بازده/ زندگي چيست؟ معناي زندگي چيست؟ چرا ما وجود داريم؟ همهي آدمها، از فيلسوفهاي دوران يونان باستان گرفته تا معلمهاي معنوي دوران مدرن، به طرق مختلف و بيپايان به اين گونه پرسشها پاسخ دادهاند. و هنوز هم انسانها به دنبال پاسخهاي قانع کنندهاي براي آنها هستند. نه فقط اين مقاله، بلکه هيچ مقالهي ديگري نميتواند راه حل ملموسي براي کنجکاويهايمان در زندگي ارائه کند. و اين مسئلهاي طبيعي است!
در حقيقت، بخشي از آنچه معناي زندگي را بسيار هيجانانگيز ميکند، گوناگوني جذاب، رمز و راز، و غير قابل لمس بودن آن است. با وجود اين، لازم به ذکر است فقدان يک پاسخ کامل و جامع به اين معني نيست که اصل سوال ارزشي براي بررسي و پاسخدهي ندارد. تحقيق براي يافتن چيستي و معناي زندگي نيازمند سفري است که هر يک از آدمها بايد پا در مسير آن بگذارند. هر يک از آدمها بايد شخصا و به تنهايي معناي زندگي اش را بيايد، و پاسخي جامع و منحصر به فرد براي اين سوال پيدا کند.
خوشبختانه، رفتارها، ايدهآلها، و اعمال مختلف بسياري وجود دارند که انسان پس از قرنها زندگي به آنها دست يافتهاند؛ و همينها ميتوانند روشهاي فوقالعادهاي را براي رسيدنمان به يک نتيجهي نهايي و دروني در خصوص دليل وجودمان در اين دنيا در اختيارمان بگذارند. در اين مقاله، به چند راه براي آغاز سفر و حرکت به سمت دستيابي به معناي زندگي اشاره ميکنيم.
۱. عشق به آدمها
عشق نيز مانند زندگي جزء رايجترين موضوعات در بحثها، و در عين حال، جزء سختترين مفاهيم انساني است. آيا عشق نوعي رفتار است؟ يک سبک زندگي است؟ يک شخص يا شي است؟ فقط به رابطهي بين انسان و خدا محدود ميشود؟ عشق در هر کدام از اين موارد کاربرد دارد؛ نوع کاربرد آن به موضوع رابطه بستگي دارد.
با وجود اين، چيزي که هميشه در نهايت باقي ميماند اين است که عشق نيرويي است همواره قدرتمند. بسياري از معنيدارترين اجزاي زندگي از بطن عشق متولد ميشوند – خواه به يک شي، به ديگران، يا حتي به خودمان عشق بورزيم.
يکي از بهترين راهها براي يافتن معناي زندگي از طريق عشق تلاش براي اتصال به اعضاي خانواده است. از والدين و خواهر يا بردارها، تا همسران و فرزندان، عشق ورزيدن به خانواده روش فوقالعادهاي است براي رشد آگاهي و قدرداني از زندگي بابت هر آنچه در اختيارمان قرار داده است.
همسر، فرزندان، دوستان، شرکاي زندگي، و روابط افلاطوني قدرتمند ميتوانند احساسي قوي و منحصر به فرد ايجاد کنند که به ندرت در ساير بخشهاي زندگي يافت ميشود. اين ادعا تا حدود زيادي درست است، زيرا اين آدمها به شکل بسيار نزديکي با روشنگري، تمايل طبيعي به توليد مثل، و اثرگذاري در جهان براي آيندگان در ارتباط هستند.
۲. سمزدايي از فناوري و يافتن چشمانداز
علاوه بر عشقورزي به ديگران، گاه و بيگاه نياز مهم و مبرمي به سمزدايي داريم. زندگي مدرن مملو از انحرافات اعتيادآور خطرناکي نظير شبکههاي اجتماعي است که بدون آنکه حتي لحظهاي متوجهي آنها باشيم، ميتوانند بسياري از فرصتهاي زندگيمان را تباه کنند؛ و تاثير آنها ميتواند بسيار فراتر از هدر دادن وقت و فرصت باشد. در حقيقت، طبق نتايج يک مطالعه، احتمالا به اندازهي رقم قابل توجهي معادل ۳۰ درصد از طلاقها ريشه در تعاملات فيس بوکي دارد.
با اين حال، زندگي را نميتوان در خلاء گذراند. هنگامي تصميم ميگيريد از دستگاههاي ديجيتال و شبکههاي اجتماعي فاصله بگيريد، بايد زمان و انرژيتان را به صورت کاملا هدفمند صرف کارهاي مهم، جذاب، و سازنده کنيد.
زماني را به مراقبه، عبادت، و حتي انجام کارهايي اختصاص دهيد که نشاندهندهي قدردانيتان از نعمات هستند. به اطرافتان بنگريد و همهي چيزهايي را که بايد به خاطرشان شکرگزار باشيد، بيابيد؛ سپس تلاش کنيد بابت تمام چيزهايي که به صورت روزمره در اختيارتان داريد نيز ابزار سپاسگزاري کنيد (نه اينکه دائما صفحات فيس بوک را بالا و پايين کنيد و به ديگران حسادت بورزيد).
يکي از اصول مهم و سادهي زندگي که بسياري از خردمندان در سرتاسر تاريخ همواره آن را به گوش جان سپردهاند قدرداني، شکرگزاري، و سپاسگزاري، و به همراه آن، داشتن چشمانداز مثبتي از زندگي است.
۳. يافتن راههايي مناسب براي بخشندگي
کمکهاي مالي و خيريهها هنوز در دنياي مدرن کمرنگ نشدهاند. در حقيقت، پديدهي بخشندگي و نيکوکاري در تمام دوران با قدرت وجود داشته است. آگاهي در عصر اطلاعات با شدت فزايندهاي افزايش يافته است؛ آمريکاييها به تنهايي در ۲۰۱۷ رکورد کمکهاي مالي را شکستند و مبلغي معادل ۴۱۰ ميليارد دلار به نيازمندان کمک کردند.
ولي صرف اينکه ميدانيم چگونه در خيريهها و جشنهاي نيکوکاري شرکت کنيم، به اين معني نيست که واقعا و حقيقتا به ديگران خير و کمک ميرسانيم. بخشندگي حقيقي و صادقانه فقط به کمکهاي مالي، آن هم از سر بينيازي و سرريز سرمايه محدود نميشوند؛ همچنين، بخشندگي فقط به معني و به شکل پول دادن به آدمهاي فقير نيست. بخشندگي حاصل تمايل واقعي انسان به کمک کردن به ديگران است – تمايلي که باعث ميشود هدف از کمک کردن به ديگران رسيدن به چشمانداز سالمي از زندگي باشد.
اگر ميخواهيد چيزهاي بيشتري از زندگي بيابيد، با نيت پاک و خالص به دنياي اطرافتان کمک کنيد و بخشندگي به خرج دهيد. لازم نيست فقط دست در جيبتان کنيد و پول اضافهتان را به يک فقير بدهيد تا تحسين و احترام ديگران را به سمت خودتان برانگيزانيد.
دنبال چيزهايي بگرديد که تحسين و احترام خودتان را بر ميانگيزانند. چه نيازها و آسيبهايي در دنيا وجود دارند که قلبتان را ميفشارند و در ذهنتان به دنبال راه حلهايي براي رفع آنها هستيد؟ آنها را پيدا کنيد و براي رفع آنها تلاش کنيد. آنقدر بخشندگي به خرج دهيد تا احساس کنيد وجودتان تصفيه شده است. نتايج اين کار واقعا شگفتانگيز خواهند بود. مطالعهي اين مقاله نيز ميتواند کمکتان کنيد: ۲۰ حقيقت علمي شگفتانگيز براي شاد بودن
۴. انجام يک سرگرمي
با اينکه در بخش قبل، بسيار تاکيد کرديم که به ديگران کمک کنيد، ولي نبايد از خودتان نيز غافل شويد؛ به عبارت ديگر، کمک کردن به ديگران به اين معني نيست که هر از گاهي به مراقبت از خود نياز نداشته باشيد. منظورمان از سرگرمي وقتگذراني و غرق شدن در کارهاي سطحي نظير خوردن خوراکيهاي دلچسب و لوکس يا رفتن به سونا و استخر نيست.
سرگرميهاي سطحي و ساده براي زندگي ضروري هستند، ولي انجام آنها نميتواند کمک موثري در ايجاد حس قدرداني حقيقي در زندگيمان بکند. در عوض، بايد به دنبال يک چالش جديد بگرديد.
برخي چالشها ميتوانند فرمول فوقالعادهاي باشند که در باز کردن چشمهايمان در برابر زيباييهاي دنياي اطراف کمکمان ميکنند. اين چالشها بدون ايجاد مسئوليت مداوم و نگرانيهاي مالي ناشي از مشغلههاي کاري و زندگي حرفهاي، ميتوانند برايمان ارزشآفريني کنند.
سرگرميهايي را پيدا کنيد که علاقهتان را به شدت برانگيزانند و همزمان، مهارتهايتان را به چالش بکشند. با تمام وجود سرگرميهايي را پيگيري کنيد که هميشه شما را مجذوب و هيجانزده کردهاند، ولي هرگز فرصت کافي و شرايط لازم را براي انجام آنها نداشتهايد. ساز جديدي بياموزيد، به ماهيگيري برويد، نقاشي را امتحان کنيد، زبان جديدي بياموزيد – جهان مال شما است!
اگر در انتخاب سرگرميتان دقت بيشتري به خرج دهيد، حتي ممکن است قادر باشيد يکي از موارد مورد علاقهتان را بيابيد که به صورت ناخودآگاه مهارتهاي زندگيتان را توسعه دهد و حتي رزومهي زندگيتان را تقويت کند.
۵. غلبه بر نگرانيها و تزلزلها
اجازه دهيد بار ديگر در خصوص رفتارهاي و افکار شخصي و دروني صحبت کنيم. يکي از عناصر حياتي يک زندگي با کيفيت – و در نتيجه، درک بهتر معناي زندگي – غلبه بر نگرانيهاي و تزلزلها است.
اجازه دهيد با يک جملهي بديهي آغاز کنيم: همهي آدمها در زندگيشان داراي نگرانيها و تزلزلهايي هستند.
گاهي اوقات، توصيف اين نگرانيهاي و تزلزلها، و آگاهي کامل از ماهيت آنها کمي دشوار است. يکي از بهترين راهها براي غلبه بر ترسها و نگرانيهاي زندگي کار کردن بر روي تزلزلها و سستيها است. تمرين ذهنآگاهي کنيد، به دنبال الگوهاي فکري بگرديد، رفتارتان را تحليل کنيد، و زمانهايي را که تحت تاثير نگرانيها و تزلزلها قرار ميگيرد، شناسايي کنيد.
هر چهقدر بيشتر از نگرانيهايتان آگاه شويد، بهتر قادر خواهيد بود بر آنها غلبه کنيد، از انجام رفتارهاي خودخواهانه پيشگيري کنيد، و براي انجام کارهايي که پيشتر برايتان غير ممکن بود، توانمند شويد.
اگر گرفتار شغلي هستيد که علاقهاي به آن نداريد – مثلا به دليل وجود نگرانيهايي دربارهي شکست مالي يا فشار رقبا – غلبهي ريشهاي بر اين نگرانيها، شما را قادر خواهد ساخت کار بهتري براي خود پيدا کنيد، ترفيع درجهاي را که هميشه انتظارش را ميکشيديد، درخواست کنيد، يا حتي پست سازمانيتان را تغيير دهيد و پست جديدي را به دست بگيريد که علاقهي بيشتري به آن داريد و با استعدادها و شخصيتتان هماهنگ باشد.
۶. يادگيري مداوم، بدون توقف
دوازده سال تحصيل در مدرسه، همراه با چهار سال دورهي کارشناسي و حتي بعد از آن (به علاوهي دورههاي آموزشي و حرفهاي که بعد از فارغالتحصيلي ممکن است سپري کنيد) ميتوانند باعث شوند احساس کنيم به اندازهي کافي آموزش آکادميک، مدرسهاي، و عمومي ديدهايم.
ولي حقيقت اين است که آموزش و يادگيري فرايندي پايانناپذير است که بايد تا آخر عمر ادامه يابد. آدمهاي سالم هميشه در حال يادگيري هستند. آنها به اطراف نگاه ميکنند و ميخواهند بيشتر بياموزند، بيشتر درک کنند، و دليل همهي پديدهها را متوجه شوند.
البته منظورمان اين نيست که براي يافتن معني حقيقي زندگي به مطالعهي جزوات و کتابهايي دربارهي علوم حساب و رياضي روي بياوريد. فقط کافي است علاقهتان را به بررسي دنياي اطرافتان افزايش دهيد. دربارهي مسائلي که به آنها علاقهمند هستيد، بيشتر به تحقيق، و تفحص، و آموزش بپردازيد؛ به اين ترتيب، پس از مدتي، شور و اشتياقتان به يادگيري روز به روز افزايش خواهد يافت.
براي مثال، حتي اگر تمام تلاشتان را صرف کسب مدرک کارشناسي ارشد کرده باشيد، و حتي اگر در شغل مرتبط با رشتهتان نيز مشغول به کار هستيد، باز هم کتابهايتان را نبنديد. فکر کنيد بار ديگر به دانشگاه بازگشتهايد (فارغ از اينکه سنتان چهقدر است) تا مدرک تخصصي بالاتري بگيريد. اين کار نه تنها باعث ميشود از لحاظ سطح حرفهاي در مقامي بالاتري قرار بگيريد، بلکه همچنين به عنوان روشي براي ارضاي تمايلي غريزي انسانيتان براي يادگيري عمل ميکند.
با اينکه اين فقط يک نمونه از ميان بينهايت موارد مختلف است، نکتهي مهم اينجا است که بايد هميشه راههايي را براي ادامهي يادگيري و رشد پيدا کنيد.
۷. ساده زيستي
احتمالا بارها و بارها اصطلاح ساده زيستي به گوشتان خورده است، و شايد هر بار به ياد سبک زندگي بسيار دشوار راهبان بودايي، در معابد محقر در بالاي کوه، افتاده باشيد. ولي حقيقت اين است که ساده زيستي، يا به عبارتي مينيماليسم، نوعي سبک زندگي ساده است که حتي ميتوان آن را با سبک زندگي آشفته و ماديگرايانهي غربي نيز تطبيق داد.
اگر فقط چند قدم ساده برداريد – مثلا از خريد چيزهاي جديد غير ضروري خودداري کنيد، لوازم فصليتان را ذخيره کنيد، و به طور کلي خانهتان را خلوتتر کنيد – ميتوانيد بدون هيچ دردسري تفکر ساده زيستي را در خانهتان اعمال کنيد.
رعايت اصول ساده زيستي به صرفه جويي مالي و مرتب شدن برنامهي زندگيتان نيز کمک ميکند. زندگي بدون آشفتگي و شلوغي معمولا به ايجاد روحيهي آرام و حس سپاسگزاري منجر ميشود. وجود حس سپاسگزاري ميتواند بخش مهمي از بينش عميقي را تشکيل دهد؛ بينشي که به شما نشان ميدهد زندگي از همان ابتدا چه مفهومي داشته است.
۸. سفر
حتما شما هم انتظار اين را ميکشيديد؟ آنهايي که معمولا سفر ميکنند، به بينش کلي و عميقتري از زندگي دست پيدا ميکنند. با وجود اين، منظورمان از سفر فقط به عزيمت به مناطق گردشگري و استفاده از امکانات بهروز و مکانهاي تفريحي نيست.
براي روشن شدن اين مسئله يک آزمون خوب وجود دارد: اگر هميشه دوست داريد به مکانهايي سفر کنيد که آدمها با زبان مادريتان با شما صحبت کنند، مقاصد مناسبي را براي سفر (آنچه در اين مقاله مورد نظر ما است) انتخاب نميکنيد.
اگر زماني را براي سفر اختصاص ميدهيد، حتما اين کار را با هدف خاصي انجام دهيد: مشاهدهي جهان خارج از منطقهي امنتان. هدف از سفر بايد يافتن پاسخ براي سوالهايي باشد از جمله، چه تفاوتهايي ميان فرهنگ شما با ساير فرهنگها در جهان وجود دارد؟ ساير نواحي جغرافيايي زمين، چه تاثيراتي بر زندگي آدمها ميگذراند؟ کشورهاي در حال توسعه يا کشورهاي جنگ زده حقيقتا چگونهاند؟
اگر چنين ديدگاهي را در زندگي براي خود ايجاد کنيد، به احتمال زياد ميتوانيد قلب و ذهنتان را به گونهاي باز نگه داريد که هرگز فکرش را هم نميکرديد.
۹. افزايش سطح آگاهي
در نهايت، آخرين توصيهي ما انجام يک کار بسيار مهم است: افزايش سطح آگاهي.
اگر فردي بتواند به خوبي توانايي تمرکز و توجه به دنياي اطراف را در خود تقويت کند، قادر خواهد بود خود را از دام خود محوري – که تمام آدمها به شکل طبيعي بر اثر ناتواني در حفظ توجه به دنياي اطراف گرفتار آن ميشوند – رها سازد.
البته براي روشن شدن اين مسئله بايد گفت، توصيهي ما براي افزايش سطح آگاهي از جهان اطراف به معني عدم توجه به افکار و نيازهاي درونيتان نيست. هر دوي اين مسائل از اهميت بالايي برخوردار هستند. در واقع، دالايي لاما ميگويد،
“پيش از آنکه دلتان براي دنياي اطراف خود بسوزد، براي خودتان دلسوزي کنيد.”
چه ابتدا به خودمان بينديشيم، و چه به ديگران، تقويت واقعي تواناييمان در کسب آگاهي و همدلي با زندگي دروني و بيرونيمان بخش بسيار مهمي از فرايند درک معني و مفهوم حقيقي زندگي به شمار ميروند.
سخن آخر
پس از مطالعهي اين مقاله، به احتمال زياد، حقيقتا انتظار نخواهيد داشت بتوانيد پاسخ قاطعي به سوالات آغازين اين مقاله بدهيد. از سويي ديگر، احتمالا براي يافتن پاسخ مناسب به اين سوالات نيز نااميد نشدهايد.
به خاطر داشته باشيد، دليل آنکه نميتوان پاسخ مناسبي به اين سوال (زندگي به چه معني است؟) داد اين است که پاسخ اين سوال آن چنان پيچيده است که با کلمات قابل بيان نيست!
پيچيدگيها و نکات ظريفي که در يک “زندگي خوب” نهفتهاند، آن چنان عميق هستند که تحقيق و تفحص دربارهي آنها – چه در درونمان، و چه در دنياي اطرافمان – به اندازهي يک زندگي طول ميکشد؛ چه رسد به اينکه بخواهيم پاسخي قطعي براي آن پيدا کنيم. و حتي پس از مدتها تحقيق و تفحص همچنان احساس ميکنيم در نخستين مرحله در جا ميزنيم.
وقتي شروع به تحقيق دربارهي زندگي ميکنيد، در خواهيد يافت معناي زندگي آن چنان عميق و ارزشمند است که بايد آن را هميشه پيگيري کنيد؛ حتي اگر هدف نهاييتان تنها دست يافتن به قطرهاي از درياي شکوهمند و عظيمي باشد – و اين هدف باعث حرکت رو به جلويتان در هر روز از زندگي است.
بازار