بيتوته/ قبل از شروع عشق و عاشقي بهتر است با مسائل جدي در اينگونه روابط آشنا شويد و با آگاهي وارد يک رابطه عاشقانه شويد.
به آدمي تبديل شويد که هميشه آرزويش را داشتهايد
از خودتان بپرسيد آيا توانستهايد همان کسي باشيد که هميشه آرزويش را داشتهايد؟ کدام ويژگي اطرافيانتان براي شما جالب و قابل تحسين است؟ چه ضعفهاي داريد و نقاط ضعفتان آزارتان ميدهد؟ يک ليست از خصوصيات شخصيتي دلخواهتان تهيه کنيد و براي رسيدن به آنها از همين امروز تلاش کنيد. براي کامل شدن تمرين و تلاش کنيد.
عشق اسطورهاي مال کتابهاست!
متاسفانه در ادبيات کلمات مشابه بسياري به اشتباه جاي يکديگر استفاده ميشوند و عشق هم از همين گروه است. عشقي به عنوان عشق اسطورهاي در ادبيات ما وجود دارد که احتمال وقوعش در دنياي واقعي بسيار کم است. حتي وقتي فردي ادعا ميکند آنقدر فرد ديگري را ميخواهد که حاضر است همه را بدهد تا او را بهدست بياورد، جدا از واکنش طرف مقابل، جاي بحث و بررسي دارد که آيا واقعا چنين چيزي ممکن است يا خير. در مفاهيم انساني اين نوع رابطه بعيد است اما غيرممکن نيست؛ مثلا اين عشق بين انسان و خداوند متعال امکانپذير است.
ما وقتي به فردي علاقه داريم، دوست داريم تمام توجه او به ما باشد و اگر به ديگري توجه کند، آزرده ميشويم. تنها خداوند است که ما دوستش داريم و وقتي ديگران مورد توجه خداوند قرار ميگيرند، ناراحت نميشويم که هيچ، خوشحال هم ميشويم. اين تنها مثالي بود که مشخص شود عشق انساني با عشقهاي اسطورهاي بسيار متفاوت است.
عامل محرکه را بشناسيد!
وقتي دو جنس مخالف يکديگر را در محل کار، خواستگاري و… ميبينند يا جايي ارتباط اجتماعي برقرار ميکنند و هر دو احساس نزديکي زيادي به يکديگر دارند، اين حسشان هر روز بيشتر ميشود تا اينکه به رابطه نزديکتري تبديل ميشود و افراد متوجه ميشوند به طور اختصاصي به هم احساس وابستگي دارند. اولين سوالي که افراد بايد از خود بپرسند اين است علاقهاي که حالا نسبت به ديگري دارند و به وابستگي تبديل شده، از کجا شروع شده؟ يعني عامل محرکش چيست؟
ظاهر و حالت فيزيکي اوست يا نوع و سبک ارتباطي که با ما برقرار ميکند، شايد هم ديدگاهش در مسائل اجتماعي توجهمان را جلب کرده يا حتي ممکن است موقعيت اقتصادي و اجتماعي فرد و شايد هم ترکيبي از چند عامل برايمان جذاب بوده، پس در اولين مرحله بايد صادقانه عامل محرک را مشخص کنيم چراکه ارزشگذاري همين عوامل محرک است که نقش کليدي در ايجاد علاقه و وابستگي ما به ديگري دارد.
سرد شدن آتش عشق
ازدواجهاي بيمنطقي که بر پايهي تدبير بنا نشده و زوجين بهراحتي به يکديگر دل ميسپارند و مسير مشترک يک زندگي را آغاز ميکنند، بعد از گذشت مدتي، دچار بحرانهاي شديد عاطفي، روحي و خانوادگي ميشوند.
آنان تازه به سراغ ارزشها ميروند و متوجه ميشوند اصول مهمي در زندگي هست که ميبايست در طرف مقابل وجود داشته باشد و اکنون همسرشان فاقد آنهاست. اينگونه افراد بهطور معمول بدون هيچ منطقي، ساز جدايي را سر ميدهند و بهراحتي دم از طلاق ميزنند. آنان که در فاصلهاي نه چندان دور، بهراحتي دل به محبوبشان دادند، اينک نيز به همان راحتي از او ميگذرند و عشق خويش را در جايي ديگر جستوجو و بهسادگي، يک زندگي مشترک را نابود ميکنند.
با آگاهي يک عشق واقعي خلق کنيد
عشق آدمي را به مسيري هدايت ميکند که پستي بلندي هاي بسياري دارد کساني ميتوانند از اين مسير با موفقيت عبور کنند که مهارت کافي را در اين مورد کسب کرده باشند.
برخي گمان ميکنند عشق حقيقي و راستين تنها متعلق به افسانه هاي تاريخي و فيلم ها و کتاب ها است که دست نيافتي و ناياب است اما قبل از عاشقي و اينکه دلبسته ي کسي بشويد بايد بدانيد که اين عاشق شدن مي تواند ابتدا و آغاز راهي طولاني و پر افت و خيز باشد پس با آگاهي يک عشق واقعي را خلق کنيد.
عشق بايد دو طرفه باشد
در عشق رابطه يک طرفه وجود ندارد يعني اگر همسرمان عاشق ما باشد حتما به هر شکلي از ما مراقبت و توجه مي کند . ما نيز بايد براي پايدار شدن زندگي تلاش کنيم و به او توجه نشان دهيم زيرا هيچ رابطه يک طرفه اي پايدار نيست و پايدار نخواهد ماند.
پيش از اين هم در بخش روابط عاطفي نمناک گفتيم که در عشق دو طرف بايد از روابط شان مراقبت کنند و به يکديگر توجه داشته باشند حتي در دوست داشتن هاي فوق العاده اي که بين يک زوج برقرار است چنين چيزي که فقط يک طرف از عشق مراقبت کند ، امکان پذير نيست.
پيشنيازها را پاس کنيد؛ بعدا عاشق شويد!
در جمع، دانشگاه، محل کار… فردي توجه شما را (از نظر ظاهر، مهارتها و…) به خود جلب ميکند. به همين دليل يک گرايش ذهني براي شما ايجاد ميشود؛ پس دقت بيشتري به فرد ميکنيد، رفتارها، مهارتها، شخصيت و… او را مورد ارزيابي بيشتر قرار ميدهيد و کمکم ممکن است به اين نتيجه برسيد که وقتي کنار او هستيد، حال خوبي داريد.
بنابراين احساس ميکنيد دوست داريد زمان بيشتري را با اين فرد بگذرانيد و به اين ترتيب به مرحله بعد، يعني «تمايل» ميرسيد. وقتي اين تمايل ايجاد شد، مرحله «وابستگي» پيش ميآيد. يعني در پي رفتوآمدهاي اجتماعي اين احساس به وجود ميآيد و سر ساعت مشخص دوست داريد طرف مقابل را ببينيد، با او صحبت کنيد، براي هم وقت بيشتري بگذاريد و…. و وقتي اين اتفاقها نيفتد، احساس کمبود و دلتنگي ميکنيد.
در واقع بعد از وابستگي است که مرحله دلبستگي پيش ميآيد. يعني نهتنها حضور فرد براي شما مهم شده، بلکه عاطفهاي هم نسبت به او پيدا کردهايد. اگر مرحله دلبستگي تداوم پيدا کند و در موقعيتها و شرايط مختلف تکرار شود، شرايط براي دوست داشتن طرف مقابل مطرح ميشود پس اين فرايند بايد در روابط بين دو جنس که ميخواهند به ازدواج ختم شود، شکل بگيرد.
وقتي فرد به قدري طرف مقابل را دوست دارد که حاضر است هر کاري از دستش برميآيد انجام دهد تا او خوشحال باشد، آرامش داشته باشد، امکانات متفاوتي برايش فراهم شود و ترجيحش در زمانهاي متفاوت اوست، اين «دوست داشتن عميق»ي است که اسمش را هرچيزي حتي «عشق» ميتوان گذاشت!
بازار