روزياتو/ احتمالاً همهي ما تجربهي کار با رئيس يا همکار بدقلق را داشته ايم. در چنين مواقعي هر کسي ترجيح ميدهد اين محيط عذاب آور را ترک کند و سراغ کار ديگري رود. اما واقعيت اين است که اين کار هميشه ممکن نيست. ممکن است اين شغل را بعد از مدتها جستجو پيدا کرده باشيم، درآمد خوبي از آن داشته باشيم، براي پرداخت بدهي يا وامي به درآمدش نياز داشته باشيم، يا به هر علت ديگري – دست کم فعلاً – چارهاي جز ادامهي اين شغل نداشته باشيم. بديهي است که سرو کله زدن با يک رئيس يا همکار بدقلق شرايط سختي ايجاد ميکند، اما همين مسأله درس بزرگي در مورد کنار آمدن با آدمهاي بدقلق براي ما دارد.
پس وقتي که استعفا برايمان امکان پذير نيست، در ادامه چند استراتژي براي مديريت اين شرايط به شما ياد خواهيم داد.
۱- هر چه که ميتوانيد را مستند کنيد
وقتي با رئيس يا همکار بدرفتاري سر و کار پيدا ميشويد، بايد هر چه ميتوانيد مدرک بيشتري از اظهارات و رفتارهاي ناپسند او داشته باشيد. با رجوع به حافظه نميتوانيد دفاع خوبي از خودتان داشته باشيد، بنابراين بهترين راه اين است که هر چه که ميان شما و آن شخص ميگذرد را به شکلي منظم و سازمان يافته مستند کنيد.
توصيه ميشود همهي مکالماتي که بين تان رخ ميدهد، به خصوص آنهايي که مربوط به کار هستند را مستند کنيد.
براي اين کار از ايميل يا هر چيز ديگري که رئيس يا همکارتان از آن براي صحبت کردن با شما دربارهي مسائل کاري استفاده ميکند کمک بگيريد. در جواب هر خواستهاي که از شما دارد يک ايميل يا پيغام بفرستيد و برداشت تان از خواستهي او را توضيح دهيد. اگر چيزي به شما گفته شد که قابل مستند کردن نيست، در اولين فرصت صداي خود را ضبط کنيد يا يک ايميل براي خودتان بفرستيد و در آن اتفاق رخ داده را با ساعت و تاريخ شرح دهيد.
۲- با بخش منابع انساني محل کارتان صحبت کنيد
بسته به وسعت شرکتي که در آن کار ميکنيد و زيرمجموعههاي آن، احتمالاً بايد کسي در محل کارتان باشد که بتوانيد با او به عنوان نمايندهي بخش منابع انساني صحبت کنيد و از او در مورد وضعيتي که پيش آمده کمک بگيريد.
اگر اين امکان برايتان وجود دارد، توصيه ميشود با کسي در بخش منابع انساني شرکت دربارهي اين موضوع شفاف صحبت کنيد.
اگر کسي در محل کارتان رفتار نامناسب يا آزاردهندهاي دارد، به بخش منابع انساني شفاف بگوييد که ۱) قصد استعفا نداريد و ۲) سعي داريد به بهترين شکلي که ميتوانيد بدون صدمه زدن به سلامت روان خود از پس اين مسأله بربياييد. با اين حال بايد در نظر داشته باشيد که اگر شما با رئيس يا همکارتان دچار مشکل باشيد، به احتمال زياد در محل کارتان کس ديگري هم هست که اين شرايط را داشته باشد؛ بنابراين بخش منابع انساني بايد در جريان اين موضوع قرار گيرد تا در مسأله مداخله کند، از شما حمايت کند و بداند که عامل استرس زايي درون شرکت وجود دارد که ممکن است کسب و کار آن را به خطر اندازد.
۳- هنر واکنش نشان ندادن را ياد بگيريد
وقتي با رئيس يا همکار بدقلقي سروکار پيدا ميکنيد، با احساسات ناخوشايندي که در اين ميان رد و بدل ميشوند هم درگير ميشويد. گرچه شما با خودتان فکر ميکنيد که کاش ميتوانستيد آن شخص را سرزنش کنيد و با او از رفتار وحشتناکي که با شما داشته بگوييد، اما شما ميدانيد که در واقعيت نميتوانيد اين کار را انجام دهيد. با اين حال، ميتوانيد ياد بگيريد که چطور عکس العمل هايتان را مديريت کنيد که شما هم رفتار پرخاشگرانهاي به رئيس يا همکارتان نشان دهيد.
گرچه کار سادهاي به نظر نميرسد، اما يادگيري آن را ميتوانيد با تمرينات ذهن آگاهي شروع کنيد.
تمرينات ذهن آگاهي منبع خوبي براي يادگيري تکنيکهاي مختلفي مثل پاسخ بدون عکس العمل هستند. شما بايد اين را درک کنيد که اتفاق افتادن چيزي آن را واقعي نميکند. ميان افکار و واکنش هايتان فاصله ايجاد کنيد. اگر حرفها يا کارهاي کسي فوراً احساساتي يا خشمگين تان ميکند، بهترين کاري که ميتوانيد انجام دهيد اين است که موقعيت پيش آمده را به شکل ديگري براي خود پردازش کنيد. تکنيکها و تمرينات ذهن آگاهي ميتوانند به شما کمک کنند ياد بگيريد برخوردي عاري از قضاوت نسبت به خودتان و شخصي داشته باشيد که رفتار نامناسبي با شما دارد. به علاوه ميتوانيد ياد بگيريد که در موقعيتهاي پر تنش حس شفقت و همدردي خود را به کار گيريد.
۴- با تأييد درماندگي اش خلع سلاحش کنيد
از تکنيکهاي مذاکرهاي استفاده کنيد که ميتوانند رئيس يا همکارتان را متوجه رفتاري که با شما دارند و نامناسب بودن نحوهي ارتباط شان کنند. اولين کاري که ميتوانيد انجام دهيد استفاده از هنر گوش دادن فعال (Active Listening) است.
وقتي سر و کارتان به رئيس يا همکار بدرفتاري افتاده باشد، استفاده از مهارتهاي گوش دادن فعال تأثير زيادي در به حداقل رساندن سوء تفاهمها خواهد داشت.
يکي از کارهايي که ميتوانيد انجام دهيد اين است که وقتي رئيس يا همکارتان درخواستي از شما ميکند، همان چيزي که شنيده ايد را تکرار کنيد. مثلاً بگوييد: «پس چيزي که متوجه شدم اين است که شما ميگوييد … منظورتان همين بود؟» اين کار به رئيس يا همکارتان اجازه ميدهد ديدگاه خود را از زاويهي شخص ديگري بشنود و فرصتي براي او فراهم ميکند تا در مورد ديدگاه خود شفافسازي کند.
در قدم بعدي، سعي کنيد او را با تأييد درماندگي اش خلع سلاح کنيد. از دست کسي که احساس تان را کاملاً درک کرده باشد، سخت ميشود عصباني يا ناراحت بود.
مثلاً بگوييد: «درماندگي ات را کاملاً درک ميکنم. ذرهاي هم به خاطر ناراحتي ات سرزنشت نميکنم. ناراحتي ام اگر بيشتر از تو نباشد، کمتر نيست.» اين نوع تأييد به او اين امکان را ميدهد که بداند حرف هايش شنيده ميشود، تدافعي به نظر نميرسد و ميتواند نيروي مخرب دگرگوني عاطفي او را از بين ببرد.
سر و کله زدن هر روزه با يک رئيس يا همکار بدرفتار هم خسته کننده است، هم انرژي بر. اما ارزش امتحان کردن را دارد که فکر کنيد چه برنامهاي ميتوانيد در مورد رئيس يا همکار بدقلق تان در پيش بگيريد، اينکه تعاملات تان را مستند کنيد و آن را به بخش منابع انساني محل کارتان ارائه دهيد، يا اينکه ياد بگيريد با رفتار جسورانهي خودتان او را به خود آوريد تا متوجه رفتاري که با شما دارد شود.
بازار