برترين ها/ زندگي با يک گلوله در سر
سال 1917، «ويليام لاوليس» فقط هشت سال داشت که برادرش با اسلحه اي که متعلق به پدرشان بود به طور ناخواسته به سر او شليک کرد. در اين حادثه چشم چپ ويليام نابينا شد و پسرک شنوايي يکي از گوش هايش را براي هميشه از دست داد.
ويليام بارها براي مداوا به بيمارستان رفت اما هيچ وقت پزشکان قبول نکردندکه گلوله را از سر ويليام خارج کنند. آنها مي ترسيدند که مبادا او از اين عمل جراحي جان سالم به در نبرد. ويليام 94 سال گلوله را در سرش داشت و مثل همه مردم زندگي عادي داشت. وي زماني که به مدرسه مي رفت مثل هم سن و سال هايش ورزش مي کرد، او هم مثل همه مردم ازدواج کرد و صاحب فرزندنيز شد. او پس از بازنشستگي شروع به جهانگردي کرد. به گفته پزشکان معمولا افرادي که چنين اتفاق هايي براي آنها مي افتد، در طول زندگي دچار تشنج و عوارض ديگر مي شوند اما ويليام دچار هيچ يک از اين عوارض نشد و رکورد طولاني ترين زندگي سالم با يک گلوله در سر را به خودش اختصاص داد.
نجات از سريع ترين تصادف تاريخ
«دونالد کامپل» به ماجراجويي علاقه زيادي داشت و در اين زمينه رکورددار بود. او صاحب هشت رکورد سرعت در آب و خشکي بود. سپتامبر 1960 او سوار خودروي افسانه اي خود که «بلوبرد» نام داشت شد تا رکورد جديدي در سرعت به ثبت برساند. دونالد با سرعت 579 کيلومتر در ساعت در حرکت بود که کنترل اتومبيلش را از دست داد. اتومبيلي که دونالد راننده آن بود با چنين سرعت بالايي واژگون شد و تبديل به آهن پاره اي شد.
با چنين تصادفي همه تصور مي کردند دونالد جان خود را از دست داده است اما چون او خود را به صندلي راننده منحکم بسته بود زنده ماند. در اين سانحه، چندين نقطه از بدن آقاي سرعت بريده شد، کبودي هايي روي دست و پايش ظاهر شد و همچنين جمجمه اش از جاي رويش مو شکست اما با اينحال او زنده ماند.
زندگي بدون غذا
سال 1991، جيمز اسکات به هيماليا رفت و مسيري به نام گوساينکاند را براي راهپيمايي انتخاب کرد. اودر اين راه برفي گرفتار شد و مسير را گم کرد. جيمز نه وسيله روشنايي داشت و نه غذاي کافي، در کوله پشتي جيز به غير از دو تکه شکلات، يک جفت جوراب و کيسه خواب چيز ديگري به چشم نمي خورد. او 43 روز در مسير برفي و هواي سرد سرگردان بود و فقط برف مي خورد تا اينکه بالاخره نجات يافت.
بيشترين سوختگي و زنده ماندن
توني پاريجانيان يک مهاجر ارمني بود که در لس آنجلس صاحب يک سالن زيبايي بود. صبح يکي از روزهاي فوريه 2004، او به سالن خود رفت تا آنجا را نظافت کند. او وقتي وارد سالن شد در گوشه و کنار آنجا متوجه مايعي شد که روي زمين ريخته بود اما نفهميد که اين مايع به دليل نشتي گاز، روي زمين ريخته است.
به محض اينکه وي سشوار را روشن کرد انفجار عظيمي رخ داد. در اين انفجار 90 درصد از بدن توني دچار سوختگي درجه سه شد، همچنين ريه هاي او به دليل استشمام دود، دچار آسيب شد. به عقيده پزشکان شانس زنده ماندن توني، صفر بود.او ماه هاي زيادي را در کما سپري کرد و در طول اين مدت، چندين بار خون او را عوض کردند و تحت عمل هاي جراحي زيادي قرار گرفت اما در نهايت ناباوري، توني زنده ماند و رکورددار زندهماندن در برابر چنين سوختگي حادي شد.
اولين پيوند کامل صورت
بيستم مارس 2010، اولين پيوند کامل صورت در بيمارستان «وال دبرون» بارسلون انجام شد. مرد جواني که هويت او فاش نشد، پنج سال پيش از اين تاريخ در يک سانحه هدف گلوله قرار گرفت و بافت صورت خود را از دست داد. سال 2008 بود که پزشکان براي پيوند صورت او، برنامه ريزي هاي لازم را آغاز کردند و در تاريخ مورد نظر، 30 پزشک اسپانيايي در يک جراحي 24 ساعته، پيوند صورت او را با موفقيت به پايان رساندند.
بيمار پس از ماه ها بستري بودن در بيمارستان و بهبودي نسبي قبول کرد که نام کوچک او فاش شود. مردي که رکورددار اولين پيوند کامل صورت بود اسکار نام داشت. در صورت جديد اسکار، فک، گونه، ماهيچه هاي صورت، دندان، پوست و بيني پيوند زده شده است.
سنگين ترين سنگ کليه
به گفته پزشکان، مردان 80 درصد بيشتر از زنان دچار سنگ کليه مي شوند. سنگ کليه معمولا شفاف استاما ممکن است به صورت سنگ ريزه نيز درآيد. سنگين ترين سنگ کليه اي که تاکنون از بدن يک بيمار خارج شده، متعلق به «وزير محمد» اهل پاکستان است. اين سنگ کليه، 22 سانتي متر قطر داشت و وزن آن به 623 گرم مي رسيد.
زندگي با قلبي بيرون از سينه
«کريستوفر وال» در سال 1975 با نوعي بيماري نادر به دنيا آمد. قلب کريستوفر زماني که جنين بود در بيرون از سينه اش تشکيل شده بود و مي تپيد. شرايطي که نوزاد با آن به دنيا آمده بود، بسيار حساس بود زيرا در تولدهاي مشابه، نوزاد بيشتر از 48 ساعت زنده نمانده بود.
پس از تولد تولد کريستوفر، پزشکان نتوانستند قلب او را داخل حفره سينه جا بدهند، بنابراين پس از انجام بررسي هاي گوناگون، پزشکان به اين نتيجه رسيدند که بهتر است پوست بدن را بکشند و روي قلب بياورند. هر چند چنين کاري عملي بود اما باز هم شانس زنده ماندن نوزاد را افزايش نمي داد.
چند ماهي گذشت و کريستوفر با زنده ماندنش همه را شگفت زده کرد. کريستوفر در طول 15 ماه اول زندگي اش تحت 15 عمل جراحي قرار گرفت تا بالاخره پزشکان موفق شدند قلب او را وارد حفره سينه اش کنند. با وجود نااميد بودن پزشکان در نجات کريستوفر، او زنده ماند و رکورد طولاني ترين مدت زمان زندگي کردن را در شرايط پزشکي خاصي که داشت، به خود اختصاص داد.
طولاني ترين کما
«ادوارد اوبارا» در سال 1970 نوجواني بود که ديابت داشت. ادوارد در اين سال به شدت بيمار شد و تا پاي مرگ پيش رفت. او به کماي ديابتي رفت و تا 32 سال بعد ديگر به هوش نيامد. در تمام اين سال ها مادر و خواهر ادوارد کنار او بودند و به بهترين شکل ممکن از او پرستاري مي کردند. مدت زمان به کما رفتن ادوارد آنقدر طولاني شد که وي تبديل به شخصيت مشهوري شد و مردم براي او هديه مي آوردند تا اينکه 21 نوامبر 2012 ادوارد پس از 42 سال در کما بودن در سن 52 سالگي از دنيا رفت.
بيشترين حمله قلبي
دسامبر 2005، «لزلي هاکول» با سوزش و درد بسيار شديدي در سينه اش از خواب بيدار شد. تا رساندن او به بيمارستان، وي دو بار دچار حمله قلبي شد اما پزشکان توانستند جانش را از مرگ نجات دهند، اين پايان حمله قلبي لزلي نبود. او در مدت 20 دقيقه، 32 بار به صورت پي در پي مورد حمله قلبي قرار گرفت و هر بار پزشکان مجبور بودند با شوک الکتريکي، قلب او را دوباره به کار بيندازند. ماه ها طول کشيد تا لزلي دوباره سلامت خود را بازيابد.