نماد آخرین خبر

افسانه‌های ترسناک پنهان در طبیعت شگفت‌انگیز ایسلند

منبع
بروزرسانی
دينو/ وان، ايسلند کشوري خوش‌منظره با آبشار‌هاي شگفت و يکي از مناسب‌ترين مکان‌ها در دنيا براي تماشاي شفق قطبي است؛ ليکن جنبه‌ٔ کمتر شناخته آن شده به‌عنوان مقصد گردشگراني است که به‌دنبال دنيايي جادويي، متمايز و جذاب هستند. دنياي مملو از ترول‌ها، الف‌ها، ارواح و پري‌ها که با طبيعت شگفت‌انگيز ايسلند پيوندي ناگسستني دارند. طبيعت کشور ايسلند خشن است و نياز به آموز‌هايي دارد که کودکان را از خطر‌هاي مهلک دور نگاه دارد، به‌ويژه در ماه‌هاي سرد زمستان، وقتي‌که روشنايي روز چند ساعت بيشتر دوام نمي‌آورد. اين افسانه‌هاي خارق‌العاده در طي قرن‌ها سينه‌به‌سينه از نسلي به نسل ديگر منتقل مي‌شدند تا کودکان ايسلندي زندگي و تعامل در چنين محيطي سختي را ياد بگيرند. افسانه‌هاي ترسناک ماندگار ايسلندي‌هاي زيادي هنوز به اين افسانه‌ها توجه دارند. اخيراً پروژه توسعه جاده‌اي که از ناحيه گداز‌هاي کهن در حومهٔ ريکياويک پايتخت ايسلند به نام گارذاباير مي‌گذرد متوقف شده است؛ چراکه اهالي منطقه معتقد هستند الف‌ها و دورف‌ها در آنجا ساکن هستند. درون مايه جذاب اين افسانه‌ها از مرز‌هاي ايسلند و اسکانديناوي نيز فراتر رفته و هزاران افسانه و داستان از اين موجودات شگفت‌انگيز در قالب فيلم و کتاب‌هاي پرفروش در دنيا مطرح شده است. البته افسانه‌ها و باور‌هاي اين قوم از گذشته‌هاي دور به شيوه‌هاي ديگري نيز در زندگي روزمره ما رسوخ کرده است. به‌عنوان مثال نام روز جمعه در زبان انگليسي اشاره به ايزد باستاني اين فرهنگ به نام فريگا دارد و در واقع کلمه Friday مشتق شده از زبان انگليسي و نورس کهن به‌معني روز فريگ است. روز پنجشنبه نيز به همين صورت از مفهوم روز ثور، ايزد مشهور اسطوره‌هاي اسکانديناوي و نگهبان آسگارد، گرفته شده است و براي اينکه خيال مشتاقان سري فيلم‌هاي انتقام‌جويان را راحت کنيم، اعتراف مي‌کنيم که کلمهٔ چهارشنبه نيز برگرفته از عبارت روز اودين است. ناله‌و‌ضجه ترول‌ها خارج از شهر کوچکي که جمعيت آن کمتر از ۳ هزار نفر است افسانه رايجي درباهٔ صخره‌هاي عظيم و سياه‌رنگ بازالتي مشهور ساحل ويک به نام رينيس‌درانگار شنيده مي‌شود. ستون‌هاي عظيم شش‌ضلعي بازالتي از جنس ماسه‌هاي سياه که از جنس کوهستان رينيس‌درانگار هستند. ستون‌هايي به ارتفاع ۲۱۶ فوت که سال‌ها است درست در ساحل اقيانوس آتلانتيک شمالي جا‌خوش کرده‌اند. طبق افسانه‌هاي محلي ايسلند، اين ستون‌هاي غول‌آسا ريشه در افسانه ترول‌ها دارند. ترول‌ها از افسانه‌هاي مشهور اسکانديناوي هستند که طبق باور‌هاي کهن با همه قدرت بدني و هيبت هولناکي که دارند تاب تحمل نور خورشيد را ندارند و در معرض آن تبديل به سنگ مي‌شوند. البته ترول‌ها آنقدر جذاب و تاثير‌گذار هستند که در داستان‌هاي هري‌پاتر و حتي ارباب حلقه‌ها نيز جايي براي خود دست‌وپا کنند. افسانه‌هاي ترسناک مي‌گويند ترول‌هاي نابکار کشتي بزرگ و سه‌دکله‌ٔ غنيمتي خود را به‌سمت ساحل مي‌کشيدند؛ اما کشيدن اين‌بار گران زمان زيادي از آن‌ها گرفت. طمع کار دست ترول‌ها داد و با طلوع نخستين اشعه خورشيد ترول‌ها تبديل به ستون‌هاي غول‌آساي سنگي معروف شدند. حتي امروزه نيز اهالي بر اين باورند که اگر به‌اندازه کافي به اين ستون‌هاي سنگي نزديک شويد مي‌توانيد صداي ناله‌و‌ضجه ترول‌ها را که آرزومند بازگشت به خانه کوهستاني خود هستند، بشنويد. جزيره درانگي جزيره کوچک آتشفشاني درانگي را مي‌توان از سواحل خليج عميق اسکاگافجيوردر شمال ايسلند نيز نظاره کرد. جزيره‌اي خالي از جمعيت انساني، با ارتفاع ۱۸۰ متري مملو از تپه‌هاي صخره‌اي است که محل مناسبي براي انواع پرندگان از قبيل طوطي دريايي و گيله مات است. محلي که ۲۰۰ هزار پرنده با توليد ۲۴ هزار تخم غذاي تازه‌اي براي اهالي اسکاگافجيوردر پس از زمستان‌هاي سخت و سرد ايسلند مهيا مي‌کردند. همچنين اين جزيره پناهگاه يکي از مشهورترين وايکينگ‌هاي ايسلند به نام گريت‌تر قدرتمند و آشوبگر است. گريت‌تر مشهورترين ياغي در تاريخ ايسلند بود که سه سال در جزيره دارنگي تبعيد شد تا اجازه يابد به‌ميان جامعه بازگردد. افسانه‌هاي ترسناک از ماجراي مرداني صحبت مي‌کنند که براي شکار پرندگان يا جمع کردن تخم آن‌ها پا به جزيره درانگي گذاشت، ولي توسط ترولي شيطاني که در جزيره زندگي مي‌کرد به پايين سقوط مي‌کردند و کشته مي‌شدند. قديس محافظ ايسلند، گودموندور فراخوانده شد تا جزيره را از شر شيطان و اهالي فقير را از گرسنگي رهايي بخشد. قديس و کشيشان به جزيره رفتند و، ولي درميان راه متوجه دست بزرگ و پرمويي شدند که قصد داشت طناب‌هاي آن‌ها را ببرد، ولي موفق به بريدن طنابي که آغشته به آب‌مقدس بود، نمي‌شد. اينگونه بود که مخلوق شيطاني به گودموندور گفت: برکت دادنت را متوقف کن. حتي شيطان نيز به مکاني براي زندگي نياز دارد. گودموندور با اين التماس تصميم گرفت اين جزيره را به مکاني براي موجودات شرير معرفي کند و البته او هميشه اين چنين با شياطين مهربان نبود. از آن زمان حوادث مرگ‌بار در جزيره کمتر رخ مي‌داد و شکارچيان پرنده و تخم‌مرغ دوباره به‌کار خود مشغول شدند. درعين‌حال مکان ملاقات با مخلوق شيطاني به صخره کافر معروف شد و کسي در آن‌جا به‌دنبال روزي خود نمي‌گشت. به جرات مي‌توان گفت اين افسانه نيز بخشي از تلاش ترکيب ايده‌هاي مسيحي با مفاهيم موجود در سنت‌هاي کهن غير‌مسيحي است. افسانه‌هاي ترسناک ايسلند را در هر گوشه‌اي از طبيعت چشم‌نواز آن خواهيد شنيد؛ چرا که مردم ايسلند با افسانه‌هاي ترسناک زندگي مي‌کنند. افسانه‌هاي ترسناک؛ بابانوئل‌ بچه‌خوار يکي‌ ديگر از محبوب‌ترين جاذبه‌هاي طبيعي در ايسلند است. ناحيه‌اي در شمال ايسلند که صخره‌هاي منحصربه‌فرد گدازه‌اي آن شهرت جهاني دارد. اين ستون‌هاي آتشفشاني و دالان‌هاي گدازه‌اي با قدمتي در حدود ۲۳۰۰ سال چشم‌انداز شگفتي براي ديمموبرگير خلق کرده‌اند و اگر قلمرويي را براي ترول‌ها و الف‌ها قائل باشيم، اين مکان در صدر فهرست ما قرار مي‌گيرد. مکاني مخوف و تاريک که نيروهاي زمين‌شناسي، جهان طبيعي و قوهٔ خلاقيت انسان‌ها را پشت‌سر گذاشته‌اند. عجيب نيست که اين سازه‌هاي دراماتيک منبعي براي خلق اسطوره‌هاي تاريخي شمرده شوند. ماوايي بسيار خوب براي گريلاي غول‌پيکر نيمه‌ترول و نيمه‌جادوگر که شيفته گوشت کودکان خجالتي است. اين هيولا ۱۳ فرزند نيز دارد که به غول‌بچه‌هاي يول معروف هستند. در‌ واقع جشن ايام کريسمس برگرفته از رفتار‌ومنش مخوف اين افسانه‌هاي ايسلند است و مي‌توان گفت آن‌ها نسخه اصلي و مخوف از بابانوئل‌ جديد هستند. غول‌بچه‌هاي گريلا در آخر سال بسيار پرجنب‌وجوش هستند. ۱۳ روز مانده به کريسمس کودکان ايسلندي کفش خود را بيرون از پنجره قرار مي‌دهند تا هديه سال نو در آن گذاشته شود. البته درصورتي‌که رفتار خوبي داشته باشند هديه خود را درون کفش خواهند يافت‌؛ ليکن کودکان بي‌ادب و شيطان‌صفت چيزي که نصيب‌شان مي‌شود يک سيب‌زميني فاسد است. حتي ممکن است توسط غول‌بچه‌هاي گريلا ربوده شوند و به‌عنوان شام از آشپزخانه گريلا سر‌دربياورند. لولو بي‌لولو گريلاي مخوف گربه غول‌پيکر سياه‌و‌سفيدي نيز دارد که تنها يک‌بار در سال غذا مي‌خورد. اين گربه هولناک تا زماني که بچه‌ها هداياي کريسمس خود را باز کنند منتظر مي‌ماند و کودک بينوايي که لباس نو هديه نگرفته بودند را به‌عنوان وعده غذاي ساليانه خود انتخاب مي‌کرد. در سال ۱۷۴۶ کار به جايي رسيد که دولت با کودکاني مواجهه شد که از وحشت خورده شدن به‌حال نزاري افتاده بودند و استفاده از افسانه‌هاي ترسناک براي چنين آموزش‌هاي در ايسلند را رسماً ممنوع اعلام کرد‌. در حقيقت برخورد سيلي از جريان‌هاي گدازه‌اي که از آتشفشان هورفجول که دهانه‌اي بيش از يک کيلومتر دارد با زمين‌هاي باتلاقي و مرطوب منطقه منجر به ساخت اين عوارض شگفت‌آور و افسانه‌هاي هولناک شده است. سقوط مرگ‌بار شبه جزيره اسني‌فيلسنز در غرب ايسلند مملو از آبشارها، کوه‌ها، زمين‌هاي گدازه‌اي، روستاهاي جذاب کنار ساحل و برخي از جزاير با سواحلي پوشيده از ماسه‌هاي طلايي و صورتي است و به ايسلند کوچک نيز معروف است. سفربه مرکز زمين آتشفشان معروف اسني‌فلس‌يوکول نيز در اين شبه‌جزيره جا‌خوش کرده و يکي از نمادهاي مشهور ايسلند به‌شمار مي‌رود. کوهي که به لطف ژول ورن فرانسوي شهرت جهاني نيز پيدا کرد تا در رمان معروفش راهي براي ورود به مرکز زمين باشد. در حقيقت سراسر شبه‌جزيره تحت تاثير ماجراي افسانه‌اي به نام بائردر اسني‌فيلسنز است. بائردر پدري نيمه تيتان و مادري بسيار زيبا از نژاد انسان داشت. از‌‌اين‌رو بائردر نيمه‌انسان و نيمه‌ترول نيز بسيار جذاب و خوش‌اندام بود. دره مرگ‌بار رودلفدر دره شگفت‌انگيز رودلفدر گوياي تراژدي بزرگي‌ در زندگي بائردر است. جايي که رخدادي تلخ بين بائردر، دختر بزرگش هلگا و فرزندان برادر ناتني بائردر رخ داد. روزي برادرزاده‌هاي بائردر، هلگا را به‌ ديدن کوه يخي در ميان اقيانوس مي‌برند. ناگهان هلگا به درون اقيانوس سقوط مي‌کند و امواج بي‌رحم اقيانوس نيز او را با خود مي‌برند. بائردر که غم از دست دادن فرزند او را بي‌تاب کرده، برادرزاده‌‌ها را مقصر مي‌داند. بائردر خشمگين با قدرت شگفت خود برادرزاده بي‌نوا را به ميان کوه‌ها و درون دره عميق پرتاب مي‌کند؛ ولي اين سقوط مرگ‌بار حاصلي جز پشيماني به‌ بار نمي‌آورد. بعدها معلوم مي‌شود که هلگا نمرده است. دره مرگ‌بار رودلفدر مکان آن سقوط مرگ‌بار و محل شگفت‌انگيز و زيبايي از آبشار يخي است. مکاني فراموش‌نشدني در تاريخ افسانه‌هاي ترسناک ايسلند که هنوز هم مي‌تواند خالق داستان‌هاي جديدي باشد. استخوان‌هاي ولوا در شرق ايسلند بزرگراهي است که به شهر‌هاي ساحلي ريدارفجوردر و اسکي‌فجوردر مي‌رسد. شهرهايي که هر دوي آن‌ها در کنار آب قرار گرفته‌اند. افسانه‌هاي ترسناک پنهان در طبيعت شگفت‌انگيز ايسلند ريدارفجوردر به‌عنوان بزرگ‌ترين آبدره و اسکي‌فجوردر به‌عنوان بزرگ‌ترين مرکز صنعت ماهيگيري با آبشارهاي کوهستاني زيبا شهرت دارد. ‌ در فاصله کمي از اين بزرگراه زير توده‌هايي از سنگ زن‌پيش‌گو يا به‌قول بوميان منطقه ولوا آرام گرفته است. افسانه‌ها مي‌گويند، او قرن‌ها است که محافظ اين دو شهر بوده‌ و حتي پس از مرگ نيز آن‌ها را بي‌پناه نخواهد گذاشت. اين حفاظت تا مادامي که استخوان‌هاي ولوا در آنجا دفن است، ادامه خواهد داشت. ماجراي حمايت ولوا يا زن‌پيش‌گو به سال ۱۶۲۷ بازمي‌گردد. زماني‌که دزدان دريايي قصد داشتند با نقشه‌اي غافلگيرانه به ساحل شرقي حمله کنند و شهر‌ها را غارت کنند؛ ولوا که استعدادي فراطبيعي داشت يک‌قدم از آن‌ها جلوتر بود. او مه غليظي توليد کرد که دزدان درياي را از انجام حمله پشيمان کند و به راه خود در اقيانوس ادامه دهند. ترول‌ها و الف‌ها که ديده نمي‌شوند در فرهنگ ايسلند ريشه عميقي دارند. البته مي‌توانيد بگويد که‌ آن‌ها وجود ندارند ولي هرگاه به ايسلند سفر کنيد احتمالاً شما نيز تغيير عقيده خواهيد داد. جايي‌ که هر چيزي نيمي از هر چيز است، وقايع خارق‌العادهٔ زيادي رخ خواهد داد. ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره