن. خوشا پر کشيدن، پرستو شدن."
همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد:
آخرين خبر در سروش
http://sapp.ir/akharinkhabar
آخرين خبر در ايتا
https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5
آخرين خبر در بله
https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT
آخرين خبر در گپ
https://gap.im/akharinkhabar
بازار