آخرين خبر/
شب بود و اشک بود و علي بود و چاه بود
فرياد بيصدا، غم دل بود و آه بود
ديگر پس از شهادت زهرا به چشم او
صبح سفيد همچو دل شب سياه بود
داني چرا جبين علي را شکافتند؟
زيرا به چشم کوفه عدالت گناه بود
خونش نصيب دامن محراب کوفه شد
آن رهبري که کعبه بر او زادگاه بود
همان گونه که نشسته بودم، خواب چشمانم را ربود، رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را ديدم، پس گفتم اي رسول خدا، از امّت تو چه تلخي ها ديدم و از لجبازي و دشمني آنها چه کشيدم. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: نفرينشان کن .
حال علي ميخواهد نفرين کند، يعني چه خواهد گفت؟ در مقابل اين همه بدي چگونه تلافي ميکند؟ دست به دعا برداشت که: "خدا بهتر از آنان را به من بدهد و به جاي من، بدتر از من را بر آنها مسلّط گرداند." يعني خدايا، ديگر علي را پيش خودت ببر ...
در ماه رمضان آن سال، پيوسته از شهادت خود خبر ميداد. صحابه آن حضرت ميگفتند: "او با سخنانش خبر از مرگ خود ميدهد، ولي ما آن را درک نميکنيم." به همين جهت،آن حضرت در روزهاي آخر عمر خويش،هر شب به منزل يکي از فرزندان خود ميرفت و افطار مهمان آنان بود،اما بيش ازسه لقمه، غذا تناول نميکرد. يکي از فرزندانش سبب کم خوردن او را پرسيد. امام (عليه السلام) فرمود: "امر خدا ميآيد و من ميخواهم شکمم تهي باشد. يک شب يا دو شب بيشتر نمانده است."
در شب شهادت، افطار را ميهمان دخترش ام کلثوم بود. در هنگام افطار سه لقمه غذا خورد و سپس به عبادت پرداخت. گاهي به آسمان نگاه ميکرد وحرکات ستارگان را در نظر ميگرفت. در آن شب ميفرمود: "به خدا قسم، نه من دروغ ميگويم و نه آن کسي که به من خبر داده دروغ گفته است، اين است شبي که مرا وعده شهادت دادهاند."
بالاخره آن شب هولناک به پايان رسيد و علي (عليه السلام) در تاريکي سحر براي اداي نماز صبح به سوي مسجد حرکت کرد. امام (عليه السلام) وارد مسجد شد و به نماز ايستاد و تکبير گفت و پس از قرائت به سجده رفت. در اين هنگام،ابن ملجم با شمشير زهرآلود ضربتي بر سر مبارک علي (عليه السلام) وارد آورد. ازقضااين ضربت بر محلي اصابت کرد که سابقا در جنگ خندق ،شمشير عمرو بن عبد ود بر آن وارد شده بود و فرق مبارک آن حضرت را تاپيشاني شکافت.
مردم ابن ملجم را گرفتند و زنداني کردند. حسنين (عليهما السلام) به اتفاق بني هاشم، اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در گليمي گذاشتند و به خانه بردند ... قدري شير براي آن حضرت آوردند. کمي از آن شير را نوشيد و فرمود به زنداني خود نيز از اين شير بدهيد و او را اذيت نکنيد.
هنگامي که امام (عليه السلام) ضربت خورد، پزشکان کوفه به بالين وي گرد آمدند. ماهرترين آنها پس از معاينه گفت: يا علي وصيتهاي خود را بکن، زيرا اين ضربت به مغز رسيده و ديگر معالجه مؤثر نيست. در اين هنگام آن حضرت کاغذ و دواتي خواست و وصيت خود را خطاب به دو فرزندش حسن وحسين (عليهما السلام) نوشت.
امام در پايان اين وصيت از هوش رفت و چون مجدداً چشمان خود را باز کرد، فرمود: "اي حسن! با تو سخني چند دارم. امشب، شب آخر عمر من است. چون درگذشتم با دست خود مرا غسل بده و کفن کن و خود شخصاً مباشر اعمال کفن و دفن من باش و بر جنازه من نماز بخوان و در تاريکي شب، جنازه مرا دور از شهر کوفه مخفيانه به خاک بسپار تا کسي از آن با خبر نشود."
اميرالمؤمنين (عليه السلام) پس از ضربت ابن ملجم، 2 روز بيشتر زنده نبود و سرانجام در شب جمعه، شب بيست ويکم ماه رمضان سال 40 هجري، در سن 63 سالگي بدرود حيات گفت. مردان و زنان عزادار فوجفوج به منزل آن حضرتميرفتند. غوغاي عظيمي بر پا شد و کوفه به لرزه درآمد. اين روز همچون روز رحلت رسول خدا (صلي الله عليه وآله و سلم) بود ...
امام حسن، اميرالمؤمنين (عليهما السلام) را با دست خود غسل داد و بر او نماز خواند و آن حضرت در کوفه در جايي بنام "غَري" (نجف اشرف فعلي) دفن شد. محل آرامگاه آن حضرت، تا دوران امام رضا (عليه السلام) از ديده ها نهان بود؛زيرا بيم آن ميرفت که خوارج و بني اميه مرقد مطهر آن حضرت را مورد تهاجم خويش قرار دهند.
بدين طريق شعلههاي پر فروغ حيات انسان والايي که در کعبه زاده شد و در مسجد به شهادت رسيد، خاموش شد؛ انساني که پس از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، جهان براي او همتايي نديده و نخواهد ديد.
توصيه هاي اميرالمومنين (ع) به مردم
۱- تقوا و پاک دامني
امام علي(عليه السلام) مي فرمايند: بدانيد اي بندگان خد، تقوا دژي مستحکم و غيرقابل نفوذ است.
استاد مطهري(ره) در اين خصوص مي گويد: نبايد تصور کرد که تقوا از مختصات دين داري است، از قبيل نماز و روزه، بلکه تقوا لازمه انسانيّت است. انسان اگر بخواهد از طرز زندگي حيواني و جنگلي خارج شود ناچار است که تقوا داشته باشد.
انسان همواره بين دو راهي قرار دارد و به سوي دو نقطه متضاد کشيده مي شود. از يک طرف، نداي وجدان اخلاقي و الهام الهي او را به سوي خوبي ها سوق مي دهد و از طرف ديگر غرايز دروني و نفس اماره و وسوسه هاي شيطاني او را به ارضاي خواهش هاي نفساني فرمان مي دهد. در اين جنگ و گريز تنها کسي مي تواند از اين صحنه کشمکش و نزاع بين عقل و شهوت، خير و فساد و پاکي و آلودگي به سلامت خارج شود که خود را به سلاح ايمان و تقوا مجهز کرده است.
۲- تقويت اراده
امام علي(عليه السلام) از تقوا به عنوان عامل تقويت اراده و مالکيت نفس که نقش عمده اي در ترک گناه و عادات ناپسند دارد، ياد مي کند و مي فرمايند: آگاه باشيد! خطاها و گناهان مانند اسب هاي سرکش و لجام گسيخته اي هستند که گناه کاران بر آن ها سوارند و آنان را در قعر دوزخ سرنگون خواهند ساخت و تقوا همانند مرکب هاي راهوار و آرامي است که صاحبانشان بر آن ها سوارند و زمامشان را به دست دارند و آنان را تا بهشت پيش مي برند.
3- بزرگ منشي:
يکي ديگر از وصاياي امام علي(عليه السلام) به جوانان، پرورش عزت نفس و بزرگ منشي است، آن جا که مي فرمايند: بزرگوارتر از آن باش که به پستي تن دهي هرچند تو را به مقصود رساند، زيرا نمي تواني در برابر آن چه از آبرو و شخصيت در اين راه از دست مي دهي بهايي به دست آوري، و بنده ديگري مباش که خداوند تو را آزاد آفريده است.
توصيه هاي اميرالمومنين (ع) به زمامداران
توصيههاي اخلاقي امام علي (ع) که خطاب به مالک اشتر و ديگر زمامداران اسلامي گفتند.
1. توصيه به تقواي الهي و تقديم اطاعت خداوند بر همه چيز و پيروي از فرايض و سنتهايي که خداوند به آن امر فرموده است.
2. زمامدار اسلامي بايد نسبت به مردم محبت و لطف بورزد و مثل درندگان خونخوار نباشد که خوردن اموال مردم را غنيمت شمارد.
3. برخوردار ساختن مردم از عفو و اغماض در مواردي که امکان دارد؛ زيرا که مردم در معرض خطا و اشتباه قرار ميگيرند و حاکم بايد عفو و گذشت داشته باشد.
4. حاکم اسلامي بايد از درون مردم، کينه و عقده را باز کند و نسبت به مردم حسن ظن داشته باشد؛ چرا که حسن ظن به مردم مشقت طولاني را برطرف ميسازد.
5. زمامدار اسلامي نبايد عيبجو باشد؛ بلکه بايد افراد عيبجو را نيز از خود دور کند. حضرت ميفرمايد: «دورترين و مبغوض ترين رعيت در نزد حاکم، بايد عيب جوترين آنها از مردم باشد؛ زيرا که اگر مردم عيوبي دارند، حاکم بايد عيوب آنها را بپوشاند».
بازار