خراسان/ «استيو جابز» چنان شخصيت قدرتمندي از خودش ساخته است که حتي پس از فوتش داستانهاي زيادي دربارهاش شنيده ميشود. اينهفته به مناسبت سالگرد درگذشت آقاي جابز، چند ماجرا و نقلقول جالب از او را مرور ميکنيم. استيوقبل از تأسيس شرکت اپل، در شرکت آتاري کار ميکرد که فعاليت اش در حوزه طراحي بازي و کنسول بود؛ قابل توجه آنهايي که فکر ميکنند همه خفنها از اول، خفن مستقل مايهدار بودهاند. سابقه کار در آتاري، غير از تجربه حرفهاي حتي روي انتخاب اسم اپل هم تأثير گذاشتهاست. وقتي از استيو پرسيدند چرا نام شرکتش را اپل گذاشتهاست، جوابداد، چون اين کلمه در دفترچه تلفن قبل از واژه آتاري آمده و وقت زيادي هم براي انتخاب اسم نداشته است.
ماجراهاي ترک تحصيل جابز را حتما شنيدهايد، درباره حقوقش هم قضاياي جالبي تعريف ميکنند؛ مثلا اينکه وقتي سال ۱۹۹۷ مديريت اپل را برعهده داشت، حقوق سالانه يک دلاري براي خودش درنظر گرفتهبود. خودش درباره حقوقش اينطور شوخي ميکند: «من سالي ۵۰ سنت ميگيرم که سر کار حاضر شوم و ۵۰ سنت ديگر به عملکردم بستگي دارد».
پس اينهمه ثروت از کجا آمد؟
استيو جابز توانست با کمک سهمهايي که از اين شرکت بهدست آوردهبود، زندگي راحتي براي خودش بسازد و يکي از ثروتمندترين مردان جهان شود. با اينهمه، اما درباره نبوغ او مبالغه و افسانهسرايي کم نيست؛ در اينکه آدم بااستعدادي بوده، شکي نيست، اما نميتوان او را نابغه بزرگ فناوريهاي پيشرفته دانست. استيو حتي خيلي راجع به فناوريهاي ديجيتال شناخت نداشت بلکه بيشتر شبيه رهبر ارکستري بود که ميدانست چگونه از اعضاي گروه براي ساخت اثري زيبا و باکيفيت استفاده کند.
بر همين اساس بسياري از کساني که به کارهاي جابز در صنعت فناوري نگاه ميکنند، او را بيشتر يک پيکاسو ميدانند تا اينشتين. يکي ديگر از چيزهاي جالب درباره استيو، لباسهاي ساده و بيتکلف او بود. شلوار جين آبي، بلوز مشکي ساده و کفش کتاني پوششي بود که استيو سالهاي سال، در محل کار و همايشهاي مهم به آن پايبند بود. بامزه اينکه بعد از خبر درگذشت استيو جابز، پيراهن يقه اسکي مشکي تا مدتها طرفداران زيادي پيداکرد.
بازار