بازده/ ارتباط برقرار کردن براي آدمها از آن چه فکر ميکنند دشوارتر است. هر کسي ميتواند بگويد چه احساسي دارد، چيزي را توصيف کند، و با آدمهاي اطرافش ارتباط بگيرد. با وجود اين، آن ارتباط چقدر موثر است؟ و چه مقدار به وادي ناخواستهي حرفهايي کشيده ميشود که نميتوانند پيامشان را خوب منتقل کنند؟ در ادامه با ما همراه باشيد تا ۸ توصيه و نکته براي بهبود مهارت هاي ارتباطي در ۱۰ دقيقه را بدانيد.
بهبود مهارت هاي ارتباطي
در زندگي روزمره چه کمکي به شما ميکند؟
اين به شما نشان ميدهد که روش ارتباط برقرار کردنتان تا چه اندازه ميتواند بر ساير آدمها تاثير متفاوتي بگذارد. تصميمشان در اعتماد به شما، دوست داشتنتان، خريد از شما، کمک به شما و ….
در اينجا بعضي از تکنيکهاي بسيار سادهاي که ميتوانيد اتخاذ کنيد و ظرف ۱۰ دقيقه به بهبود مهارت هاي ارتباطي خود کمک کنيد آمده است.
۱. بر کيفيت تمرکز کنيد
درس اول به منظور بهبود گستردهي مهارتهاي ارتباطيتان تمرکز بر کيفيت است.
اگر ميتوانيد، سعي کنيد تمام انواع کلمات فاصله پر کن را حذف کنيد مثل «واقعا»، «درحقيقت»، «مي دانيد؟» و …
اين کلمات مطلقا هيچ ارزشي بر مکالمهي شما نميافزايند و عملا هيچ معني ندارند. آنها فقط براي زنده نگه داشتن مکالمه استفاده ميشوند و زمان بسيار بيشتري طول خواهد کشيد تا به منظور اصلي برسيد.
به جاي استفاده از اين کلمات که در کل مکالمهي شما را به هم ميريزند، استفاده از درنگ و ايست را استفاده کنيد …
۲. با مکث کردن بر سخنانتان تاکيد کنيد
استفاده از مکثها و درنگها به جاي پر کردن مکالمه با کلمات بيهورده ميتواند بسيار موثر باشد. درنگها ميتوانند بر قسمتهاي مختلفي از پيام شما تاکيد داشته باشند و کمک کنند ارتباط قدرتمندتري برقرار کنيد.
از اينکه هر از گاهي وسط مکالمه درنگ کنيد، به جاي آنکه به کلمات فاصله پر کند تکيه کنيد، تا بدون هيچ سکوت ناخوشايندي سخنانتان را به پايان برسانيد نترسيد.
وقفهها ميتوانند بسيار قدرتمند باشند و بر بخش هاي مختلف پيام تاکيد کنند اما دربارهي اينکه درس بعدي براي بهبود مهارتهاي ارتباطي کدام است کمي بيشتر صحبت خواهيم کرد.
مهارت بعد احتمالا تنها مهمترين مهارت به لحاظ توانايي مکالمه در کل است. اگر بتوانيد بر اين مهارت مسلط شويد قادر خواهيد بود مکالمههاي بيپاياني با تقريبا هر کسي داشته باشيد.
۳. موضوعاتي برگزينيد که قابل تقسيم بندي باشند
اين تکنيک بسيار مبتکرانهاي براي بهبود مهارتهاي ارتباطي است. همچنين بسيار خوب تصمين خواهد کرد هرگز در رابطه با حرفهايي که ميخواهيد بزنيد کم نياوريد.
مثلا چهار موضوع مختلف در رابطه با صحبت کرن از يک شهر وجود دارد که ميتوانيد از آنها زيرشاخههايي بگيريد:
– ميتوانيد دربارهي زماني که ميخواهيد به …. سر بزنيد صحبت کنيد.
– ميتوانيد دربارهي اينکه راجع به هومهي شهر چه احساسي داريد صحبت کنيد.
– ميتوانيد دربارهي رابطهتان با طبيعت صحبت کنيد.
– همچنين ميتوانيد دربارهي اينکه چقدر درونگرا هستيد و چطور ميتوانيد با تنفري که از بودن در کنار آدمهاي زياد احساس ميکنند ارتباط برقرار کنيد.
وقتي مکالمهاي از بين ميرود معمولا به خاطر آن است که هيچ موضوع ديگري که جالب باشد براي گفتگو وجود ندارد.
پس وقتي فرصت کانال زدن به موضوعات مختلف دست داد، يکي را که به صحبت کردن دربارهاش علاقمند هستيد انتخاب کنيد. همچنين يادتان باشد که ميخواهيد به طرف ديگر نيز فرصت بدهيد دربارهي موضوعات متعددي صحبت کند. اگر به آنها موضوعي براي کانال زدن از مکالمه ندهيد نهايتا بحث شما با نابودي مواجه خواهد شد.
اين مهارت با تمرين به دست ميآيد.
هرچه بيشتر توجه شويد دنبال موضوعاتي براي به درازا کشاندن صحبتهايشان هستند بيشتر به آنها توجه خواهيد کرد.
۴. بيش از حد سوال نپرسيد
به آخرين باري که براي يک مصاحبه رفتيد فکر کنيد. وقتي به مصاحبهها فکر ميکنم به اينکه چيزي بسيار پرتنش، و اعصاب خرد کن هستند و در عمل چيزي نيستند که متوسط افراد از انجامش رضايت داشته باشند فکر ميکنم.
اشتباه رايجي که تعداد زيادي از آدمها موقع آشنايي با فردي جديد انجام ميدهند ورود به آنچيزي است که من حالت مصاحبه مي نامم. آنها طرف مقابل را با سوال پس از سوال پس از سوال بمباران ميکنند و اين ميتواند بسيار آزاردهنده باشد. مشکل پرسيدن سوال هاي بيش از حد آن است که باعث ميشود گفتگو يک طرفه بشود.
وقتي سوالي ميپرسيد در واقع هيچ اطلاعاتي دربارهي خودتان به اشتراک نميگذاريد. تمام کاري که ميکنيد مطالبهي اطلاعات از طرف مقابل است.
اين همانجايي است که آن احساس ناخوشايند در طرف مقابل به وجود مي آيد. کمبود اتصال و ارتباط که به وجود ميآيد. شما ميخواهيد اطلاعات مربوط به خودتان را تا حد امکان به اشتراک بگذاريد تا اينکه به بتوانيد توافق و ارتباط ايجاد کنيد.
۵. استفاده از جملهها و گزارهها به جاي سوال
توصيهي آخر اين فهرست استفاده از گزارهها به جاي سوالات است.
وقتي گزارههايي بيان ميکنيد، اطلاعاتي را دربارهي خودتان به اشتراک ميگذاريد، به دفعهي بعدي که با دوستان يا رفقاي نزديک بيرون ميرويد توجه ميکنيد ، متوجه خواهيد شد که اکثر مکالمهها با همين گزارهها به وجود ميآيند.
هر از گاهي هم بد نيست به عنوان يک حرکت طبيعي در گفتگوي خود سوالي بپرسيد. اما اکثر جملات بايد گزاره باشند. انواع بسيار مختلفي از گزارهها وجود دارند اما چند مورد از آنها به قرار زير هستند.
۱. گزارههاي نقلي/عقيدهاي
گزارهي عقيدهاي داستاني را ميگويد يا عقيدهاي را دربارهي چيزي نشان ميدهد.
مثلا اين سوال را در نظر بگيريد: «از چه چيزي ميترسيد؟!»
و حالا نمونهي گزارهاي که ميتوان به عنوان جايگزين براي اين پرسش استفاده کرد:
«من قبلا بچه که بودم از تاريکي وحشت داشتم. زير پتو با کنار پدرم ميخوابيدم تا از شر ديوها و ارواح در امان بمانم.»
ببنيد که چطور سوال هيچ چيز را از شما به اشتراک نميگذارد! واقعا به طرف ديگر هيچ اطلاعاتي علاوه بر پاسخ سوال شما نميدهد؛ در نتيجه فقط به او چيزي براي صحبت کردن عرضه ميکنيد.
از طرف ديگر، گزارهي داستاني، نيز به طرف مقابل فرصتهايي براي صحبت کردن در باب موضوعات مختلف ميدهد.
۲. گزارهي خوانش سرد
گزارهي خوانش سرد راهي عالي براي استفاده از گزاره در رابطه با کسي است که به تازگي ملاقات کردهايد و با او آشنا شدهايد.
اين يک نوع مشاهده دربارهي طرف ديگر است. به جاي گفتن «براي سرگرمي دوست داريد چه کاري انجام بدهيد؟» چيزي شبيه اين بگوييد: «به نظر فرد بامزهاي ميرسيد شرط ميبندم که سرگرميهاي جالبي هم داريد.»
اين ترفندي عالي است چون شخص ميتواند به سه طريق مختلف واکنش بدهد:
يک: اشتباه ميکنيد و شما را اصلاح نميکنم. من خيلي بامزه نيستم. بر عکس تمام روز را ميخوابم اما از شما خواهم پرسيد چرا اينطور فکر ميکنيد.
دو: راستش را بخواهيد من خيلي با مزه نيستم اما کنجکاوم بدانم چرا فکر کرديد هستم!
سه: درست ميگوييد و همزمان رابطهي خوب و زيادي شکل ميگيرد. من با مزه هستم. دوست دارم برقصم و آواز بخوانم اما از کجا ميدانستيد؟
۳. گزارههاي تصادفي
نهايتا، گزارههاي تصادفي را داريم؛ نسبتا واضحاند؛ کاملا گزارههايي تصادفي هستند که به معناي دقيق کلمه فقط يکهو در ذهنتان جرقه ميزنند. آنها طيف وسيعي را در بر ميگيرند از هر چيزي که اطرافتان اتفاق ميافتد، ماجراهاي مشاهداتي و … تعداد چيزهاي بسيار زيادي وجود دارد که ميتوانيد دربارهشان صحبت کنيد.
و انجام اين کار باعث ميشود به طرز باورنکردني براي ديگران شخصي جالب و کنجکاو به نظر برسيد، به ويژه وقتي قرار داريد! هرچه تصادفيتر، بهتر. چچرا؟ چون گارد افراد را باز ميکند و باعث ميشود رودربايستي را کنار بگذارند.
هر وقت که با کسي قرار گذاشتهاند همان سوالهاي لعنتي را از آنها پرسيدهاند يا هر وقت که با کسي آشنا شدهاند.
اين بار، شما گفتگويي تصادفي ترتيب ميدهيد که مطمئنشان ميکند از آن سوالهاي خسته کننده خبري نيست.
چند نمونه:
«از دوستاني که فقط و فقط تمام طول روز را دربارهي فوتبال حرف ميزنند خستهام.»
«به اين فکر ميکنم که يک سالي را از مدرسه مرخصي بگيرم.»
هر يک از اين گزارهها اطلاعات بسيار زيادي را دربارهي شما به دست ميدهند و همچنين موضوعات متعددي را پيش ميکشند و مطرح ميکنند و در نهايت احساس خلاقيت و خودجوش بودن به مکالمه اضافه ميکنند. اميدوار هستيم از اين نوشتار استفادهي کافي را برده باشيد.
بازار