نماد آخرین خبر

چرا همه‌ی ما تا حدی نژادپرست هستیم؟

منبع
برترين ها
بروزرسانی
برترين ها/ پژوهشگران مي‌گويند که مغز همه ما تا حدي نژادپرست است؛ اما نگران نباشيد، مي‌توانيم از سوگيري هايمان براي بهبود رفتارمان هم استفاده کنيم. به احتمال زياد شما هم قدري نژادپرستيد؛ اما خودتان را سرزنش نکنيد، چون تقصير مغزتان است. همه ما سوگيري‌هاي ناخودآگاهي داريم که فراتر از کنترل خودآگاهمان کار مي‌کنند. هر بار که شخص جديدي را ملاقات مي‌کنيم، مغزمان سريع شروع به ارزيابي مي‌کند که اين فرد «شبيه ما» است يا «متفاوت از ما»؟ «طرف ما» است يا «عليه ما»؟ جواب اين سوال‌ها تعيين مي‌کند دريافت ما از او چطور باشد. روان شناسان بر اين عقيده اند که بقاي ما متکي به دسته بندي هاست و همين، به بشر فرصت کشاورزي، شکار و شهرسازي داده است؛ اما وقتي مفهوم «با ما» را مي‌سازيم، خود به خود «غير ما» هم ساخته مي‌شود و بدين ترتيب، مغز همه را با يک ديد نخواهد ديد. شايد دلتان بخواهد فرياد بزنيد که اصلا هم اين طور نيست. من با همه يک جور رفتار مي‌کنم. متاسفانه سوگيري‌هاي شما عميق‌تر از آني هستند که حتي از وجودشان باخبر باشيد؛ اما اين به اصطلاح «سوگيري‌هاي ضمني»، روي نحوه تفکر و رفتار ما موثرند. ما ويژگي‌هايي شخصيتي را به ديگران نسبت مي‌دهيم که پايه و اساس آن قدري بيشتر از رنگ پوست، گرايش جنسي يا ديگر ويژگي‌هايي از اين دست است. البته آنچه در اين جا سعي داريم بدان اشاره کنيم، با دانسته‌هاي خودآگاهي که از تفاوت‌هاي افراد داريم، براي نمونه بر پايه نژاد يا مذهبي که دارند، متفاوت است. سوگيري‌هاي ضمني، با اين که در اعماق ناخودآگاه ما جا خوش کرده اند. اما همچنان مي‌توانند باعث شوند که قضاوت درست را از دست بدهيم. پس چه کار مي‌توانيم بکنيم؟ به گفته «دنيل يودکين»، محقق «دانشگاه آکسفورد»، اين رويکرد «ما» در مقابل «آن ها»، محصول جانبي تاريخ تکامل ماست و چيزي نيست که ما به اين راحتي‌ها بتوانيم تغييرش دهيم. در محل کار، شايد بدون اين که بخواهيم يا اصلا بدانيم، کساني که اسمشان آوايي شبيه به اسامي قوميتي خاص را دارد، از گزينه‌هاي دريافت يک سمت خاص کنار بگذاريم، بدون اين که بدانيم ناخودآگاهمان فکر مي‌کند اقليت‌ها نسبت به ما، شايستگي کمتري دارند. يا سوگيري ضمني در يک جلسه ممکن است خودش را اين طور نشان دهد که مرد‌ها بلندتر از زن‌ها حرف بزنند، چون در اعماق ناخودآگاهاشان فکر مي‌کنند که مرد‌ها نسبت به زن ها، مطالب مهمتري براي بيان دارند. حتي در موقعيت‌هايي هم که اين سوگيري ضمني، منجر به يک تبعيض مثبت مي‌شود، نمي‌توان گفت اوضاع بهتر است. ما ممکن است توانايي‌هايي را به گروهي خاص نسبت دهيم، آن هم بر هيچ اساسي جز الگو‌هاي ناخودآگاه خودمان. براي نمونه يک استخدام کننده ممکن است براي استخدام سمتي که به رياضي نياز دارد، ناخودآگاهانه براي يک آسيايي امتياز ويژه‌اي قائل شود، چون در ناخودآگاهش فکر مي‌کند آسيايي‌ها استاد رياضيات هستند. اين واقعيت‌ها به نظرتان ناخوشايند مي‌رسند نه؟ تازه بدانيد که رهبران کشور‌ها هم از اين موضوع مستثنا نيستند. اوايل ۱۹۸۶ (۱۳۶۴)، حدود يک چهارم از افراد کابينه «مارگارت تاچر» يهودي بودند، خودش در خاطراتش در اين باره نوشته: «من تنها مي‌خواستم افراد کابينه، باهوش و پرانرژي باشند که اغلب هم نتيجه همين مي‌شد.» به نظر مي‌رسد که تاچر تصويري اسطوره‌اي در مورد توانايي‌هاي يهودي‌ها در ناخودآگاه خود داشته است. روانشناسان مي‌گويند شايد ما نتوانيم تقسيم دنيا به ما و ديگران را متوقف کنيم، يودکين مي‌گويد: «عضويت در گروه‌ها منش مهمي شده که مردم نه تنها زندگي اجتماعي خود، بلکه کل دريافت و ادراکشان از واقعيت را از طريق آن سازمان دهي مي‌کنند.» مطالعات تاييد مي‌کنند که اين نياز ريشه دار انسان به تعلق، حتي رفتار ما را تغيير مي‌دهد. براي مثال در مطالعه کوچکي که سال ۲۰۱۳ (۱۳۹۲) در دانشگاه کوئينزلند انجام شد، دانشمندان مردم را به طور تصادفي وارد گروه قرمز يا آبي کردند و از آن‌ها خواستند سرعت نوشتن در يک تکليف را مورد داوري قرار دهند. شرکت کنندگان هم گروهي‌هاي خودشان را سريع‌تر از افراد گروه ديگر يا همان غير از ما، ارزيابي کرده بودند، حتي وقتي که سرعت‌ها دقيقا با هم برابر بودند. اما من نژادپرست نيستم! در حالي که ما گروه‌هاي افراطي‌اي مانند «قهرمانان سفيد» (white supermacists) را نژادپرست مي‌دانيم، خودمان، حتي اگر خود را آزادي خواه يا روشنفکر بدانيم، در اعماق ناخودآگاهمان، سوگيري‌ها و تعصب‌هاي ناشناخته‌اي را پنهان داريم. از کجا مي‌دانيم؟ چون در سال ۱۹۹۸ (۱۳۷۷) روان شناسان تست «تداعي ضمني» يا (Implicit Association Test) «IAT» را اجرا کردند که از تداعي واژگان و تصاوير براي بيرون کشيدن رويکرد‌هاي نهفته دروني افراد استفاده مي‌کند. چرا مغز شما از ديگران متنفر است؟ با اين که ۷۵ درصد از شرکت کنندگان سفيدپوست گفته بودند که بين سياه پوست يا سفيدپوست ترجيحي قائل نيستند، اما نتايج آزمون نشان مي‌داد که بين ۷۰ تا ۷۵ درصد از آن ها، تعصيب و سوگيري‌هاي ضمني داشتند. البته اصلا جاي تعجب ندارد که وقتي به کسي بگوييد درونش رويکرد‌ها و سوگيري‌هايي دارد که خودش نمي‌تواند ببيند، به همه چيز قسم بخورد که اين چنين نيست. دکتر ««کيت رتليف»، مدير اجرايي پروژه ضمني (خانه تست تداعي ضمني) مي‌گويد بيشتر افراد نتايج تست را انکار مي‌کنند و مي‌گويند که اين تست غيرعلمي است. اما اين تنها تست آي‌اي تي نيست که سوگيري‌هاي پنهان ما را عيان مي‌کند. مطالعاتي که از طريق تصويربرداري از سيستم عصبي انجام شده اند هم، مي‌گويند اين سوگيري‌ها وابسته به مغز ماست. نتايج تصويربرداري‌هاي ام آر آي نشان مي‌دهد که شرکت کنندگان در مطالعه، وقتي چهره افرادي را مي‌بينند که از نظر نژادي با نژاد خودشان متفاوت است، فعاليت بيشتري در منطقه آميگدالاي مغز دارند (آميگدالا يا بادامه منطقه‌اي از مغز است که با ترس مرتبط است). به طريقي مشابه، شرکت کنندگان زماني که با چهره افرادي از قوميت‌هاي ديگر مواج مي‌شدند، احساس وحشت زدگي بيشتري را در خود نشان مي‌دادند. ريشه سوگيري با توجه به شيوع و فراگيري‌اي رويکرد ما در مقابل ديگران، بايد از خودمان بپرسيم که اصلا اين رويکرد اول از کجا شروع شده؟ منشأ آن کجاست؟ آنچه واضح است اين است که ما رويکرد را از والدين خود ياد مي‌گيريم، اما دکتر «جان ون باول»، استاد روان شناسي و عصب شناسي در دانشگاه نيويورک، مي‌گويد که اين همه ماجرا نيست. بله، سوگيري‌هاي ضمني از منابعي مانند پدر و مادر، رسانه‌ها و هنجار‌هاي اجتماعي روز آموخته مي‌شوند، اما بخشي‌هايي از آن را درواقع به ارث مي‌بريم. او مي‌گويد: «مطالعات روي دوقلو‌ها نشان مي‌دهد که برخي افراد نه تنها در مقايسه با ديگران نژادپرست‌تر هستند، بلکه کلا ظرفيت و پتانسيل ما براي تعصب و سوگيري، پايه‌هاي قوي ژنتيکي دارد.» به بيان ديگر، برخي افراد استعداد ژنتيکي بيشتري براي متعصب بودن به ارث مي‌برند. با اين حال، همه ما مقداري از آن را در ژن‌هاي خود داريم. خب، آيا بايد نگران باشيم که اين سوگيري‌هاي ضمني در نهايت از ما يک فرد نژادپرست مي‌سازد يا دست کم باعث مي‌شود پيش داوري کنيم؟ بيشتر روان شناسان پاسخشان به اين سوال منفي است. با اين که ما بايد حواسمان به اين سوگيري‌ها باشد، اما نبايد خودمان را تسليم آن‌ها بدانيم. آن‌ها به هر حال بخشي طبيعي از انسان هستند. خطر همگاني «توين فياک»، از مديران اجرايي شرکت چهره‌هاي سيليکون، ولي است، شرکتي که با سازمان‌هاي مختلف همکاري مي‌کند تا همين مشکل را برطرف کنند. او در اين باره مي‌گويد: «مغز ما طوري طراحي شده که به طور ناخواسته اطلاعات جديد ورودي را براساس اطلاعاتي که از تجربه‌هاي قبلي به دست آورده، ارزيابي و دسته بندي مي‌کند، اين تجربيات گذشته مي‌توانند مستقيما به وسيله خود شخص به دست آمده باشند يا غيرمستقيم باشند.» با اين حال حتي او هم قبول دارد که خودش هم به همان اندازه ديگران مستعد داشتن چنين سوگيري‌هايي است. خانم فياک مي‌گويد: «ممکن است من صحبت با يک زن ويتنامي را به صحبت با يک مرد سفيدپوست ترجيح بدهم، چون سوگيري‌هاي من به من مي‌گويند که با آن زن چيز‌هاي مشترک بيشتري دارم، چون او از نظر ظاهري به من شبيه است. اين خوب با بد نيست، تنها اين طور هست. حالا اگر من خودم را مجبور کنم که از منطقه امن خودم خارج شوم و با مرد سفيدپوست وارد صحبت شوم، احتمالا ياد مي‌گيرم که با او هم نقاط اشتراکي دارم و احتمالا يک دوستي غيرمنتظره شکل مي‌گيرد. به همين خاطر است که مي‌گوييم فهميدن سوگيري‌هاي ضمني خودمان اهميت دارد، با شناختن و فهميدن خودمان، مي‌توانيم ديگران را هم بهتر درک کنيم، از منطقه امن خودمان خارج شويم و ديد خودمان را وسعت بخشيم.» خوشبختانه، به گفته يودکين، سوگيري‌هاي ضمني همبستگي کمي با رفتار‌ها ما دارند. او مي‌گويد: «تن‌ها وقتي افراد عجله دارند، استرس دارند يا اين که حواسشان پرت است، احتمال اين که سوگيري‌هاي ضمني تعيين کننده رفتارشان بشود، بالا مي‌رود. اين بد نيست که افراد سوگيري داشته باشند، اين تنها يک واقعيت در مورد دنياست. تنها وقتي مردم آن را قبول کنند و بپذيرند، حرف زدن در مورد آن و همچنين کاهش اثر آن رفتارمان آسان‌تر خواهد شد.» با اين حال، سوگيري‌هاي ما مي‌تواند پيامد‌هاي دور از دسترسي هم داشته باشد، مانند مواردي که در آزمايشي که به وسيله ون باول، يودکين و همکارانشان انجام شد. آن‌ها مي‌خواستند ارزيابي کنند که افراد، چقدر ديگران را براي دزدي تنبيه مي‌کنند. وقتي تنبيه کننده و دزد، هر دو طرفدار يک تيم فوتبال بودند يا اين که متعلق به يک مليت بودند، در مقايسه با وقتي که قرار بود طرفداران تيم‌هاي ديگر يا افراد از مليت‌هاي ديگر را تنبيه کنند، خيلي نرم‌تر رفتار مي‌کردند. اگر اين رفتار را در مقياس بزرگ‌تر در دنياي واقعي بخواهيم ببينيم، خيلي راحت مي‌توانيم درک کنيم که بي عدالتي‌ها چطور اتفاق مي‌افتد. براي مثال در آمريکا، با اين که ميزان مصرف مواد مخدر بين سياه پوستان و سفيدپوستان، يکسان گزارش شده، اما تعداد سياه پوستاني که به اين دليل به زندان مي‌افتند، شش برابر بيشتر از سفيدپوستان است. همچنين در دنياي تجارت، شرکت‌هايي که پايه گذارشان يک زن است، در مقايسه با شرکت‌هاي مشابهي که به دست يک مرد راه اندازي شده، سرمايه کمتري جذب مي‌کنند که احتمالا نشان مي‌دهد يک سوگيري ضمني در مورد توانايي مالي و تجاري زنان وجود دارد. مبارزه با سوگيري سازمان‌هايي هستند که دارند با سوگيري‌هاي ضمني مبارزه مي‌کنند و برخي حتي دوره‌هاي آموزشي‌اي ترتيب داده اند که آگاهي اجتماعي در اين زمينه را افزايش دهند، براي مثال، «سازمان ابتکار عمل ملي» براي ساختن اعتماد و عدالت جمعي، مداخله‌هاي پايلوتي را در بين نيرو‌هاي پليس آمريکا انجام مي‌دهد. در انگلستان، سرويس‌هاي حرفه‌اي «پي. دبليو. سي»، برنامه ذهن باز را اجرا مي‌کنند که در آن مجموعه‌اي از آزمون‌هاي روانشناسي و ديگر ابزار‌هاي آگاهي بخش را به کار مي‌برند تا به کارفرمايان کمک کنند سوگيري‌هاي ناخودآگاه خود و تاثير آن‌ها را درک کنند. از سال ۲۰۱۱ (۱۳۹۰) که اين برنامه به راه افتاده، تعداد فارغ التحصيلان زن و افراد از قوم‌هاي اقليت که استخدام شده اند، افزايش پيدا کرده اند. «دومينيک آبرامز»، استاد روان شناسي اجتماعي در «دانشگاه کنت» بر اين باور است که مسيري که ما در آن با سوگيري‌هاي ضمني برخورد مي‌کنيم، همان راهي را خواهدرفت که کمپين‌هاي سلامت عمومي براي مقابله با سيگار ايجاد کردند، از طريق آموزش و قانون گذاري در راستاي تغيير هنجارها. او توضيح مي‌دهد: «افرادي که سيگار مي‌کشيدند، در مورد آسيبي که به ديگران (از طريق سيگار کشيدن منفعل يا تنفس دود سيگار فرد ديگر) مي‌زدند، آگاهي نداشتند و بيشتر افراد سيگاري واقعا نمي‌خواهند به ديگران آسيب برسانند. نکته اين که حتي اگر ما نتوانيم مردم را از اعتياد به نيکوتين بازداريم يا سيگار کشيدنشان را به طور مستقيم متوقف کنيم، مي‌توانيم از آگاهي و دانش خود در مورد پيامد‌ها استفاده کنيم و کاري کنيم که نتيجه را براي ديگران تغيير بدهد. به همين نسبت در مورد سوگيري‌هاي ضمني، اين سوگيري‌هاي ممکن است همچنان باقي بمانند، اما مي‌توانيم خطراتي را که ايجاد مي‌کنند، کم کنيم و خوراک‌هاي آن را هم تغيير دهيم.» آشکارسازي سوگيري به گفته آبرامز، وقتي سوگيري‌ها به چالش کشيده شوند، احتمال اين که به سطح خودآگاه بيايند يا واضح و آشکار شوند، بالاتر مي‌رود. تاريخ اين امر را نشان مي‌دهد و آبرامز توضيح مي‌دهد: «مثال‌هاي بي شماري وجود دارند: جنبش حق راي، ضدبرده داري و به چالش کشيدن تعصب‌هاي سنتي در مورد گرايش‌هاي جنسي؛ همه آن‌ها ادراک مردم از روال معمول را به چالش کشيدند و آن را تغيير دادند.» براي اين که بتوانيم سوگيري‌هاي خود را تغيير بدهيم، مي‌توانيم از طبيعت تشکيل گروه درون خودمان استفاده کنيم تا به نتيجه برسيم. يعني اين که براي تغيير گرايش خودمان، روي سوگيري هايمان تمرکز نکنيم، بلکه تعريف خودمان را از گروهمان عوض کنيم، تعريف اين را که چه کساني ما و چه کساني غير از ما هستند، تغيير بدهيم. ون باول در اين باره مي‌گويد: «تحقيقات ما همواره نشان داده که قرار دادن افراد متنوع در يک گروه با هدفي مشترک، مي‌تواند سوگيري‌هاي ضمني را کاهش دهد. اين اتفاق هم دائما در دنياي واقعي مي‌افتد، مثل زمان جنگ که افراد متنوع و متفاوت از سراسر کشور، در کنار هم مي‌جنگند.» به ياد داريد که گفتيم آزمايش آميگدالا نشان مي‌دهد در مواجهه با افراد از نژاد‌هاي ديگر، بيشتر مي‌ترسيم؟ تحقيقات عصب شناسي نشان داده که اين اثر، وقتي افراد سفيدپوست و سياه پوست در حالي که تي شرت‌هاي يکرنگ پوشيده اند و در کنار هم روي يک تمرين مشترک کار مي‌کنند، بسيار کاهش پيدا مي‌کند يودکين توضيح مي‌دهد: «در حالي که گرايش دروني بشر، حذف افرادي است که به عنوان ديگري ادراک مي‌شوند و اين تمايل، گرايشي قوي و تا حدي ماندگار است، اما همچنين پتانسيل تغيير تعريف افراد از ما و ديگران هم وجود دارد و در اين تعريف انعطاف پذير هستيم.» شايد اين که آدم‌ها راحت مي‌توانند تعريفشان را از ما و ديگران تغيير بدهند، در ذهنتان زنگ خطري را به صدا درآورده باشد و قدري شما را نگران کند، اما وجه خوبش اين است که ما مي‌توانيم به سوگيري‌هايي که از قبل در ذهنمان وجود داشته اند، غلبه کنيم. چنان که ون باول اشاره مي‌کند: «وقتي افراد به يک گروه تعلق مي‌گيرند، سوگيري‌ها و تعصب‌هاي ضمني آن‌ها خيلي سريع رنگ مي‌بازند. اين خيلي جالب است که ما مي‌توانيم از همان طبيعتي که از اول باعث به وجود آمدن اين سوگيري‌ها شده، براي کاهش آن استفاده کنيم.» تنها مهم اين است که خودتان گروه يا گروه‌هايي را که در آن قرار داريد، چطور تعريف کنيد.
#باهم_شکستش_مي‌دهيم ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره