شيرين طنز/ مستاجرم هنوزم بي خانه و زمينم
در قعر مسکن مهر اينجا فقط مکان است!!
بي برق و آب کافي در خشکسالي سخت
اوضاع اقتصادي هم در هم و فغان است
وامي اگر بگيرم بدتر شود شرايط
بيچاره مي شوم من چون سود آن کلان است
با خط فقر درگير ، او رو و ما کمي زير
ديگر بقاي ما هم در دست اين جهان است
تسکين و چاره اي نيست ،صبر تو باد افزون
اين زخم ها چو دردش تا مغز استخوان است
يک چسب زخم حتي هرگز نشد مسکّن
چون چسب زخم خود هم ارزان که نه گران است
دردي ست نرخ ارز و اي داد از گراني
تا هر کجا روي پيش همچين و همچنان است
اين طرز زندگاني از بس عجيب و خاص است
انگار کشورم در دوران باستان است!
گفتم شبي به خود که راحت بمير دختر
تا خواستم بميرم ديدم کفن گران است!
اين زخم هاي کهنه بي مرهم است اما
چيزي که کشته ما را آن قبر رايگان است…..
شاعر : بهار نژند
بازار