بيتوته/ کاربرد ضرب المثل:
ضرب المثل "خاک بر سر" داراي معاني مجازي فراواني است، گاه براي تحقير و يا به صورت دشنام به کار مي رود و"چه خاکي بر سر کنم" به معني چه کار بايد بکنم است و " خاک بر سر کرده کسي که به هنگام عزاداري برايحسين بن علي در حين راه پيمايي خاک بر سر خود مي ريزد.
داستان ضرب المثل :
در دوران خلافت " عبد الملک " ، قطري ، رئيس خوارج از ترس " حجاج بن يوسف" والي عراق به طبرستان گريختو به حاکم گيلان" اسپهبد فرخان" پنا ه آورد.اسپهبد فرخان فرمان داده بود که کسي به قطري که در دماوند اقامت کرده بود، آزار نرساند و نيازمندي هاي او را بر آورده سازند. پس از زمستان، قطري حق نمک به جا نياورد و رسولي نزد" اسپهبد فرخان" فرستاد و پيام دادکه بايد به آيين ما در آيي و گرنه براي جنگ آماده باش.
پس از آن هم با دستبرد زدن به آبادي ها و روستاهاي اطراف داراي قدرت بسياري شد." حجاج بن يوسف" چون از قدرت يافتن قطري آگاه شد، " سفيان کلبي" را با لشکري بزرگ فرستاد. اسپهبد در نامه اي به سفيان پيشنهاد داد که در جنگ با قطري او را ياري دهد، قطري چون از جريان آگاه شد، بي درنگ از دماوند به سمنان عقب نشست. ولي اسپهبد او را دنبال نمود و در نبردي بر او چيره شد و سرش را از تن جدا کرده و تحويل سفيان کلبي داد.
" سفيان" نيز آن را همراه با غنايم بدون آن که نامي از رشادت و دليري اسپهبد بياورد به نام خود براي "حجاج بن يوسف" در کوفه فرستاد. " حجاج بن يوسف" چندي بعد که شنيد اين کار در واقع به دست اسپهبد انجام گرفته است از " سفيان کلبي" به خشم آمد و رسولي با يک خروار " زر" و يک خروار " خاک" به ري فرستاد و فرمان داد رسيدگي کنند که اگر اين پيروزي بدون کمک اسپهبد انجام گرفته است اين زر را به سفيان بدهند و اگر اين کار به دست اسپهبد پايان گرفته است، زر را به اسپهبد بدهند و آن خاک را در وسط بازار شهر بر سر سفيان بريزند.و چون رسول بيامد و حقيقت آشکار شد، در اجراي فرمان زر به اسپهبد دادند و سفيان در وسط بازار " خاک بر سر شد".
بازار